نگهداری کودک بر عهده کیست؟
نگه داری کودک بر عهدۀ کیست؟
نویسنده : افسانه زمانی
خانواده رکن اصلی جامعه و فرزند کمال مطلوب آن است.خانواده میتواند فرزند را به نحو شایسته در درون خود بپروراند و به عنوان آینده ساز جامعه،به ثمر برساند یا موجب تباهی و شقاوت او شود.توجه و اهمیتی که قانون برای خانواده قائل است،به همین نکته باز میگردد.
اما متأسفانه به خاطر اشکال های موجود در قوانین و مقررات مربوطه،در برخی موارد،حقوق کودکان،آنچنان که به مصلحت آنهاست، رعایت نمیشود،نظیر قوانینی که تکلیف حضانت کودک در درون خانواده یا بعد از انحلال آن یا قوانین مربوط به اداره امور کودک و مسئله نگهداری و تربیت او را بیان میکند.
حضانت به معنای«در دامن پروراندن»1و منظور از آن،نگاهداری و پرورش فرزند در آغوش مادر است. در حقیقت حضانت عبارت است از سرپرستی و نگهداری و مواظبت از طفل در تمامی ابعاد از جمله آموزش،پرورش،تربیت،...به نحوی که سلامت جسمی و روانی وی تأمین شود.
آیت اللّه مرعشی در باب اهمیت مسئله حضانت از فرزند چنین میگوید:«مسئلۀ حضانت از زمانی نیست که طفل متولد میشود بلکه از زمان انعقاد نطفه او است.چون نه فقط لازم است بچه در زمانی که به دنیا آمد از نظر تربیتی سرپرستی شود بلکه از موقعی که نطفه او منعقد و کامل میشود و وجود پیدا میکند،پدر و مادر مسؤلیتهایی نسبت به حفظ و تربیت او دارند. این است که در روایت آمده:«السعید سعید فی بطن امّه و الشقی شقی من بطن امّه»اگر بچه ای خوشبخت میشود به خاطر این است که در رحم مادرش خوب تربیت شده و اگر بچه ای شقی میشود از همان زمان است که به وجود میآید و در رحم مادر قرار میگیرد.2»
تا زمانی که پایه های بنیادین یک خانواده،محکم و با ثبات است و زن و شوهر در کنار هم زندگی میکنند حضانت فرزند بر عهده هر دو ایشان است.زیرا ماده 1168 قانون مدنی مقرر میدارد:«نگهداری اطفال هم حق هم تکلیف ابوین است.»حضانت حق والدین است چون به آنها در اعمال و اجرای این مسئولیت اختیاراتی میبخشد و نسبت به دیگران در حضانت از فرزند،حق تقدم و اولویت ایجاد میکند.و از سوی دیگر به عنوان تکلیفی بر دوش والدین به شمار میرود. زیرا هدف غائی از حضانت،رعایت مصلحت طفل است.
با این وجود مقررات مربوط به حضانت،تأمین کننده مصلحت مذکور نیست.نمونه بارز آن ماده 1169 قانون مدنی چنین میگوید:«برای نگهداری طفل،مادر تا دو سال از تاریخ ولادت او،اولویت خواهد داشت.پس از انقضا این مدت حضانت با پدر است مگر نسبت به اطفال اناث که تا سال هفتم،حضانت آنها با مادر خواهد بود.»مادۀ مذکور بیان کنندۀ ترتیب اعمال حق حضانت طفل برای پدر و مادر است البته در زمانی که در مرحلۀ طلاق و جدایی قرار میگیرند.یعنی در مورد فرزند دختر تا هفت سالگی و در مورد فرزند پسر تا دو سالگی،امر حضانت را به مادر واگذار میکند و بعد از آن فرزند را به پدر می سپارد تا زمانی که کودک به مرحله بلوغ برسد و قدرت انتخاب پیدا کند.
اشکال موجود در مادۀ 1169 قانون مدنی نیز به همین ترتیب مقرر شده باز میگردد.در واقع از آنجایی که در امر حضانت مهمترین نکته،تأمین مصلحت طفل است،مادۀ مذکور فاقد این خصیصه است.بنابراین با بررسی فقهی که در این زمینه انجام میدهیم و نیز با مقایسه تطبیقی آن با مواد قانون حمایت از خانواده و در نهایت با ذکر نقطه نظرات روانشناسان از بعد مسائل روحی و روانی کودک به این نتیجه خواهیم رسید که مادر در امر حضانت تا زمانی که طفل به سن بلوغ و انتخاب برسد،سزاوارتر است و در این مورد فرقی بین دختر و پسر وجود ندارد.
الف-بررسی موضوع از دیدگاه فقهی:
خانواده رکن اصلی جامعه و فرزند کمال مطلوب آن است.خانواده میتواند فرزند را به نحو شایسته در درون خود بپروراند و به عنوان آینده ساز جامعه،به ثمر برساند یا موجب تباهی و شقاوت او شود.توجه و اهمیتی که قانون برای خانواده قائل است،به همین نکته باز میگردد.
اما متأسفانه به خاطر اشکال های موجود در قوانین و مقررات مربوطه،در برخی موارد،حقوق کودکان،آنچنان که به مصلحت آنهاست، رعایت نمیشود،نظیر قوانینی که تکلیف حضانت کودک در درون خانواده یا بعد از انحلال آن یا قوانین مربوط به اداره امور کودک و مسئله نگهداری و تربیت او را بیان میکند.
حضانت به معنای«در دامن پروراندن»1و منظور از آن،نگاهداری و پرورش فرزند در آغوش مادر است. در حقیقت حضانت عبارت است از سرپرستی و نگهداری و مواظبت از طفل در تمامی ابعاد از جمله آموزش،پرورش،تربیت،...به نحوی که سلامت جسمی و روانی وی تأمین شود.
آیت اللّه مرعشی در باب اهمیت مسئله حضانت از فرزند چنین میگوید:«مسئلۀ حضانت از زمانی نیست که طفل متولد میشود بلکه از زمان انعقاد نطفه او است.چون نه فقط لازم است بچه در زمانی که به دنیا آمد از نظر تربیتی سرپرستی شود بلکه از موقعی که نطفه او منعقد و کامل میشود و وجود پیدا میکند،پدر و مادر مسؤلیتهایی نسبت به حفظ و تربیت او دارند. این است که در روایت آمده:«السعید سعید فی بطن امّه و الشقی شقی من بطن امّه»اگر بچه ای خوشبخت میشود به خاطر این است که در رحم مادرش خوب تربیت شده و اگر بچه ای شقی میشود از همان زمان است که به وجود میآید و در رحم مادر قرار میگیرد.2»
تا زمانی که پایه های بنیادین یک خانواده،محکم و با ثبات است و زن و شوهر در کنار هم زندگی میکنند حضانت فرزند بر عهده هر دو ایشان است.زیرا ماده 1168 قانون مدنی مقرر میدارد:«نگهداری اطفال هم حق هم تکلیف ابوین است.»حضانت حق والدین است چون به آنها در اعمال و اجرای این مسئولیت اختیاراتی میبخشد و نسبت به دیگران در حضانت از فرزند،حق تقدم و اولویت ایجاد میکند.و از سوی دیگر به عنوان تکلیفی بر دوش والدین به شمار میرود. زیرا هدف غائی از حضانت،رعایت مصلحت طفل است.
