فرق بین اصول دادرسی مدنی و جزائی 2
فرق بین اصول دادرسی مدنی و جزائی 1
فرق بین اصول دادرسی مدنی و جزائی 3
دکتر حسین مهیمن
دلیل در امور جزائی
موضوع دلیل در آئین دادرسی جزائی:
هدف هر آئین دادرسی کشف حقیقت یعنی راست و درست بودن موضوع ادعا است و حیقت نسبت به تز دعوای جزائی اسناد جرم است که باید به ثبوت تقصیر متهم یا مظنون منتهی شود و بهمین جهة است که موضوع دلیل در امور جزائی مورد بحث واقع میشود و دارای دو مقصد است.
داوری در آئین دادرسی مدنی - استرداد دادخواست و دعوا در ایین دادرسی مدنی - استرداد دادخواست و دعوا در آیین دادرسی مدنی - انواع سوگند در قانون آیین دادرسی مدنی ( در امور مدنی ) مصوب 1379
الف:کشف دلیل در مرحله مقدماتی دعوای جزائی.
ب:ارائه و بکار بردن آن در مرحله آخر که منتهی بصدور حکم محکومیت و یا تبرئه میشود.
حال باید دید حقیقت از نظر فلسفه چیست و چه چیز را واقعا میگویند موجود است:حقیقت بنفسه معادل با شیئی است که واقعا وجود دارد اما از نظر انسان حقیقت منعادل با تیقن است که از تشخیص خیالی و ذهنی آن حقیقت ناشی میشود بنابراین تصور حقیقت چیز دیگری است و تصور تیقن چیز دیگر حقیقت مادی است fitcejbO ولی تیقن خیالی و ذهتی fitcejbuS حقیقت بنفسه بلاتردید مطلق و نامحدود است اما نسبت تیقن یعنی وجود ذهنی که ما از آن حقیقت داریم نسبی است و وقتی این حقیقت نسبی کشف میشود که بین تصورات ما و موجودات مادی و طبیعی و یا قلبی و معنوی که ما میل داریم بشناسیم انطباق و توافق باشد بنابراین اثبات حقیقت بک موضوع تعیین و تشخیص موجودیت این انطباق است و دلیل چیزی جز مجموع علل و جهات موجد تیقن نیست.
ضد تیقن شک شبهه و سوءظن است و مبدء دعوای جزائی سوءظن است که پایه و اساس اتهام است و تمام کار آئین دادرسی اینست که این سوءظن را به یقین تبدیل کند و اگر این نتیجه حاصل نشود دعوی بلااثر و بینتیجه خواهد بود.
بنابراین مراتب فوق سه قاعده مقدماتی را که حاکم بر تئوری و قواعد دلیل در امور جرائی و مربوط بمسائل زیر است باید متذکر و در نظر داشت:
1:کی باید دلیل بیاورد.
2:وظایف قاضی در صورت عدم اقامه دلیل چیست.
3:چه اموری را باید اثبات نمود.
در قسمت اول اقامه دلیل با اتهام زننده یا شاکی است و در قسمت دوم اگر دعوی باثبات نرسید و دلیل کاملا بیان نشد قاضی باید متهم را تبرئه کند و در قسمت سوم اصولا اموری را باید اثبات نمود که بوجود جرم و تقصیر فاعل آن بستگی دارد اینک هر یک از قواعد فوق را جداگانه تحت رسیدگی دقیق قرار میدهم.
