حکایت قاضی و وکیل
آخر وقت کاری بود در دفتر نشسته بودم که زنگ به صدا در آمد با گشودن درب یکی از همکاران وکیل و از دوستان قدیم بود پس از خوش و بش باب گفتگو باز شد و در حوزه کاری و مشکلات با یکدیگر به تبادل نظر پرداختیم . دوست ارجمندم دغدغه های ایجاد شده و نا بسامانی در حوزه وکالت را متذکر شد همان دغدغه ای که تمام وکلای مسئول و اندیشمند با آن مواجه هستند بناگاه برگ کاغذی به من داد که مطالبی روی آن تایپ شده بود ملاحظه نمودم طنزی است پیرامون وکیل و قاضی همکار محترم گفت فلانی این طنز مربوط به زمانی است که هنوز کانون وکلاء و وکلای دادگستری گرفتار وضع آشفته و بحرانی کنونی نشده بودند و ادامه داد در آن زمان برخی از همکاران سر انجام تمایل به وکیل شدن قاضی حکایت را حدس می زدند اما در حال حاضر حدس بزن که اگر آن قاضی میل وکالت کند چه می شود نکته ظریفی بود عرض کردم من عین حکایت را در سایت می گذارم تا دوستان اهل ذوق و طنز سر انجام قاضی را حدس و در قسمت اظهار نظر در پایین صفحه نظر شان را بیان کنند امیدوارم در کامل نمودن دنباله حکایت پس از کلمه اما .... نظراتی داشته باشیم حال اصل حکایت
حکایت
مردی از اهل قضا وکیل را پرسید که تو چه شایستگی از من بیشتر داری که شش برابر مواجب من عایدت می شود ؟
وکیل پاسخ داد آنچه عاید من و تو می شود مساوی است گر چه عدد من شش برابر توست
یک برابر معادل است با آنچه تو بدست میاوری.
دو برابر معونه وکالتی و هزینه کارگزاران و بهای اوراق و لوازم کار من است که تو نه اجاره عدالتخانه می دهی و نه کارگزارانت از تو مزد می گیرند و نه برای لوازم التحریر و وسائل کار خویش بهایی می پردازی
برابر چهارم از آنجهت میستانم که من پذیرای موکلین بد خوی خویشم که بد خوییشان به سبب تاخیر توست در کار آنها که جرات اعتراض بر تو ندارند
برابر پنجم بهای فخری است که در ورا مسند قضا بر من می فروشی و من به تقاضا در برابر تو می ایستم
برابر ششم از آنست که من از این دفتر به آن دفتر و از این دیوان به آن دیوان دوان در تلاش معاشم و از جبینم عرق می ریزد و تو ساکت و آرام و در هوای ملایم بر جای خویش تکیه داری
من هنوز یک سهم و بلکه بیش از آن بستانکارم
که پس از خستگی از کار صبح در ساعات عصر خارج از خانه در دفتر کار خویشم و به ملاطفت و مهربانی پاسخگوی موکلین خود هستم
که تو در کهولت کار ناکرده مزد میستانی و من در آن ایام باز هم نیازمند به کارم
قاضی با این سخن راضی نشد چون به هر حال عدد شش از عدد یک شش برابر بزرگتر است و خواست که از جامعه قاضیان بیرون آید و به کسوت وکیلان در آید اما ...............(همکار ارجمند جناب آقای علیرضا طیرانیان اعلام نمودند این طنز پاسخی است که جناب آقای دکتر غلامرضا طیرانیان در پاسخ به یکی از قضات بیان شده است از تذکر ایشان سپاسگذاریم)
ابطال سند از طریق شورای اصلاحات ارضی بررسی «دیون ممتازه در نظام حقوقی ایران»
پست های مرتبط
اشتراکات و تمایزات وکالت و قضاوت
اشتراکات و تمایزات وکالت و قضاوت [...]
کوچ دنباله دار قضات از قضاوت به وکالت
کانون وکلای دادگستری مرکز فهرست جدید متقاضیان صدور پروانه وکالت را بر اساس بندهای مختلف ماده هشتم لا [...]
نظرات (5)
با سلام و تبریک عید باستانی نوروز به همکار محترم طنز فوق را مطالعه نمودم، ضمن تشکر و امتنان از قراردادن آن در وب سایت خود لازم است به استحضار برسانم طنز فوق را دکتر غلامرضا طیرانیان نوشته اند و این به واقع زمانی به رشته تحریر در آمد که یکی از قضات محترم ایشان را مورد سؤال قرار دادند.البته سال ها پبش/
نداره با تمام این مشکلات همینکه مجبورنیستی برای حفظ سمت برخلاف اعتقادت عمل کنی ودر نهایت تصمیم درست یا غلط را قاضی میکیره و مسئولیت اخروی تصمیم هم با خودشه بس توتصمیمت اما نیار که ار لذت این عشق بی بهره نشوی هرکه ار سختی وکالت خسته میشه وکیل نیست وکالت عشق میخواد ( نکی اؤ راه اومده تاره نفسه ىه سال بابه بات میام
سلام خیلی زیبا بود ممنون از این مطلبی که گذاشتید یکی از راه های حل مشکل وکلا تغییر در نظام آموزشی غلط امروزی می باشد ، همان طور که خود شما هم در جریان هستید امروزه در هر شهرستان بسیار کوچک و دور افتاده ای یک دانشگاه ( حداقل دانشگاه پیام نور ) وجود دارد که حتما در آن رشته حقوق تدریس می شود و دانشجویان این دانشگاه ها بدون دست یابی به اطلاعات جامع و کاربردی فارغ التحصیل می شوند وبه قول دوستمان : یک آواز دهلی هم از وکالت شنیده اند و به سراغ وکالت می آیند و به هر طریق ممکن در آزمون های مربوطه قبول می شوند ، در صورتیکه اگر شما اطلاع داشته باشید در رشته مثل پزشکی که تقریبا هم تراز با حقوق می باشد محدودیت بسیار زیادی برای پذیرش دانشجو قایل هستند و این امر باعث ارتقا کیفی سح علمی پزشکان و جامعه پزشکی شده است.
بسیار زیبا .خستگی کار روزانه بیرون رفت
با عرض سلام /بنده خود مدتی در این شرایط به کسوت وکالت در آمدم واقعا شرایط دشواری بود اکنون به قضاوت مشغولم این را بگویم آواز دهل شنیدن از دور خوش است !امیدوارم معضل جامعه وکالت با دلسوزی مرتفع گردد .