با این وجود مقررات مربوط به حضانت،تأمین کننده مصلحت مذکور نیست.نمونه بارز آن ماده 1169 قانون مدنی چنین میگوید:«برای نگهداری طفل،مادر تا دو سال از تاریخ ولادت او،اولویت خواهد داشت.پس از انقضا این مدت حضانت با پدر است مگر نسبت به اطفال اناث که تا سال هفتم،حضانت آنها با مادر خواهد بود.»مادۀ مذکور بیان کنندۀ ترتیب اعمال حق حضانت طفل برای پدر و مادر است البته در زمانی که در مرحلۀ طلاق و جدایی قرار میگیرند.یعنی در مورد فرزند دختر تا هفت سالگی و در مورد فرزند پسر تا دو سالگی،امر حضانت را به مادر واگذار میکند و بعد از آن فرزند را به پدر می سپارد تا زمانی که کودک به مرحله بلوغ برسد و قدرت انتخاب پیدا کند.
اشکال موجود در مادۀ 1169 قانون مدنی نیز به همین ترتیب مقرر شده باز میگردد.در واقع از آنجایی که در امر حضانت مهمترین نکته،تأمین مصلحت طفل است،مادۀ مذکور فاقد این خصیصه است.بنابراین با بررسی فقهی که در این زمینه انجام میدهیم و نیز با مقایسه تطبیقی آن با مواد قانون حمایت از خانواده و در نهایت با ذکر نقطه نظرات روانشناسان از بعد مسائل روحی و روانی کودک به این نتیجه خواهیم رسید که مادر در امر حضانت تا زمانی که طفل به سن بلوغ و انتخاب برسد،سزاوارتر است و در این مورد فرقی بین دختر و پسر وجود ندارد.
الف-بررسی موضوع از دیدگاه فقهی:
ابتدا به ذکر روایاتی میپردازیم که در باب حضانت،به ظاهر،پدر را سزاوارتر از مادر میداند.
روایت اول از فضل ابی العباس است که میگوید:«از امام صادق(ع)پرسیده شد که آیا مرد نسبت به فرزند سزاوارتر و شایسته تر است یا زن؟حضرت فرمودند: مرد سزاوارتر است ولی اگر زن به مردی که او را طلاق داده بگوید:من هم بچه را به همان مزدی که دیگری شیر میدهد،شیر میدهم،مادر شایسته است.»این روایت مستندنظر عدهای از فقها است که معتقدند،پدر چه در دوران شیرخوارگی طفل و چه پس از آن در امر حضانت شایسته تر است.
روایت دوم از داوود بن الحسین است که میگوید: «امام صادق در مورد آیه شریفه:«مادران بچه های خود را شیر میدهند»فرمودند:فرزند در دوران شیرخوارگی بین پدر و مادر به گونۀ برابر قرار میگیرد و زمانی که از شیر گرفته شد،پدر سزاوارتر و شایسته تر است و اگر پدر،کسی را پیدا کند که بچه را به چهار درهم شیر بدهد مادر به پنج درهم حاضر به شیر دادن باشد، پدر میتواند بچه را از او بگیرد.لیکن اگر بچه با مادر باشد بهتر و شایسته تر است.»
براساس این روایت،نظر عده ای از فقها بر این است که در اعمال حضانت،پدر،بعد از زمان شیرخوارگی کودک سزاوارتر است.
عدۀ دیگری از فقها (که البته قول قانون مدنی نیز مبتنی بر این نظریه است) معتقدند پسر تا دو سالگی و دختر با هفت سالگی تحت حضانت مادر است و بعد از آن به پدر واگذار میشود.مستند نظر ایشان جمع بین روایتها است.(روایتهایی که ناظر بر این است که فرزند تا دو سالگی (دختر و پسر)در حضانت مادر است و روایاتی که میگوید فرزند تا هفت سالگی (دختر و پسر)در حضانت مادر است.)
بررسی روایتها:
نکتۀ مهمی که از مجموع این روایتها استنباط میشود آن است که در حق مادر بر حضانت فرزند تا دو سالگی هیچ تردیدی وجود ندارد.
در مورد روایت فضل ابی العباس که ظاهرا حاکی از شایسته تر بودن پدر است با کمی دقت و تأمل در مضمون آن میتوان فهمید که بیشتر ناظر به مسئلۀ رضاع (شیرخوارگی) کودک است،نه در باب حضانت و بنابراین مضمون این روایت به آن اندازه صریح متقن نیست و نمیتواند به عنوان یک دلیل قطعی و ثابت بر اصل«حق حضانت مادر»خدشه دار کند.
در مورد روایت دوم نیز باید گفت که سند آن ضعیف است.زیرا صاحب جواهر از آن به عنوان«خبر» یاد کرده است.حتا صاحب مدارک نیز از آن به عنوان روایت صحیفه نام نبرده و اصلا به حساب نیاورده است.
از سوی دیگر ای روایت دربارۀ حق حضانت مادر سخنی نگفته است.زیرا علاوه بر آن که مضمون اصلی آن در مورد رضاع(شیر دادن) است و مربوط به حضانت نیست،دوران تا دو سالگی فرزند را که دوران شیرخوارگی است برای پدر و مادر در اعمال حق حضانت مساوی میداند و بعد از آن به طور مطلق (دختر و پسر) حضانت را به پدر واگذار میکند.بنابراین این روایت نیز نمیتواند دلیل متقنی برای خدشه وارد کردن بر اصل حضانت مادر باشد.و مورد نظریه سوم (قول قانون مدنی)باید توجه داشت جمع بین روایتها که پدیدآورنده نظریۀ مذکور است،مبتنی بر روایت خاصی نیست.یعنی ما هیچ روایتی نداریم که صراحتا حضانت فرزند پسر را تا دوسالگی و دختر را تا هفت سالگی به مادر واگذار کرده باشد.از سوی دیگر با توجه به فلسفۀ حضانت که حفظ و رعایت مصحلت کودک است،تعیین سن خاصی برای پسر و دختر نمیتواند صحیح و به مصلحت باشد.زیرا در مراحل رشد بین پسر و دختر هیچ تفاوتی وجود ندارد.همانطور که یک دختر به تغذیه،پوشاک،بهداشت،تفریح،سرگرمی و مهمتر از همه،محبت مادر احتیاج دارد،به همان میزان نیز پسر به اینها نیازمند است و نمیتوان گفت دوران دو سال(شیرخوارگی در مورد پسر)در کنار مادر برای او کفایت میکند.از سوی دیگر در مورد دختر نیز تعیین سن هفت سال صحیح به نظر نمیرسد.زیرا چگونه میتوان مدعی شد که کودک تا هفت سال نزد مادر بماند و به او از هر لحاظ وابستگی پیدا کند و بعد او را جدا کرده و به پدر واگذار کنند و در این حالت به او لطمه و ضربه های روحی وارد نیاید؟
اعطای حضانت به مادر مطلقا(در مورد پسر و دختر)از هر لحاظ شایسته تر و مناسبتر است. چنانکه امروزه میبینیم مربی مهد کودکها را زنان تشکیل میدهند و به خوبی از عهدۀ وظیفۀ خود بر میآیند.پس ما نمیتوانیم نظریه فوق را هم بپذیریم و با شرحی که بیان شد از درجه اعتبار میافتد.