1-دلیل بعهده شاکی است
شاکی اصولا باید وجود عناصر معنوی و مادی جرم را ثابت کند و این قاعده با عقل و امنیت اجتماعی تواما وفق دارد که از شاکی اثبات کامل و تمام تقصیر متهم خواسته شود و اگر متهم منکر ارتکاب جرم و یا تقصیر خود شود نافی را نفی کافی است و دیگر نباید دلیل بر انکار خود بیاورد ولی اگر متهم استناد باوضاع و احوالی نمود که طبعا باعث از بین رفتن جرم است و یا اشاره بیک عمل مثبتی نمود که حاکی از تدیق او باتهام بود و یا ادعای برائت و بیتقصیری و یا معافیت و معذوریت نمود باید بنویه خود مثل یکنفر وکیل مدافع در عوای حقوقی که ایرادات قانونی مینماید و یا دلیل ابراء میآورد او نیز باید برای برائت خود اوضاع و احوال استنادیه را با دلیل ثابت کند زیرا برائت ذمه در اینمورد حقی است برای متهم و نمیتوان او را منع کرد و بنابراین مشمول قاعدهء اثبات دعوی با متهم: suer odneipicxe tif rotca خواهد بود.
حقوق قدیم که یک سلسله دلایل قانونی تنظیم کرده بود در این باب مقررات مشخص و معین سختی داشت و بمتهم هرگز اجازه نمیداد باموریکه حاکی از تصدیق او باتهام باشد و یا بعلل و جهات عدم تقصیر خود حتی جنون استناد کنند مگر پس از رؤیت دعوی و متهم را مجبور میکرد که آنها را دقیقا و صراحة یکی یکی در همان جلسهء اول محاکمه ذکر کند و اگر نمیکرد حق دفاع او ساقط بود اما امروز متهم آزاداته میتواند اسباب و وسایل دفاع خود را در هر مرحلهء از امراحل دعوی عرضه دارد حتی او را مجبور نمیکنند که در همان جلسه اول بیان حقیقت کرده تمام مطالب را فاش کند و بگوید مقصر است یا بیگناه و تمام موانع تشریفاتی و شکلی که برای دفاع متهم در حقوق قدیم ایجاد شده بود بدلایل زیاد از بین رفته است.
در حقیقت باید قبول کرد قاعدهء: odmeipicxe suer tif rotca یعنی اثبات دعوی با متهم است در آئین دادرسی جزائی مورد استعمال محدود دارد زیرا از یکطرف دادستان مجبور است برای شرایط و ارکان موجودیت جرم و تقصیر فاعل و فقدان جهان معذوریت و بیتقصیر و معافیت و غیره متهم اقامه بینه کند و از طرف دیگر جنبهء عمومی و اجتماعی دعوای جزائی قضاة را مجبور میکند باینکه راسا نسبت بدلایل و وسائل دفاعیه متهم که در موقع خود از آنها استفاده نکرده قایم مقام او شده و با توسل بآنها از متهم دفاع نمایند و بالاخره قواعد دلایل اخلاقی که قایم مقام دلایل قانونی حقوق قدیم شده است پایه اساس تصمیم قاضی ناشی از اطمینان خاطر او بکشف حقایقی خواهد بود و حال آنکه در دعوی حقوقی قاضی دارای چنین وظیفه قانونی و اجتماعی نیست رل مهم در دست اصحاب دعوی است که حقیقت امر را با دلایل متقن که دارند بثبوت برسانند.ین اختلاف شدید و اساسی بین قواعد دلیل در دعوای جزائی و قواعد دلیل در دعوای حقوقی در موارد مهم و شایان دقت ظاهر میشود که ذیلا بشرح اهم آنها مبادرت میشود:
الف:در مورد مرور زمان دعوای عمومی دادستان باید ثابت کند که دعوی مشمول مرور زمان نشده است و دعوی در مهلتهای لازم که مسمول مرور زمان نشده است شروع گردیده بنابراین باید دانست اساسا اثبات مرور زمان بعهده دادستان یا متهم.
