عمل وصی تا آنجاکه مخالف منظور موصی نباشد مجاز میباشد

عمل-وصی-تا-آنجاکه-مخالف-منظور-موصی-نباشد-مجاز-میباشد-

عمل وصی تا آنجاکه مخالف منظور موصی نباشد مجاز میباشد


رای شماره 185-26/9/48

رای اصراری هیئت عمومی دیوان عالی کشور
"اعتراضات فرجامخواه خلاصتا" این است که بموجب وصیت نامه مدرک دعوای وصی اول منحصرا اختیارداشته که امروصایت رابه محمدعلی واولاد ذکور او نسلا بعد نسل تفویض کندواوصیاءبعدازاوحق تعیین وصی نداشته اندو منظورموصی این بوده که اولادمحمدعلی وانسال مجتمعاوصی باشندنه یک فردبه تنهائی وبافرض اینکه اوصیاءدیگرهم اختیارتعیین وصی راداشته اندچون مرحوم محمداسمعیل مشارالیه رابه وصایت انتخاب کرده دیگرحق عزل اورا نداشته ونمی توانسته است برادرخوداحمدرابه این سمت تعیین نماید.
اعتراضات مزبورواردنیست زیرااولامندرجات وصیت نامه ظهوردر تعیین وصی واحدراداردچنانکه موصی خودیک نفروصی تعیین نموده وسابقانیز به همین ترتب عمل شده وامروصایت بعهده یک نفرمفوض بوده وخواسته فرجام خواه هم اعلام وصایت انفرادی خودبوده است ثانیابطورکلی عمل وصی تاآنجاکه مخالف منظورموصی نباشدمجازخواهدبودومرحوم محمدعلی بااستفاده ازمفاد وصیت نامه نظرموصی رابرتعیین وصی انفرادی ازبین اولادذکورنسل خودبه مرحله عمل واجراءدرآورده ومحمداسمعیل فرزندخودرابه وصایت معین کرده وتعیین اوصیاءبعدی هم بهمین نهج صورت گرفته است واماراجع به استناد فرجامخواه به لایحه مورخه 16/1/1320محمداسمعیل پدرش به دادگاه شهرستان کرمانشاه حاکی ازاین است موصی اوواخلافش راوصی برثلث قرارداده گذشته از اینکه نوشته مزبورصراحت درانتخاب فرجامخواه به وصایت نداردبافرض که صریح دراین معنی می بودچون درآن تاریخ درنسل مقدم برفرجامخواه عموی اواحمد پراوی حیات داشته چنین انتصابی باتوجه به نص وصیت نامه ورای وحدت رویه هیئت عمومی دیوان عالی کشوردرزمینه تفسیرعبارت (نسل بعدنسل )بی اعتبار وکان لم یکن بوده مضافابه اینکه پدرفرجامخواه درتاریخ موخرازنوشته مزبور امروصایت راپس ازخودبه برادرش احمدپراوی تفویض نموده وآقای احمد پراوی هم فرزندخودمحمدپراوی رابه وصایت برگزیده درحالیکه درنسل مقدم کسی وجودنداشته است بنابراین تعیین فرجامخوانده به وصایت باتوجه به جهات فوق الاشعارمخالف نظرموصی نبوده ودادنامه فرجامخواسته مبنی بر احرازوصایت انفرادی فرجامخوانده به اکثریت آراءابرام می شود."

* سابقه *
رای شماره 185-26/9/48

هیئت عمومی دیوان عالی کشور
فرجامخواهان :1-آقای فریدون پراوی 2-اداره اوقاف کرمانشاهان .