عدۀ دیگری از فقها نظرهای معتدلی دارند و در باب حضانت مادر را نیز شایسته میدانند.
1-تعدادی از این فقها معتقدند مادر تا هفت سالگی از هر کس در تربیت کودک سزاوارتر است.مستند این نظریه،دو روایت است که ذکر میگردد.
روایت اول: ایوب بن نوح میگوید:شخصی از اصحاب به امام(ع)نوشت:«من همسری داشته ام که از او صاحب فرزند هستم و او را طلاق داده ام.»امام(ع) نوشتند:«زن در نگهداری فرزند تا هفت سالگی سزاوارتر است.»
روایت دوم:ایوب بن نوح و بشر بن بشار به امام هادی مینویسند:«مردی با زنی ازدواج کرده و صاحب فرزند شده است و سپس از او جدا شده،چه زمانی میتواند بچه را از او بگیرد؟»حضرت فرمودند:«زمانی که فرزند هفت ساله بشود اگر بخواهد میتواند او را بگیرد.»
2-عده ای دیگر معتقدند که مادر تا زمانی که ازدواج نکرده از هر کس شایسته تر است و در تبیین نظریه خود روایتهای زیر را بیان میکنند.
الف-روایت مرسله منقری:از امام صادق(ع)در مورد مردی که زنش را طلاق داده است و فرزندی دارند، پرسش شد که کدام یک نسبت به فرزند سزاوارتر است؟ حضرت فرمود:«مادر،تا هنگامی که ازدواج نکرده است.»
ب-حدیث نبوی:مادر تا زمانی که ازدواج نکرده در تربیت و نگهداری کودک خویش سزاوارتر است.
اکنون در بیانی قوی تر،به ذکر روایاتی میپردازیم که مادر را به طور مطلق سزاوارتر میدانند(در مورد پسر و دختر):
الف-حدیث نبوی:کسی که بین فرزند و مادرش جدایی بیندازد،خداوند بین او و دوستانش روز قیامت جدایی میاندازد.
ب- از حضرت علی(ع)در تفسیر کلمه«الرحمن»نقل شده است که فرمود:«از نشانه های رحمت خداوند این است که چون قدرت حرکت و تغذیه را از کودک گرفته، آن نیرو را مادر قرار داده و او را نسبت به فرزند مهربان کرده است تا به تربیت و نگهداری او بپردازد. پس اگر مادر سنگدل شد،تربیت و نگهداری کودک بر دیگر مؤمنان واجب است.»
فقهای اهل سنت حضانت را به طور کلی حق مادر دانسته،او را شایسته تر میدانند.و علاوه بر روایاتی که مستند نظر ایشان است میگویند مهربانی و دلسوزی مادر به کودک بیشتر است.
فقهای مذهب مالکی معتقدند حضانت مادر در مورد پسر تا زمان بلوغ و نسبت به دختر تا زمانی است که ازدواج نماید.فقهای مذهب شافعی نیز معتقدند حضانت مدت معینی ندارد بلکه طفل باید نزد مادرش بماند تا زمانی که قدرت تمیز و انتخاب پیدا کند.
بنابراین در بررسی فقهی که در باب حضانت صورت گرفت،روشن شده که اصل در امر حضانت،حق مادر است و خارج شدن از این اصل به دلیل قطعی و محکمی نیازمند است و ملاحظه شد که در روایات ذکر شده دلایل متقن و محکمی که این اصل را خدشه دار کند،موجود نیست.
روایت اول از فضل ابی العباس است که میگوید:«از امام صادق(ع)پرسیده شد که آیا مرد نسبت به فرزند سزاوارتر و شایسته تر است یا زن؟حضرت فرمودند: مرد سزاوارتر است ولی اگر زن به مردی که او را طلاق داده بگوید:من هم بچه را به همان مزدی که دیگری شیر میدهد،شیر میدهم،مادر شایسته است.»این روایت مستندنظر عدهای از فقها است که معتقدند،پدر چه در دوران شیرخوارگی طفل و چه پس از آن در امر حضانت شایسته تر است.
روایت دوم از داوود بن الحسین است که میگوید: «امام صادق در مورد آیه شریفه:«مادران بچه های خود را شیر میدهند»فرمودند:فرزند در دوران شیرخوارگی بین پدر و مادر به گونۀ برابر قرار میگیرد و زمانی که از شیر گرفته شد،پدر سزاوارتر و شایسته تر است و اگر پدر،کسی را پیدا کند که بچه را به چهار درهم شیر بدهد مادر به پنج درهم حاضر به شیر دادن باشد، پدر میتواند بچه را از او بگیرد.لیکن اگر بچه با مادر باشد بهتر و شایسته تر است.»
براساس این روایت،نظر عده ای از فقها بر این است که در اعمال حضانت،پدر،بعد از زمان شیرخوارگی کودک سزاوارتر است.
عدۀ دیگری از فقها (که البته قول قانون مدنی نیز مبتنی بر این نظریه است) معتقدند پسر تا دو سالگی و دختر با هفت سالگی تحت حضانت مادر است و بعد از آن به پدر واگذار میشود.مستند نظر ایشان جمع بین روایتها است.(روایتهایی که ناظر بر این است که فرزند تا دو سالگی (دختر و پسر)در حضانت مادر است و روایاتی که میگوید فرزند تا هفت سالگی (دختر و پسر)در حضانت مادر است.)
بررسی روایتها:
نکتۀ مهمی که از مجموع این روایتها استنباط میشود آن است که در حق مادر بر حضانت فرزند تا دو سالگی هیچ تردیدی وجود ندارد.
در مورد روایت فضل ابی العباس که ظاهرا حاکی از شایسته تر بودن پدر است با کمی دقت و تأمل در مضمون آن میتوان فهمید که بیشتر ناظر به مسئلۀ رضاع (شیرخوارگی) کودک است،نه در باب حضانت و بنابراین مضمون این روایت به آن اندازه صریح متقن نیست و نمیتواند به عنوان یک دلیل قطعی و ثابت بر اصل«حق حضانت مادر»خدشه دار کند.
در مورد روایت دوم نیز باید گفت که سند آن ضعیف است.زیرا صاحب جواهر از آن به عنوان«خبر» یاد کرده است.حتا صاحب مدارک نیز از آن به عنوان روایت صحیفه نام نبرده و اصلا به حساب نیاورده است.