در حقوق قدیم چون مرور زمان را وسیله استخلاص و آزادی متهم میدانستند دعوای دادستان قابل پذیرفتن بوده بدون اینکه چیز دیگری را جز وجود جرم ثابت کند در اینصورت اثبات شمول مرور زمان با متهم بوده و قاعدهء suer odneipicxe tif rotca اجرا میشد ولی این نظر با طبع و مبانی مرور زمان وفق نمیدهد زیرا مرور زمان دعوای عمومی مبتنی است بر فرض فراموشی جرم مرتکبه پس ازجری مدتهای ده سال و سه سال و یکسال در مورد جنایت جنحه و خلاف پس از تاریخ ارتکاب و دارای اثرات یک نوع عفو عمومی است و مثل عفو عمومی مرور زمان جنبهء بودن عمل مرتکبه را محو و از بین میبرد و بهمین جهت مرور زمان از قواعد نظم عمومی است و احتیاجی نیست باینکه متهم مثل مورد ایرادات قانونی در جواب دعوای اعتراض و ایراد مرور زمان و یا عدم استماع دعوا نماید.نتیجتا آنکه دادستان جرمی را که مشمول زمان شده است نباید تعقیب و طرح نماید و قاضی نیز چنین دعوای را ولو دلایل کافی برای اثبات مجروحیت و یا تبرئیه متهم موجود باشد باید بغیر قابل قبول اعلام کند.هر محکمه جزا قبل از رسیدگی بماهیت دعوی مجبور است مطمئن شود که دعوی مطروحه مشمول مرور زمان نشده است.
اثبات تاریخ تاریخ اقلا تاریخ تقریبی یکی از عناصر اصلی دادرسی مظنونیت است و دادستان در تمام تعقییات نه فقط باید وجود جرم را ثابت کند بلکه باید ثابت کند که دعوی در موقع لازم که مشمول مرور زمان نبوده اقامه شده است.
نظر شورای نگهبان راجع به موادی از قانون آئین دادرسی مدنی در مرور زمان - جزوه آئین دادرسی مدنی 1 و 2 و 3 ( دکتر حسینی )
ب:در موقعی که تبعه خارجه برخلاف مقررات قانون راجع به مرورد و اقامت اتباع خارجه رفتار میکند مقامات صلاحیتدار میتوانند حکم اخراج او را صادر کنند ولی اگر تبعه خارجه برخلاف مدلول آن عمل کرده مثلا برای فرار از اجرای حکم اخراج مخل شود و یا پس از اخراج مجددا بدون اجازه مراجعت نماید و در اینصورت طبق قانون راجع ورود و اقامت اتباع خارجه تعقیب خواهد شد ولی دادستان باید ثابت کند که متهم تبعه خارجه است زیرا خارجی بودن یکی از شرایط اساسی جرم است.
ج:قصد سوء یا قصد اضرار. l '' noienetni eelleenimirc uo l '' noitnetni ed riun
قصد سوء یا قصد اضرار در تمام جرائم شراط اساسی برای تشکیل و وجود جرم است و بهیچوجه قصد سوء فرض نمیشود بلکه باید مستقیما توسط دادستان با دلیل ثابت شود و در حکم محکومیت هم اعمالی را که مثبت چنین قصد است باید توصیف و شرح داد معذلک مواردی است که این قصد سوء فرض میشود یعنی دادستان بدون بیان ادله ثبوت قصد اضرار فاعل جرم را فرض میکند مثلا در مورد افترا وقتیکه اشارات یا استنادات بنفسه افتراآمیز است در اینصورت قصد سوء رسما فرض کیشود و کسی که مورد تعقیب است باید ثابت کند که قصد سوء نداشته است.قوانین موضوعه و رویههای قضائی نیز این فرض قصد سوء را در مورد افترا تأیید مینمایند.موضوع افترا نظر باهمیتی که دارد مورد مطالعه خاص قرار گرفته مفصلا بیان خواهد شد.
2-وظایف قاضی جزائی در موقعی که دلیل کافی نیست
عدم کفایت دلیل از طرف کسی که باید آنرا اقامه کند در هر دعوائی موجب رد آن دعوی است rotca non etnaborp , suer rutivlosba
این اصل مخصوصا در امور جزائی باید محترم شمرده شود و هر وقت تقصیر متهم کاملا ثابت نشده است استحقاق مجازات نخواهد داشت ولی افکار تاریک و عقاید باطل قرنها باعث تاخیر این پیروزی عدالت و منطق شده است.