فرجامخوانده :آقای محمدعلی پراوی
فرجامخواسته :دادنامه شماره 193/192-24/7/44صادره ازدادگاه استان کرمانشاه (دادگاه جنائی )
گردش کار:آقای نصرت الله امینی به وکالت ازفرجامخواه بطرفیت فرجامخوانده واوقاف کرمانشاه بخواسته ابطال حکم تولیت صادره ازتحقیق اوقاف نسبت به قریه کهرار-(قهرار)-دردادگاه شهرستان کرمانشاه اقامه دعوی نموده به خلاصه آنکه به موجب وصیت نامه که ازآن تعبیربه وقف نامه شده مرحوم حاجی خلیل سه دانگ قریه مزبوره رابه عنوان ثلث ماترک خودحبس نموده وفرزنداکبرخودمحمدحسن راوصی وپسردیگرش حاج محمدعلی راناظر تعیین نموده باقیداینکه درصورت فوت وصی دیگری رابعدخودقراربدهدوهر گاه ناظرحیات داشت ناظرمقدم است بروصایت نسلابعدازنسل پس ازفوت مرحوم محمدحسن حاجی محمدعلی به وصایت عمل نموده وپس ازفوت حاج محمدعلی اسماعیل پراوی پسرآن مرحوم نیزبه وصایت عمل نموده حکم علماءاعلام هم بر صحت وصایت اسماعیل صادرگردیده ولی پس ازفوت اسمعیل موکل اینجانب که فرزندنامبرده است باتصریح پدرش به اینکه طبق وصیت نامه فرزندش باید وصی باشداداره اوقاف عمومی عموی اومرحوم احمدپراوی وپس ازفوت احمد محمدعلی خوانده دعوی رابه تولیت منصوب تقاضای رسیدگی وابطال حکم تولیت وصدورحکم بنفع موکل رابه تفصیل مندرج دردادخواست نموده است دادگاه شهرستان کرمانشاه مرجع رسیدگی به دعوی مزبورپس ازیک رشته اقدامات نظر داده که حقانیت خواهان باملاحظه وصیت نامه محرزومسلم است ولذاحکم به ابطال تولیت خوانده دعوی صادرمی شوداداره اوقاف کرمانشاه ومحکوم علیه هردوازحکم مزبورپژوهش خواسته اندشعبه دوم دادگاه استان کرمانشاه با رسیدگی به موضوع بموجب دادنامه 196/195-15/7/40به لحاظ اینکه طرح دعوی بعنوان ابطال حکم تولیت صحیح بنظرنمی رسدبافسخ حکم پژوهشخواسته حکم به رددعوی خواهان بدوی راصادرنموده این دادنامه بافرجامخواهی محکوم علیه درشعبه 10دیوان عالی کشوررسیدگی شده شعبه مزبوربه موجب شماره 2158 18/7/41به استناداینکه (مفادوصیت نامه این است که محمدحسن وصی منصوص حاجی محمدعلی ناظرراکه یکی دیگرازاولادموصی است وصی بعدازفوت خودقرار دهدووصایت دراعقاب موصی نسلابعدازنسل قرارگیردومستفادازعبارت نسلا بعدنسل سلسله طولی اولادحاجی محمدعلی می باشدواختیارتعیین وصی نیزمنحصرا برای وصی منصوص بوده وحکم فرجامخواسته برخلاف مفادوصیت نامه صادرشده ) ورسیدگی امررابه شعبه دیگراستانت ارجاع نموده پس ازآن شعبه سوم دادگاه استان کرمانشاه به موضوع رسیدگی نموده به موجب دادنامه شماره 613- 13/10/41حکم پژوهشخواسته رااستوارنموده این حکم براثرفرجامخواهی آقای محمدپراوی مجداادرشعبه 10دیوان عالی کشوررسیدگی شده سرانجام بموجب دادنامه شماره 355باتوجه به رای هیئت عمومی دیوان عالی کشورحکم فرجام خواسته رانقض نموده رسیدگی امربه شعبه اول دادگاه استان کرمانشاه محول گردیده وشعبه مرجوع الیهاطبق دادنامه شماره 467-13/4/43بافسخ حکم پژوهشخواسته حکم رددعوی پژوهش خواه راصادرکرده محکوم علیه ازاین حکم فرجام خواسته است همان شعبه 10دیوان عالی کشوربازهم باعنایت واستنباط ازرای هیئت عمومی سابق الاشعارحکم فرجامخواسته رانقض نموده دراین نوبت دادگاه جنائی کرمانشاهان به عنوان دادگاه استان به پرونده کاررسیدگی نموده ودرنتیجه باملاحظه محتویات پرونده وبامدافعات طرفین موضوع تعیین وصی رامفروغ عنه تشخیص داده وحکم پژوهشخواسته رافسخ ومجدداحکم به رددعوی فریدون پراوی راصادرنموده محکوم علیه نامبرده واداره اوقاف کرمانشاهان ظرف مهلت قانونی فرجامخواهی نموده اندخلاصه اعتراضات آن است که دادنامه فرجامخواسته برخلاف رای شماره 356هیئت عمومی وبرخلاف نظریه شعبه 10دیوان عالی کشورصادرگردیده وباتذکراینکه ظاهراموضوع موردبحث اصراری می باشددرخواسن نقض حکم واقدام مقتضی رانموده اندفرجام خوانده ضمن لایحه مضبوطه درپرونده ابرام حکم فرجامخواسته راتقاضانموده است رسیدگی امربه شعبه دهم ارجاع شده است .