از سوی دیگر ای روایت دربارۀ حق حضانت مادر سخنی نگفته است.زیرا علاوه بر آن که مضمون اصلی آن در مورد رضاع(شیر دادن) است و مربوط به حضانت نیست،دوران تا دو سالگی فرزند را که دوران شیرخوارگی است برای پدر و مادر در اعمال حق حضانت مساوی میداند و بعد از آن به طور مطلق (دختر و پسر) حضانت را به پدر واگذار میکند.بنابراین این روایت نیز نمیتواند دلیل متقنی برای خدشه وارد کردن بر اصل حضانت مادر باشد.و مورد نظریه سوم (قول قانون مدنی)باید توجه داشت جمع بین روایتها که پدیدآورنده نظریۀ مذکور است،مبتنی بر روایت خاصی نیست.یعنی ما هیچ روایتی نداریم که صراحتا حضانت فرزند پسر را تا دوسالگی و دختر را تا هفت سالگی به مادر واگذار کرده باشد.از سوی دیگر با توجه به فلسفۀ حضانت که حفظ و رعایت مصحلت کودک است،تعیین سن خاصی برای پسر و دختر نمیتواند صحیح و به مصلحت باشد.زیرا در مراحل رشد بین پسر و دختر هیچ تفاوتی وجود ندارد.همانطور که یک دختر به تغذیه،پوشاک،بهداشت،تفریح،سرگرمی و مهمتر از همه،محبت مادر احتیاج دارد،به همان میزان نیز پسر به اینها نیازمند است و نمیتوان گفت دوران دو سال(شیرخوارگی در مورد پسر)در کنار مادر برای او کفایت میکند.از سوی دیگر در مورد دختر نیز تعیین سن هفت سال صحیح به نظر نمیرسد.زیرا چگونه میتوان مدعی شد که کودک تا هفت سال نزد مادر بماند و به او از هر لحاظ وابستگی پیدا کند و بعد او را جدا کرده و به پدر واگذار کنند و در این حالت به او لطمه و ضربه های روحی وارد نیاید؟
اعطای حضانت به مادر مطلقا(در مورد پسر و دختر)از هر لحاظ شایسته تر و مناسبتر است. چنانکه امروزه میبینیم مربی مهد کودکها را زنان تشکیل میدهند و به خوبی از عهدۀ وظیفۀ خود بر میآیند.پس ما نمیتوانیم نظریه فوق را هم بپذیریم و با شرحی که بیان شد از درجه اعتبار میافتد.
عدۀ دیگری از فقها نظرهای معتدلی دارند و در باب حضانت مادر را نیز شایسته میدانند.
1-تعدادی از این فقها معتقدند مادر تا هفت سالگی از هر کس در تربیت کودک سزاوارتر است.مستند این نظریه،دو روایت است که ذکر میگردد.
روایت اول: ایوب بن نوح میگوید:شخصی از اصحاب به امام(ع)نوشت:«من همسری داشته ام که از او صاحب فرزند هستم و او را طلاق داده ام.»امام(ع) نوشتند:«زن در نگهداری فرزند تا هفت سالگی سزاوارتر است.»
روایت دوم:ایوب بن نوح و بشر بن بشار به امام هادی مینویسند:«مردی با زنی ازدواج کرده و صاحب فرزند شده است و سپس از او جدا شده،چه زمانی میتواند بچه را از او بگیرد؟»حضرت فرمودند:«زمانی که فرزند هفت ساله بشود اگر بخواهد میتواند او را بگیرد.»
2-عده ای دیگر معتقدند که مادر تا زمانی که ازدواج نکرده از هر کس شایسته تر است و در تبیین نظریه خود روایتهای زیر را بیان میکنند.
الف-روایت مرسله منقری:از امام صادق(ع)در مورد مردی که زنش را طلاق داده است و فرزندی دارند، پرسش شد که کدام یک نسبت به فرزند سزاوارتر است؟ حضرت فرمود:«مادر،تا هنگامی که ازدواج نکرده است.»
ب-حدیث نبوی:مادر تا زمانی که ازدواج نکرده در تربیت و نگهداری کودک خویش سزاوارتر است.
اکنون در بیانی قوی تر،به ذکر روایاتی میپردازیم که مادر را به طور مطلق سزاوارتر میدانند(در مورد پسر و دختر):
الف-حدیث نبوی:کسی که بین فرزند و مادرش جدایی بیندازد،خداوند بین او و دوستانش روز قیامت جدایی میاندازد.
ب- از حضرت علی(ع)در تفسیر کلمه«الرحمن»نقل شده است که فرمود:«از نشانه های رحمت خداوند این است که چون قدرت حرکت و تغذیه را از کودک گرفته، آن نیرو را مادر قرار داده و او را نسبت به فرزند مهربان کرده است تا به تربیت و نگهداری او بپردازد. پس اگر مادر سنگدل شد،تربیت و نگهداری کودک بر دیگر مؤمنان واجب است.»
فقهای اهل سنت حضانت را به طور کلی حق مادر دانسته،او را شایسته تر میدانند.و علاوه بر روایاتی که مستند نظر ایشان است میگویند مهربانی و دلسوزی مادر به کودک بیشتر است.
فقهای مذهب مالکی معتقدند حضانت مادر در مورد پسر تا زمان بلوغ و نسبت به دختر تا زمانی است که ازدواج نماید.فقهای مذهب شافعی نیز معتقدند حضانت مدت معینی ندارد بلکه طفل باید نزد مادرش بماند تا زمانی که قدرت تمیز و انتخاب پیدا کند.
بنابراین در بررسی فقهی که در باب حضانت صورت گرفت،روشن شده که اصل در امر حضانت،حق مادر است و خارج شدن از این اصل به دلیل قطعی و محکمی نیازمند است و ملاحظه شد که در روایات ذکر شده دلایل متقن و محکمی که این اصل را خدشه دار کند،موجود نیست.
ب-بررسی موضوع از دیدگاه قانونی:
در اینجا به مقایسه قانون مدنی و مواد قانون حمایت خانواده میپردازیم.در قانون مدنی اولویت در امر حضانت فرزند پسر تا دو سالگی و در مورد فرزند دختر تا هفت سالگی برای مادر شناخته شده است اما در قانون حمایت خانواده از همان ابتدا مسئله اولویت را منتفی دانسته بلکه مقرر داشته که این مسئله با توافق والدین و تصمیم دادگاه حل میشود.
مادۀ 12 قانون حمایت خانواده مصوب 1353 مقرر میدارد:«در کلیۀ مواردی که گواهی عدم امکان سازش صادر میشود،دادگاه ترتیب نگاهداری اطفال و میزان نفقه ایام عده را با توجه به وضع اخلاقی و مالی طرفین و مصلحت اطفال معین میکند و اگر قرار شود فرزندان نزد مادر یا شخص دیگری بمانند،ترتیب نگاهداری و میزان هزینه آنان را مشخص مینماید.»
مادۀ 13 قانون فوق الذکر نیز میگوید:«در هر مورد بر حسب اعلام یکی از والدین یا اقربای طفل یا دادستان یا اشخاص دیگر تشخیص داده شود که تغییر در وضع حضانت طفل ضرورت دارد و یا به طریق اطمینان بخشی ترتیب نگاهداری و حضانت طفل داده نشده باشد دادگاه پس از رسیدگی،حضانت طفل را به هر کسی که مقتضی بداند محول میکند.»
بنابراین طبق دو مادۀ مذکور،پس از وقوع طلاق حضانت به دو طریق امکانپذیر است:
1-ترتیب رضایت بخشی که والدین پیشنهاد میکنند.
2-در غیر وجود چنین پیشنهادی دادگاه رأسا تصمیم میگیرد.
پس ملاحظه میشود که در این موارد قانون حمایت خانواده مصلحت کودک را بر همه چیز مقدم دانسته و او را به کسی که شایسته تر است میسپارد.