چه بسا بیگناهانی بعلت نقص اسنادات و عدم کفایت دلایل اتهام و یا مشکوک و خفیف بودن آنها که غیر قابل اثبات بوده و یا اینکه بعلت نقص تشکیلات قضائی که اغلب ارائه دلیل طبق قواعد و نظامات روز بسیار مشکل بوده دچار عقوبات سخت شدهاند چنانچه در حقوق قدیم و نظامات روز بسیار مشکل بوده دچار عقوبات سخت شدهاند چنانچه در حقوق قدیم فرانسه چون تقصیر یا بیتقصیری متهم بسهولت حاصل نمیشد و یقین تام آن نداشتند رویه قضائی قدیم بدوا انواع و اقسام تبرئه و بعدا حد متوسطی بین محکومیت و تبرهء برقرار کرده حل دعاوی جزائی را روی درجات مختلف دلیل درجهبندی میکرد و اگر متهم محکوم نمیشد دعوی به سه قسم حل میگردید اول تبرهء بود که بموجب آن اتهام را بدون قید و شرط رد میکردند و متهم حق داشت مطالبه خسارت از شاکی خصوصی کند دوم اینکه متهم را خارج از محاکمه و دعوای اعلام میکردند که یکنوع تبرهء ناقص بود و کاملا تطهیر نشده بود ولی متهم حق مطالبه خسارت نداشت عمل سوم و تردد نگاه میداشتند و این وقتی بود که دلیل اتهام ناقص بود و باین ترتیب متهم را زندانی میکردند که مدت آن از سه ماه تا دو سال بود و بالاخره او را موقتا از حبس خلاص میکردند و برای همیشه تحت اتهام بود.
ترقیات قضائی عصر دیگر اقتضا نمیکند که با متهم برخلاف اصول و منطق رفتار شود.هیچ متهم بیگناهی را نمیتوان محکوم نمود و وقتیکه قانونا تبرئه شد دیگر نمیتوان او را در مورد همان عمل تعقیب نمود زیرا این امر از اصول و قواعد نظم عمومی است و برخلاف آن نمیتوان عمل نمود.چنانچه مادهء 406 قانون آئین دادرسی جزائی ایران حاکی است براینکه:هر گاه کسی برائت خود را از تقصیر در محکمه حاصل نمود دیگر هیچکس در خصوص این تقصیر حق تعرض باو ندارد و مواد 483-356-404 نیز از قانون مزبور مشعراند بر آزادی متهم در صورت تبرئه از اتهامات موارده و همچنین اگر در نورد متهمی قرار منع تعقیب صادر شد دیگر متهم را در مورد همان عمل با همان دلایل اولیه نمیتوان تعقیب نمود مگر آنکه دلایل جدیدی پیدا شود که موقع تعقیب اولی طرح و رسیدگی نشده و در اینصورت تا موقعیکه موضوع اتهام مشمول مرور زمان نشده است متهم بحال تعقیب خواهد بود.