شعبه مزبورموضوع رااصراری تشخیص داده اندوپرونده به هیئت عمومی فرستاده شده است .
درتاریخ 26آذرماه یک هزاروسیصدوچهل وهشت هیئت عمومی دیوان عالی کشوربه ریاست جناب آقای عمادالدین میرمطهری ریاست کل دیوان عالی کشور وباحضورجناب آقای عبدالحسین علی آبادی دادستان کل کشوروجنابان آقایان روساومستشاران شعب دیوان مزبورتشکیل گردید.
پس ازطرح وبررسی اوراق پرونده وقرائت گزارش وکسب نظریه جناب آقای دادستان کل کشوربشرح زیر:"قبلالازم می دانم جریان امررامتذکرشوم .
یکی ازمدارک مهم پرونده وصیت نامه تعبیرشده به وقفنامه است که متن آن باحذف بعضی عبارات ذیلاقرائت می گردد.
(چون توفیقات سبحانی شامل حال خیرالحاج حاج آقاخلیل عرب گردیده اقدام به وصیت نمودووصی برثلث وصغارخودگردانیدولداکبرخودآقامحمد حسن تاجروناظرخودقرارداده ولددیگرخودحاج محمدعلی راکه پس ازآنکه موصی مزبورداعی خودرالبیک گویدوصی مزبوربقدری که مصارف معین شده ازبابت ثلث ازمخلفات ومتروکات مفصله ذیل واثاث البیت اخراج نموده وبه مصارف ومخارجی که قلمی است ازقرارمعلوم برساندومخارج ومصارق کلابموجب (دراینجااثاث البیت واموال منقول تفضیلاذکرشده )(بعدبه ذکراموال غیرمنقول می پردازد)وسه دانگ مزرعه کهراروده زرده وهمگی تمامی کل ششدانگ طاحونه طهمیزه راازبابت ثلث حبس نمایدوهمه ساله بعدازوضع در تعمیرات مساجدوپل عبورزوارمخارج نمایندآنچه ازمداخل ملک پس ازوضع مالیات ومخارج لازمه آن علاوه آیدوصی وناظربه مصارف تعزیه داری حضرت سیدالشهداءوشبهای احیاءوافطارمساکین برسانند(وازآن مداخل سهمی برای خواهروبرادرخودموصی معین نموده )ویک نفرقاری هم اجیرنمایندکه همیشه روزی یک جزءقران درمحل مدفن بخوانندووصی مزبوربهرنهج صلاح بداندبااطلاع ناظرمرقوم عمل نمایندوخدای نخواسته درصورت فوت وصی مختاراست وصی دیگر رابعدخودقراردهدکه درامورات اقدام نمایندوهرگاه ناظرحیات داشت ناظرمقدم بروصایت نسلابعدنسل ناظرراوصی بعدازخودقراردهدکه درامورات سهم صغارهم کوتاهی ننمایدومتوجه شودواهمال نکندودرباب کهراروآسیاب که حبس برثلث است نفروشندوتغییرندهندوبه اشخاصی که باعث خرابی مزرعه می باشنداجاره ندهدوازسه سال بیشتراجاره ندهدوبه رهن وبیع وشرط نگذاردمطالب دیگرراجع به اموال وآسیاب درحجره است که متعلق به آقامحمد حسن قیدشده وکان ذلک فی دوازدهم شهرربیع الاول مطابق لوی ئیل 1285"
پس ازفوت حاج آقاخلیل آقامحمدحسن وصی مزبورقبل ازحاج محمدعلی ناظرفوت می شودوحاج محمدعلی به وصایت قیام می کندواونیزفرزندخودآقا محمداسماعیل رابه وصایت معین می نماید.
ازآقامحمداسماعیل فرزندی بنام فریدون باقی می ماندوبرادری هم به نام احمدداشته است .اسماعیل بموجب نامه مورخ 3/10/28که به برادرخود احمدمی نویسدواورامتولی قرارمی دهدچنین می نگارد.