رویۀ دادگاهها نیز این گونه بود که الزامی به رعایت ترتیب مندرج در قانون مدنی نمیدیدند و اغلب اوقات خلاف آن عمل میشد یعنی در صورت توافق والدین یا تصمیم دادگاه حضانت پسران بیشتر از دو سال یا دختران بیشتر از هفت سال به مادر داده میشد در اینجا نمونه هایی ذکر میشود:
نمونه اول:دادگاه در مورد مردی که دارای دو همسر بوده و از همسر اول دارای شش فرزند و از همسر دوم صاحب یک فرزند بود و همسر دوم خود را طلاق داده بود چنین حکم داد:
«حضانت فرزند زوجین(یک پسر پنج ساله)از جهت اینکه از بدو تولد نزد مادر بوده و این که زوج، عیال و فرزندان دیگری نیز دارد و مصلحت نیست که طفل از مادر گرفته،به پدر سپرده شود و پدر طفل نیز اظهار داشته که در مورد حضانت و هزینه طفل تابع تصمیم دادگاه میباشد،بنابراین حضانت طفل به مادر محول میشود و پدر مکلف است که کماکان ماهیانه مبلغی بابت هزینۀ طفل به مادر پرداخت کند و میتواند هفته ای یکبار در روز جمعه طفل را ملاقات و در صورت تمایل با خود برده و در همان روز به مادرش تسلیم کند.»3
نمونه دوم:در رأی دیگر در مورد پدری که زوجه خود را طلاق داده و با زن دیگری ازدواج کرده و فرزند نزد پدر مانده و بعد پدر،زن دیگری گرفته بود،مادر فرزند درخواست انتقال حضانت را به خود کرده بود، چنین آمده است:
مادۀ 12 قانون حمایت خانواده مصوب 1353 مقرر میدارد:«در کلیۀ مواردی که گواهی عدم امکان سازش صادر میشود،دادگاه ترتیب نگاهداری اطفال و میزان نفقه ایام عده را با توجه به وضع اخلاقی و مالی طرفین و مصلحت اطفال معین میکند و اگر قرار شود فرزندان نزد مادر یا شخص دیگری بمانند،ترتیب نگاهداری و میزان هزینه آنان را مشخص مینماید.»
مادۀ 13 قانون فوق الذکر نیز میگوید:«در هر مورد بر حسب اعلام یکی از والدین یا اقربای طفل یا دادستان یا اشخاص دیگر تشخیص داده شود که تغییر در وضع حضانت طفل ضرورت دارد و یا به طریق اطمینان بخشی ترتیب نگاهداری و حضانت طفل داده نشده باشد دادگاه پس از رسیدگی،حضانت طفل را به هر کسی که مقتضی بداند محول میکند.»
بنابراین طبق دو مادۀ مذکور،پس از وقوع طلاق حضانت به دو طریق امکانپذیر است:
1-ترتیب رضایت بخشی که والدین پیشنهاد میکنند.
2-در غیر وجود چنین پیشنهادی دادگاه رأسا تصمیم میگیرد.
پس ملاحظه میشود که در این موارد قانون حمایت خانواده مصلحت کودک را بر همه چیز مقدم دانسته و او را به کسی که شایسته تر است میسپارد.
رویۀ دادگاهها نیز این گونه بود که الزامی به رعایت ترتیب مندرج در قانون مدنی نمیدیدند و اغلب اوقات خلاف آن عمل میشد یعنی در صورت توافق والدین یا تصمیم دادگاه حضانت پسران بیشتر از دو سال یا دختران بیشتر از هفت سال به مادر داده میشد در اینجا نمونه هایی ذکر میشود:
نمونه اول:دادگاه در مورد مردی که دارای دو همسر بوده و از همسر اول دارای شش فرزند و از همسر دوم صاحب یک فرزند بود و همسر دوم خود را طلاق داده بود چنین حکم داد:
«حضانت فرزند زوجین(یک پسر پنج ساله)از جهت اینکه از بدو تولد نزد مادر بوده و این که زوج، عیال و فرزندان دیگری نیز دارد و مصلحت نیست که طفل از مادر گرفته،به پدر سپرده شود و پدر طفل نیز اظهار داشته که در مورد حضانت و هزینه طفل تابع تصمیم دادگاه میباشد،بنابراین حضانت طفل به مادر محول میشود و پدر مکلف است که کماکان ماهیانه مبلغی بابت هزینۀ طفل به مادر پرداخت کند و میتواند هفته ای یکبار در روز جمعه طفل را ملاقات و در صورت تمایل با خود برده و در همان روز به مادرش تسلیم کند.»3
نمونه دوم:در رأی دیگر در مورد پدری که زوجه خود را طلاق داده و با زن دیگری ازدواج کرده و فرزند نزد پدر مانده و بعد پدر،زن دیگری گرفته بود،مادر فرزند درخواست انتقال حضانت را به خود کرده بود، چنین آمده است:
« زن جدید(همسر دوم مرد)موافقت در پذیرش طفل در خانواده و مواظبت و حراست از وی دارد.لیکن تحقیقات این موافقت را تأیید نکرده است. زیرا مواظبتی که میبایست از پسر سه ساله شود و مراقبتهای مستمری که چنین طفلی نیاز دارد(جدا از محبت و احساس عاطفی شدید)در همسر جدید پدر دیده نشده و سبب آن نداشتن انگیزۀ عاطفی در خانواده پدر است.با رقت احساسی که در مادر طفل است و با توجه به روحیات و عاطفۀ او و نیز موقعیت خانواده مادر(وجود مادر بزرگ در منزل)حضانت و مواظبت از طفل در نزد مادر تأمین بیشتری برای وی ایجاد مینماید.بنابراین حضانت طفل از مادر سلب و بدون اخذ هزینه(با توجه به تعهد مادر)به وی محول میشود.»4
همانطور که ملاحظه شده در آرای مذکور که براساس قانون حمایت خانواده صادر شده بود، مصلحت کودک مهمترین عامل تصمیم گیری درباره وضعیت او بود.ولی متأسفانه از آنجایی که در حال حاضر مواد قانون حمایت خانواده فقط در آنجایی که صراحتا یا ضمنا موضوعی از مفاد قانون مدنی را نسخ نکرده باشد قابل استناد است،ناچارا این قسمت از مواد قانون حمایت خانواده در باب حضانت قابلیت اجرایی ندارد و دادگاهها مجبورند از مفاد مادۀ 1169 قانون مدنی تبعیت کنند.
امید است قوانین در جهتی اصلاح شود که مصلحت کودک را تأمین کند و اشکال های موجود مرتفع شود.
ج-بررسی موضوع از دیدگاه روانشناسی:
همانطور که ملاحظه شده در آرای مذکور که براساس قانون حمایت خانواده صادر شده بود، مصلحت کودک مهمترین عامل تصمیم گیری درباره وضعیت او بود.ولی متأسفانه از آنجایی که در حال حاضر مواد قانون حمایت خانواده فقط در آنجایی که صراحتا یا ضمنا موضوعی از مفاد قانون مدنی را نسخ نکرده باشد قابل استناد است،ناچارا این قسمت از مواد قانون حمایت خانواده در باب حضانت قابلیت اجرایی ندارد و دادگاهها مجبورند از مفاد مادۀ 1169 قانون مدنی تبعیت کنند.