اصلی که امروز بموجب آن بمتهم مجازات داده میشود اصل:«حق تنبیه جامعه از اعمالی که با الطبع نظم عمومی را مختل میکند»میباشد معذالک قاعدهء «موارد شک و تردید به نفع متهم باید تعبیر شود» ni oibud orp oer نفوذ خود را در حل و فصل قطعی دعاوی جزائی حفظ کرده از متهمی که احتمال بیگناهی او میرود حمایت میشود چنانکه طبق مادهء 344 قانون آئین دادرسی جزائی ایران متهمی که توقیف است و حکم برائت او صادر گردیده فورا آزاد میشود ولو اینکه دادستان یا مدعی خصوصی استیناف خواسته باشد و یا طبق ماده 44 همان قانون متهمی که توقیف است و حکم برائت او صادر شده استدعای فرجام مانع آزادی متهم نخواهد بود و همچنین متهمی که از حکم محکومیت فرجام خواسته طبق ماده 444 آن قانون تا ختم محاکمه فرجامی حکم موقوف الاجرا خواهد ماند.مهمتر از موارد فوق مادهء 34 قانون مطبوعات مصوب کمیسیونهای مشترک مجلسین در تاریخ دهم مرداد 34 است زیرا طبق مادهء مذکور در صورتیکه متهم در دادگاه جنائی که با حضور هیئت منصفه تشکیل میشود محکوم شود میتوان فرجام بدهد و اگر حکم بر برائت او صادر شود اساسا حکم قابل رسیدگی فرجامی نیست و در اینباب طبق اصول معمول به در غالب ممالک هیچگونه حقی در مورد تبرهء برای دادگاه جنائی یا دادستان شناخته نشده است.
جزوه آیین دادرسی مدنی 1 و 2 و 3 ( دکتر شمس) - داوری در آیین دادرسی مدنی
تمام مقررات فوق برای حمایت از فرض متهم بیگناه و ناشی از رعایت همان قاعدهء شک و تردید و احتمال بیگناهی است.
هر چند این فرض قانونی بیگناهی متهم مورد تنفیذ پیروان مکتب مثبتیون l '' eloce etsivitisop بوده این قبیل مراعات درباره متهم را ترقی معکوس بشری دانسته میگویند این نوع تضمینات فردی جامعه را در مقابل مجرمین سست و بیاثر مینماید بدون اینکه تضمین کافی نسبت بمصالح عمومی وجود داشته باشد ولی در مقابل این معتقدات اصول و عقایدی وجود دارد که چکیدهء افکار عالی و بزرگ علماء و دانشمندان علوم جنائی است و آن اینست:«تنها و منحصر هدف اصول و قواعد آئین دادرسی جزائی تعقیب جنایتکاران نیست بلکه حمایت اشخاص با شرف نیز مد نظر است بنابراین نباید فقط تصور کرد هر متهم و مظنون محرم است بلکه باید قبول کرد که تا دلیل مخالفت بیگناه است»
مجله کانون وکلاء مرکز- شماره 45
منبع : موسسه حقوقی هامون
رای شماره 1815 هیات عمومی دیوان عدالت اداری با موضوع ابطال کسر حق بیمه از قراردادهای پیمانکاری تک نفره جزوه حقوق اداری تطبیقی دکتر غلام نژاد
پست های مرتبط
اصلاح ماده 450 قانون آئین دادرسی کیفری در کمیسیون حقوقی
نایب کمیسیون حقوقی و قضائی مجلس با بیان این که این اعتقاد وجود داشت که تعیین وقت رسیدگی در ماده 450 [...]
پیوست امنیتی برای صیانت از اطلاعات مردم و دستگاه ها تهیه شود
رئیس قوه قضاییه خواستار تهیه پیوست امنیتی برای امنیت داده ها و صیانت از اطلاعات مردم و دستگاه ها شد [...]
تبصره ماده 48 آیین دادرسی کیفری و مواضع حقوقدانان
ماده 48 قانون آیین دادرسی کیفری میگوید با شروع تحت نظر قرار گرفتن، متهم میتواند تقاضای حضور وکیل ن [...]
دخالت در امور پزشکی ممنوع!
امروزه قانونگذاران جوامع به منظور حفظ جان و سلامت مردم و برقراری نظم و امنیت اجتماعی و با تاکید بر [...]
حکم به بطلان دعوای طلاق زوج با استناد به قاعده لاضرر
محسن پارسا دادرس شعبه اول دادگاه عمومی حقوقی بخش رودهن با صدور دادنامهای با استناد به اعلامیه جهانی [...]