"مورخه 3/10/28برادرعزیزترازجان وعمرجناب میرزااحمدخان صحت و سعادت وعمرلایزالت راازخدای قادمتعال خواستاربوده وهستم تقلیه جاتی راکه بنام بنده فرستاده ایدتاحال فریدون ومهربانوزینت خانم به بنده نرسانده اندازاظهارات شفاهی آنهامفهوم شده است که رونوشت اصل برگ وقف نامه راخواسته ایداساسااصل هیچوقت وجودنداشته فقط این بوده مصدق همیشه درجریان بوده است ازسجلات عملماءمرحوم آن زمان این عرض بنده مثبت است بخواهندخلاصه اینکه اوقاف مدعی است ششدانگ وقف ومجهول المالک و بایددرضبط اوقاف باشددعوی بنده این است که اولاطبق وصیت نامه تعبیرشده به وقف نامه سه دانگ موردبحث وقفی است طبق رونوشت ابرازیه که متولی منصوص بنده هستم وبعدازبنده برادرمن ودراین چندساله احکام متضادبه مالکیت ووقفیت ونقض آنهاچنددفعه صدوریافته که بعدارونوشت همه آنها رابرای شمامی فرستم خلاصه دعوی بنده طبق برگ موردبحث این بوده واین است که سه دانگ وقف است وتولیت بااولادذکوراست نسلابعدنسل وسه دانگ دیگر این ملک است که ملک مرحومه مادرمن ومیرزااحمدخان است که به من واحمدآقا اخوی مادری تعلق داردارثاحالادیگربنده خسته شده ام ....وبه خیال مسافرت ابدی افتاده ام ازتهران بدیهی است اساس دعوی بالاخره همان برگ وصیتنامه است که لفاتقدیم است رونوشت سایراحکام راگرفته ام وهنوزتمبرنشده مصدق می کنم وبرای شمامی فرستم به من می گویندخیانت کرده ای ومعزول از تولیت هستی اکنون که نسبت به شماکه این حرف نمی توانندبگویندالبته رونوشت هارامی فرستم ومسافرت خودراهم آگاهی بشمامی دهم اسماعیل پراوی
باتعمق دراین جمله اسماعیل درنامه فوق (بمن می گویندخیانت کرده ای ومعزول ازتولیت هستی واکنون که نسبت بشماکه این حرف نمی توانندبگویند) خیلی ازمسائل مبهم این پرونده کشف می شودآیاچرااسماعیل مبادرت به اداء چنین جمله کرده است مگرموردایرادواقع شده است ؟
نامه ذیل وکیل آقای فریدون به شعبه دوم دادگاه شهرستان مطلب راروشن می کند.
"مقام محترم شعبه دوم دادگاه شهرستان کرمانشاه ،درپاسخ دعوی بی اساس اداره اوقاف کرمانشاهکه دادخواست ومنضمات دتاریخ 9/3/34به اینجانب وکیل آقای فریدون پراوی ودیگرخوانده های پرونده کلاسه 2/220 ابلاغ گردیده است به عرض می رساند،دعوی بی اساس اداره اوقاف ومستندات تقدیمی وجهات ادعائی ازهرحیث وبابت موردانکاروتکذیب وتردیداست و دعوی بعللی که بعرض می رسدفاقددلیل ومحکوم به رداست ادعای اداره اوقاف بروقفیت مزرعه کهرارمستندبه دلیل وقرینه نیست وموردتکذیب است زیرا وقفیت درصورتی محقق می گرددکه طبق ماده 55 قانون مدنی عین مال حبس ومنافع آن تسبیل شودودراین موردنه وقف نامه ابرازشده ونه دلیلی برعمل وقف اقامه گردیده است وبالاخره شرط تحقق وقف یکی ایجاب ازطرف واقف وقبول طبقه اول موقوف علیهم ودیگری طبق ماده 59 قانون مدنی قبض موقوفه است وچون دلیلی برمراتب فوق ملاحظه نمی شودوصرف ادعاهم مثبت دعوی مکذبه اداره اوقاف نخواهدبوددعوی محکوم به بطلان است ظاهرامستنداداره اوقاف یکی دادنامه شماره 171دادگاه شهرستان کرمانشاه ودیگری رای فرجامی شماره 2704 دیوان عالی کشوربرابرام است "
ازنامه فوق الذکراسماعیل که احمدبرادرخودراوصی کرده واین نامه وکیل آقای فریدون وغیره قضیه روشن می شودومعلوم می گرددکه اسماعیل پس از تصدی به وصایت درمقام ثبت موقوفه به اسم ملک شخصی برمی آیدوبراثر اعتراض اداره اوقاف ورسیدگی دادگاههای مختلفه حکم وقفیت صادرمی شوددر این صورت که عدم امانت اوفاش می گرددپس ازمدتنی مجبورمی شودکه ازتصدی اداره موقوفه دست برداردوآن رابه برادرخوداحمدواگذارکند.احمدنیزطبق وصیت نامه خودنوشت مورخ 11/10/31آقای محمدفرزندخودرامتولی قرار می دهد.