امید است قوانین در جهتی اصلاح شود که مصلحت کودک را تأمین کند و اشکال های موجود مرتفع شود.
ج-بررسی موضوع از دیدگاه روانشناسی:
رشد روانی و اجتماعی کودک از همان سنین طفولیت آغاز میشود و اگر با مانعی روبه رو نشود به موازات رشد جسمی به سوی کمال میرود. احساس امنیت و اطمینان خاطر از نیازهای اساسی است که اگر در دوران کودکی و نوجوانی تأمین و برقرار شود،پایه رشد مطلوب و سلامت تن و روان گذارده میشود.
«کودک بیش از هر چیز به عشق و محبت نیاز دارد و این احتیاج بالاتر از هر رضایت خاطری برای طفل است»5و خانواده،تنها محل و مأمن آرامش و حبت و تامین کنندۀ نیازهای طفل است.اما در جایی که اساس و شالودۀ خانواده متزلزل میشود و مهر و محبت و گرمی از آن رخت بر میبندد بر پیکره خانواده ضربه جبران ناپذیری وارد میشود که آثار آن در فرزندان نمایان تر است.
در این موقعیت رعایت هرچه بیشتر مصلحت طفل ایجاب میکند که تا حد امکان پناهگاه امن و مطمئنی در سایۀ حمایت یکی از والدین برای او فراهم کنیم.البته با توجه به تمام مطالبی که در این مقوله ذکر شد دریافتیم که کودک در این سنین به مادر نیاز بیشتری دارد.هر چند لزوم حمایت و عاطفۀ پدر انکارناپذیر است ولی از یک طرف به تجربه ثابت شده است اکثر قربانیان طلاق که همان کودکان و نوجوانان هستند به مادران خویش بیشتر نزدیکند تا پدر.زیرا پدر جدا شده از مادر،با بچه های خود مثل یک خویشاوند رفتار میکند،حال آن که مادر هرگز از کودکش فاصله نمیگیرد مهر و محبت مادری را زیر پای نمیگذارد.»6
و از سوی دیگر در جایی که سایۀ مهر و محبت پدر و مادر در یک کانون گرم خانواده برای طفل تأمین نمیشود ناگزیر باید طفل را در زیر چتر حمایت و محبت مادر قرار دهیم تا زمانی که به آن درجه از قوۀ تمیز و تشخیص برسد و خود قدرت انتخاب پیدا کند.
بنابراین اگر بخواهیم طبق قانون کودک را تا دو و هفت سالگی در حضانت مادر قرار دهیم و زمانی که وابستگی عاطفی شدید به مادر پیدا کرد،او را جدا کرده و به پدر بسپاریم لطمه های روحی وارد بر طفل بیشتر خواهد بود.نمونه هایی ذکر میشود:«والدین دختر نوجوانی پنج سال پیش طبق رای دادگاه از هم جدا شدند دختر در آن زمان سه ساله بود.براساس قانون در آن روز کودک به مادر سپرده شد تا وقتی که به هفت سالگی برسد و به پدر تحویل داده شود.و اکنون زمان تحویل است.پدر پس از اجرای احکام،حکم الزام مادر به استرداد کودک را دریافت داشت.دختر بچه همراه با مادر به دادگاه آمده بود.لحظه تحویل فرا رسید.اما او به جای دامان پدر به قاضی پناه برد.او با چشمان گریان التماس میکرد که او را از مادرش جدا نکنند.میگفت اگر از مادرم جدا شوم درس را رها میکنم.یعنی نمیتوانم درس بخوانم.او میگفت پدرش در طول این پنج سال حتی یک بار به دیدنش نیامده بود.این صحنه همه را گریان کرده بود.تصمیم قاضی اجرای احکام،مبنی بر این که تا پایان امتحانات نزد مادرش بماند اثر نداشت.پرونده برای بررسی نهایی به سرپرست مجتمع قضایی ارجاع شد و سرانجام سرپرست مجتمع قضایی ارجاع شد و سرانجام سرپرست مجتمع تایید کرد که دختر تا پایان امتحانها نزد مادرش بماند.اما بعد از پایان امتحانها،این داستان غم انگیز حتما تکرار میشود با این تفاوت که این بار دختر(گریان)همراه پدرش میرود و مادر (گریان)تنها به خانه برمیگردد.»7
«نمونۀ دیگر دختر بچه نه ساله ای بود که به یکی از قضات دادگاه تهران پناه آورده بود میگفت چهار سال پیش پدر و مادرم جدا شدند و من پیش مادر ماندم وقتی هفت ساله شدم پدرم به دستور دادگاه مرا از مادرم جدا کرد و با خود به روستایی در آمل برد.در آن جا مرا به عمه ام سپرد و بعد خودش به تهران برگشت.چند ماه پیش عمه ام مرد و من بیسرپرست ماندم.مدتی در خانه دیگران ماندم و بعد با کمک همسایه ها به تهران آمدم تا مادرم را پیدا کنم حالا پدرم دوباره به سراغم آمده و میخواهد مرا از مادرم جدا کند.»8
نتیجه بحث:
از جمع بندی مطالب چنین بر میآید که هر چند طبق قانون،حضانت طفل در زمان جدایی والدین(با توجه به ترتیب سنی کودک)به عهدۀ هر دو ولی است اما رعایت مصلحت کودک ایجاب میکند که در انجام تکلیف حضانت مادر را سزاوارتر و شایسته تر بدانیم.
بنابراین نمیتوان مدعی شد که صلاحیت انجام امر حضانت در مورد مادر فقط تا دوسالگی برای پسر و تا هفت سالگی برای دختر است و بعد از آن نمیتواند این حق را اعمال کند.از طرف دیگر مدت تعیین شده خصوصا در مورد پسر بسیار کوتاه است و جدا کردن فرزند از مادر در این سن بسیار ناگوار است.
نگاهی اجمالی به سیر قانونگذاری در امر حضانت نشاندهندۀ بارقه های امید در جهت اصلاح مادۀ 1169 قانون مدنی است و مؤید این معناست که مادۀ مذکور مطلق نیست و در موارد زیر ساقط میشود:
1-در صورت ایجاد عسر و حرج:
الف،سخنگوی شورای عالی قضایی درتاریخ 10/9/62 بخشنامه ای صادر کرده بود که در صورتی که دوران حضانت مادر پایان یافته ولی جدایی مادر از فرزند باعث عسر و حرج و طاقت فرسا باشد،جلوی این کار گرفته شود.
ب،سؤالی نیز در این باب از حضرت امام(قدس سره) پرسیده شد:اگر جدا کردن فرزند از مادر پس از دو سال نسبت به پسر و هفت سال نسبت به دختر موجب مشقت غیر قابل تحمل برای او شود،آیا در این حالت هم دادگاه مادر را به تحویل دادن طفل به پدر ملزم میکند یا نه؟حضرت امام در پاسخ فرمودند:«در این صورت پدر نباید فرزند را از مادر جدا کند.»9
2-اجرای ماده 1173 قانون مدنی:
مادهی مذکور مقرر میدارد:«هرگاه در اثر عدم مواظبت یا انحطاط اخلاقی پدر یا مادری که طفل تحت حضانت اوست،صحت جسمانی و یا تربیت اخلاقی طفل در معرض خطر باشد محکمه میتواند به تقاضای اقربای طفل یا به تقاضای قیم او یا تقاضای مدعی العموم هر تصمیمی را که برای حضانت طفل مقتضی بداند،اتخاذ کند.»
با توجه به آن که ماده مذکور به طور کلی بیان شده بود.قانونگذار برای حل این مشکل مصادیق عدم مواظبت و انحطاط اخلاقی را در موارد ذیل برشمرده است:
1-اعتیاد زیان آور به الکل،مواد مخدر و قمار.
2-اشتهار به فساد اخلاق و فحشا.
3-ابتلای به بیماریهای روانی یا تشخیص پزشکی قانونی.
4-سوء استفاده از طفل یا اجبار او به ورود در مشاغل ضد اخلاقی مثل فساد و فحشا،تکدیگری و قاچاق.
5-تکرار ضرب و جرح خارج از حد متعارف.
هر چند موارد مذکور اصلاق مادۀ 1169 قانون مدنی را ساقط میکند ولی در هر حال امید است که گامهای اساسی تری در جهت اصلاح قوانین مربوط به امر حضانت برداشته شود.
پانوشت:
(1)-فرهنگ عمید
(2)-گفتوگو با آیت الله مرعشی در باب«تعریف از حضانت»ص 43،مجله حقوق و اجتماع،شماره 8،خرداد و تیر 1377.
تمام روایتهای مذکور از حائری ابراهیمی،«حق سرپرستی و نگهداری کودک»ص 156-152-مجله فقه، شماره 15 و 16،بهار و تابستان 1377.
(3)-سید جواد مدیرنیا،حقوق کودک ص 110.
(4)-همان منبع،ص 111.
(5)-مرحوم دکتر مهدی کینیا،روانشناس کودک،ص 46 از مجله دادرسی شماره 12،سال دوم،بهمن و اسفند 77.
(6)-کودکان فراموش شده«گروه اجتماع روزنامه همشهری» ص 99،شهریار آریا شمس مستوفی،بهار 1376.
(7)-«پدر بی صلاحیت»ص 11،مجله حقوق و اجتماع، شماره 3،سال اول.
(8)-همان منبع.
(9)-تحریر الوسیله،جلد دوم،مسأله 17.
منابع:
1-حضانت فرزندان پس از طلاق در حقوق ایران:نادر خاوندگار(پایاننامه تحصیلی 75-74).
2-حضانت در حقوق اسلامی و ایران:فرحناز اویسی(پایان نامه تحصیلی-70-69).
3-حقوق کودک:سید جواد مریدنیا.
4-حقوق کودک:شیرین عبادی،تهران:روشنگران 1371.
5-حقوق کودک:علی اصغر فراسیون.
6-کودکان،سرپرستی:علی قائمی.
7-مجلۀ فقه،شمارۀ 15 و 16،بهار و تابستان 1377، مقاله«حق سرپرستی و نگهداری کودک»حائری ابراهیمی.
8-مجلۀ دادرسی،شمارۀ 12،بهمن و اسفند 1377، «روانشناسی کودک»مرحوم دکتر مهدی کینیا.
9-روزنامۀ اطلاعات،26 آذر ماه 1377،«حضانت و ملاقات طفل»ابوذر اخگر.
10-روزنامۀ اطلاعات،16 بهمن ماه 1376،«پایان حضانت»علی رادان جبلی.
11-مجلۀ دادرسی،شماره 4،شهریور و مهرماه 76، «حضانت تا هفت سالگی مطلقا با مادر است»آیت الله محمد هادی معرفت.
12-جواهر الکلام،جلد نکاح،قسمت حضانت.
13-مجلۀ حقوق و اجتماع،شماره های 3 و 8.
«کودک بیش از هر چیز به عشق و محبت نیاز دارد و این احتیاج بالاتر از هر رضایت خاطری برای طفل است»5و خانواده،تنها محل و مأمن آرامش و حبت و تامین کنندۀ نیازهای طفل است.اما در جایی که اساس و شالودۀ خانواده متزلزل میشود و مهر و محبت و گرمی از آن رخت بر میبندد بر پیکره خانواده ضربه جبران ناپذیری وارد میشود که آثار آن در فرزندان نمایان تر است.
در این موقعیت رعایت هرچه بیشتر مصلحت طفل ایجاب میکند که تا حد امکان پناهگاه امن و مطمئنی در سایۀ حمایت یکی از والدین برای او فراهم کنیم.البته با توجه به تمام مطالبی که در این مقوله ذکر شد دریافتیم که کودک در این سنین به مادر نیاز بیشتری دارد.هر چند لزوم حمایت و عاطفۀ پدر انکارناپذیر است ولی از یک طرف به تجربه ثابت شده است اکثر قربانیان طلاق که همان کودکان و نوجوانان هستند به مادران خویش بیشتر نزدیکند تا پدر.زیرا پدر جدا شده از مادر،با بچه های خود مثل یک خویشاوند رفتار میکند،حال آن که مادر هرگز از کودکش فاصله نمیگیرد مهر و محبت مادری را زیر پای نمیگذارد.»6
و از سوی دیگر در جایی که سایۀ مهر و محبت پدر و مادر در یک کانون گرم خانواده برای طفل تأمین نمیشود ناگزیر باید طفل را در زیر چتر حمایت و محبت مادر قرار دهیم تا زمانی که به آن درجه از قوۀ تمیز و تشخیص برسد و خود قدرت انتخاب پیدا کند.
بنابراین اگر بخواهیم طبق قانون کودک را تا دو و هفت سالگی در حضانت مادر قرار دهیم و زمانی که وابستگی عاطفی شدید به مادر پیدا کرد،او را جدا کرده و به پدر بسپاریم لطمه های روحی وارد بر طفل بیشتر خواهد بود.نمونه هایی ذکر میشود:«والدین دختر نوجوانی پنج سال پیش طبق رای دادگاه از هم جدا شدند دختر در آن زمان سه ساله بود.براساس قانون در آن روز کودک به مادر سپرده شد تا وقتی که به هفت سالگی برسد و به پدر تحویل داده شود.و اکنون زمان تحویل است.پدر پس از اجرای احکام،حکم الزام مادر به استرداد کودک را دریافت داشت.دختر بچه همراه با مادر به دادگاه آمده بود.لحظه تحویل فرا رسید.اما او به جای دامان پدر به قاضی پناه برد.او با چشمان گریان التماس میکرد که او را از مادرش جدا نکنند.میگفت اگر از مادرم جدا شوم درس را رها میکنم.یعنی نمیتوانم درس بخوانم.او میگفت پدرش در طول این پنج سال حتی یک بار به دیدنش نیامده بود.این صحنه همه را گریان کرده بود.تصمیم قاضی اجرای احکام،مبنی بر این که تا پایان امتحانات نزد مادرش بماند اثر نداشت.پرونده برای بررسی نهایی به سرپرست مجتمع قضایی ارجاع شد و سرانجام سرپرست مجتمع قضایی ارجاع شد و سرانجام سرپرست مجتمع تایید کرد که دختر تا پایان امتحانها نزد مادرش بماند.اما بعد از پایان امتحانها،این داستان غم انگیز حتما تکرار میشود با این تفاوت که این بار دختر(گریان)همراه پدرش میرود و مادر (گریان)تنها به خانه برمیگردد.»7
«نمونۀ دیگر دختر بچه نه ساله ای بود که به یکی از قضات دادگاه تهران پناه آورده بود میگفت چهار سال پیش پدر و مادرم جدا شدند و من پیش مادر ماندم وقتی هفت ساله شدم پدرم به دستور دادگاه مرا از مادرم جدا کرد و با خود به روستایی در آمل برد.در آن جا مرا به عمه ام سپرد و بعد خودش به تهران برگشت.چند ماه پیش عمه ام مرد و من بیسرپرست ماندم.مدتی در خانه دیگران ماندم و بعد با کمک همسایه ها به تهران آمدم تا مادرم را پیدا کنم حالا پدرم دوباره به سراغم آمده و میخواهد مرا از مادرم جدا کند.»8
نتیجه بحث:
از جمع بندی مطالب چنین بر میآید که هر چند طبق قانون،حضانت طفل در زمان جدایی والدین(با توجه به ترتیب سنی کودک)به عهدۀ هر دو ولی است اما رعایت مصلحت کودک ایجاب میکند که در انجام تکلیف حضانت مادر را سزاوارتر و شایسته تر بدانیم.