پس ازصدورحکم وقفیت ورداعتراضات گوناگون آقای فریدون وسایر وراث بروقفیت آقای نصرالله امینی به وکالت آقای فریدون دردادگاه شهرستان کرمانشاه دعوی تولیت طرح می نمایدوباستنادرونوشت وقفنامه آقای حاج آقاخلیل وتولیت نامه اسماعیل پدرش تقاضای ابطال تولیت محمد پراوی رامی نماید.دادگاه شهرستان کرمانشاه اجمالابرحقانیت خواهان یعنی فریدون وبرضررمحمدحکم می دهدازاین حکم محمدپژوهش خواسته شعبه دوم دادگاه استان کرمانشاه حکم رافسخ نموده ورای به رددعوی پژوهش خوانده داده است .ازحکم شعبه دوم دادگاه استان کرمانشاه فرجامخواهی شده شعبه 10 دیوان عالی کشوربه اعتباراینکه وصایت دراعقاب وصی نسلابعدازنسل طولی اولادحاج محمدمی باشدحکم رانقض ورسیدگی رابه شعبه دیگردادگاه استان محول داشته است .
این دفعه شعبه سوم دادگاه استان مزبوررسیدگی وحکم پژوهشخواسته را بااستدلالاتی ماخوذازنظردیوان عالی کشوربه اکثریت استوارنموده است .
آقای محمدپراوی ازحکم مزبورفرجام خواسته است برای مرتبه دوم شعبه دهم دیوان عالی کشوربه موضوع رسیدگی نموده وایندفعه شعبه دهم باستنادرای هیئت عمومی دیوان عالی کشورواینکه دراین موردطرفین دریک طبقه هستندو حکم مزبوردرمقام وحدت رویه قضائی لازم الاتباع است حکم راشکسته وپرونده را به شعبه دیگردادگاه استان کرمانشاهارجاع نموده است .
مجدداموضوع درشعبه اول همان دادگاه استان رسیدگی وباستنادرای هیئت عمومی دیوان کشوربافسخ حکم پژوهشخواسته رای به رددعوی فریدون داده شده است .
ازاین حکم برای سوم بارفرجامخواهی شده دیوان کشورایندفعه نیزحکم را شکسته وموضوع رابه دادگاه استان کرمانشاه محول نموده است .
دراین بارموضوع دردادگاه جنائی کرمانشاهرسیدگی گردیده وبافسخ حکم رای به رددعوی آقای فریدون داده شده است .
آقای فریدون مجددافرجامخواهی کرده وپرونده برای دفهه چهارم به شعبه دهم دیوان عالی کشورارجاع گردیده وچون پرونده اصراری تشخیص شده به هیئت عمومی ارجاع شده است .
ازلحاظ اینکه موضوع بحث درهیئت عمومی حکم دادگاه جنائی است که در که دریک دعوی حقوقی رسیدگی کرده لازم است قبلارای دادگاه مزبورعیناقرائت گردد.