بنابراین نمیتوان مدعی شد که صلاحیت انجام امر حضانت در مورد مادر فقط تا دوسالگی برای پسر و تا هفت سالگی برای دختر است و بعد از آن نمیتواند این حق را اعمال کند.از طرف دیگر مدت تعیین شده خصوصا در مورد پسر بسیار کوتاه است و جدا کردن فرزند از مادر در این سن بسیار ناگوار است.
نگاهی اجمالی به سیر قانونگذاری در امر حضانت نشاندهندۀ بارقه های امید در جهت اصلاح مادۀ 1169 قانون مدنی است و مؤید این معناست که مادۀ مذکور مطلق نیست و در موارد زیر ساقط میشود:
1-در صورت ایجاد عسر و حرج:
الف،سخنگوی شورای عالی قضایی درتاریخ 10/9/62 بخشنامه ای صادر کرده بود که در صورتی که دوران حضانت مادر پایان یافته ولی جدایی مادر از فرزند باعث عسر و حرج و طاقت فرسا باشد،جلوی این کار گرفته شود.
ب،سؤالی نیز در این باب از حضرت امام(قدس سره) پرسیده شد:اگر جدا کردن فرزند از مادر پس از دو سال نسبت به پسر و هفت سال نسبت به دختر موجب مشقت غیر قابل تحمل برای او شود،آیا در این حالت هم دادگاه مادر را به تحویل دادن طفل به پدر ملزم میکند یا نه؟حضرت امام در پاسخ فرمودند:«در این صورت پدر نباید فرزند را از مادر جدا کند.»9
2-اجرای ماده 1173 قانون مدنی:
مادهی مذکور مقرر میدارد:«هرگاه در اثر عدم مواظبت یا انحطاط اخلاقی پدر یا مادری که طفل تحت حضانت اوست،صحت جسمانی و یا تربیت اخلاقی طفل در معرض خطر باشد محکمه میتواند به تقاضای اقربای طفل یا به تقاضای قیم او یا تقاضای مدعی العموم هر تصمیمی را که برای حضانت طفل مقتضی بداند،اتخاذ کند.»
با توجه به آن که ماده مذکور به طور کلی بیان شده بود.قانونگذار برای حل این مشکل مصادیق عدم مواظبت و انحطاط اخلاقی را در موارد ذیل برشمرده است:
1-اعتیاد زیان آور به الکل،مواد مخدر و قمار.
2-اشتهار به فساد اخلاق و فحشا.
3-ابتلای به بیماریهای روانی یا تشخیص پزشکی قانونی.
4-سوء استفاده از طفل یا اجبار او به ورود در مشاغل ضد اخلاقی مثل فساد و فحشا،تکدیگری و قاچاق.
5-تکرار ضرب و جرح خارج از حد متعارف.
هر چند موارد مذکور اصلاق مادۀ 1169 قانون مدنی را ساقط میکند ولی در هر حال امید است که گامهای اساسی تری در جهت اصلاح قوانین مربوط به امر حضانت برداشته شود.
پانوشت:
(1)-فرهنگ عمید
(2)-گفتوگو با آیت الله مرعشی در باب«تعریف از حضانت»ص 43،مجله حقوق و اجتماع،شماره 8،خرداد و تیر 1377.
تمام روایتهای مذکور از حائری ابراهیمی،«حق سرپرستی و نگهداری کودک»ص 156-152-مجله فقه، شماره 15 و 16،بهار و تابستان 1377.
(3)-سید جواد مدیرنیا،حقوق کودک ص 110.
(4)-همان منبع،ص 111.
(5)-مرحوم دکتر مهدی کینیا،روانشناس کودک،ص 46 از مجله دادرسی شماره 12،سال دوم،بهمن و اسفند 77.
(6)-کودکان فراموش شده«گروه اجتماع روزنامه همشهری» ص 99،شهریار آریا شمس مستوفی،بهار 1376.
(7)-«پدر بی صلاحیت»ص 11،مجله حقوق و اجتماع، شماره 3،سال اول.
(8)-همان منبع.
(9)-تحریر الوسیله،جلد دوم،مسأله 17.
منابع:
1-حضانت فرزندان پس از طلاق در حقوق ایران:نادر خاوندگار(پایاننامه تحصیلی 75-74).
2-حضانت در حقوق اسلامی و ایران:فرحناز اویسی(پایان نامه تحصیلی-70-69).
3-حقوق کودک:سید جواد مریدنیا.
4-حقوق کودک:شیرین عبادی،تهران:روشنگران 1371.
5-حقوق کودک:علی اصغر فراسیون.
6-کودکان،سرپرستی:علی قائمی.
7-مجلۀ فقه،شمارۀ 15 و 16،بهار و تابستان 1377، مقاله«حق سرپرستی و نگهداری کودک»حائری ابراهیمی.
8-مجلۀ دادرسی،شمارۀ 12،بهمن و اسفند 1377، «روانشناسی کودک»مرحوم دکتر مهدی کینیا.
9-روزنامۀ اطلاعات،26 آذر ماه 1377،«حضانت و ملاقات طفل»ابوذر اخگر.
10-روزنامۀ اطلاعات،16 بهمن ماه 1376،«پایان حضانت»علی رادان جبلی.
11-مجلۀ دادرسی،شماره 4،شهریور و مهرماه 76، «حضانت تا هفت سالگی مطلقا با مادر است»آیت الله محمد هادی معرفت.
12-جواهر الکلام،جلد نکاح،قسمت حضانت.
13-مجلۀ حقوق و اجتماع،شماره های 3 و 8.
مجلۀ « حقوق زنان » آبان و آذر 1378 - شماره 12
- ذکر منبع و نام سایت در استفاده از مطالب الزامی است .
احکام حقوقی محجورین تعارض صلاحیت دادگاه انقلاب و دادگاه کیفری استان در رسیدگی به جرم مطبوعاتی