رای دادگاه جنائی
"بنظردادگاه دادنامه پژوهشخواسته مخدوش وقابل فسخ است چه آنکه صرفنظرازمندرجات وصیت نامه ابرازی که برای اوصیاءکه باشرائطی که در وصیت نامه قیدشده حق تعیین وصی پس ازخودمنظورگردیده وباتوجه به اوراق پرونده ومدافعات طرفین موضوع اختیارتعیین وصی برای وصی ماقبل مفروغ عنه طرفین می باشدوترتیب تعیین وصی ازتاریخ فوت واقف به بعدنیزبه همین منوال بوده وچون ادعای آقای فریدون پراوی مبنی براینکه ازطرف والدخودبه وصایت انتخاب گردیده مضافابراینکه بلادلیل است اصولاباتوجه به اینکه مرحوم آقای احمدعموی فریدون پراوی که نسل مقدم بروی بوده پس ازفوت مرحوم اسماعیل پدرفریدون حیات داشته طبق رای هیئت عمومی دیوان عالی آقای اسماعبل پراوی حق نداشته که فریدون پراوی رابه وصایت انتخاب نمایدبعلاوه به حکایت محتویات پرونده مرحوم اسماعیل پراوی متعاقب برتاریخ نوشته مورداستنادمدعی مرحوم احمدپراوی برادرخودوپدرمحمدپراوی رابه وصایت تعیین نموده ومشارالیه نیزپس ازخودطبق وصیت نامه که اصالت آن ثابت شده محمدپراوی رابه این سمت انتخاب نموده که موردتائیداداره اوقاف نیز واقع شده علیهذاونظربه مراتب فوق الاشعاروبااحرازتولیت آقای محمد پراوی وبافسخ دادنامه پژوهشخواسته حکم به رددعوی آقای فریدون پراوی صادر واعلام میدارد"
قبل ازاثبات مخدوشیت حکم فوق لازم است رای وحدت رویه دیوان عالی کشورکه لازم الاتباع است ذیلاخوانده شود:
"مستفادازصرف عبارت نسلابعدنسل درموردوقف وتولیت ووصایت ترتیب است نه تشریک ازاین قرارکه هرگاه یکی ازنسل موجودباداشتن فرزند فوت شودفرزنداوباقیماندگان نسل درانتفاع ازموردوقف یادرامرتولیت ووصایت نمی تواندشریک نمایدومادام که چندنفرحتی یک نفرهم ازنسل مقدم وجودداشته باشدنوبت به نسل بعدنخواهدرسیدوهمچنین است درموردعبارت طبقه بعدطبقه "
درفقه راجع به استفاده اولادواقف ازاموال موقوفه دراطراف جمله (نسلابعدنسل )بحث مفصلی شده که خلاصه آن ازقرارذیل است :
"اگرواقف گفت وقف نمودم براولادخودطبقه بعدازطبقه یاالاعلی فالاعلی شامل تمام بطون می شودبنحوترتیب به این معنی که تمام طبقه اولی نمرده اندبه طبقه بعدازآن نمی رسدواگربعضی ازاهل یک طبقه فوت نمودنصیب اوبرای باقی ازهمان طبقه اواست وبه وارث اونمی رسد.
واگرنسلابعدنسل یابطنابعدبطن درنحوه آن ازلحاظ ترتیب (بطوری که فوقابیان شد)باتشریک (به این معنی که اگربعضی ازاهل طبقه فوت شودولداو شریک یک طبقه قبل می شود)دوقول است ومنشاءاختلاف این است که قیدنسلابعد نسل یابطنابعدبطن دراین جمله (وقف نمودم براولادخودنسلابعدنسل یابطنا بعدبطن )ازبرای وقف است .بنابراین می بایست قائل به ترتیب شویم چه این که مادام که یکی ازنسل یابطن قبل وجودداردبرنسل بعدوقف نشده است یاآنکه قیدمذکورازبرای اولاداست (برتمام اولادوقف نمودم آن اولادی که نسل بعداز نسل یابطن بعدازبطن می باشند)بنابراین می بایست قائل به تشریک شویم .
بودن قیدبرای وقف بنظراظهراست وبنابراین می بایست قول به ترتیب راترجیح دهیم مثل طبقه بعدالطبقه )هیئت عمومی دیوان عالی کشوردرمورد انتفاع ازموردوقف یادرامرتولیت ووصایت ترتیب راقبول کرده به این معنی که هرگاه یکی ازنسل موجودباداشتن فرزندفوت شودفرزنداوبا باقیماندگان نسل نمی تواندشرکت نماید.
قول (ترتیب )مبتنی برقاعده توارث است چه آنکه درحقوق اسلامی اشخاص ارث برممکن است دریکی ازسه طبقه پیش بینی شده درمبحث فرائض باشند.
طبقه اول عبارت ازپدرومادرواولادطبقه دوم عبارت ازجدوجده وهرچه بالارودوبرادروخواهرهرچه پائین آیدوطبقه سوم عبارت ازعمووعمه ودائی و خاله هرچه پائین رودمی باشد.
هریک ازطبقات بالاحاجب حرمانی طبقه پائینی می باشددرهرطبقه درجات وجودداردودرجه اقرب حاجب درجه ابعدمی باشدمثلادرطبقه اول اگر پدری سه پسرداشته باشدودرزمان حیات اویکی ازپسرهافوت کندوبچه داشته باشددرصورت فوت پدرنوه اوباپسرهایش درارث نمی توانندشرکت داشته باشندزیراپسرهادردرجه اقرب ونوه دردرجه ابعدمی باشند.
اینک ازبیان جریان دعوی فراغت جسته وارداثبات مخدوشیت حکم دادگاه جنائی که به یک امرحقوقی رسیدگی کرده می شوم .
حکم دادگاه جنائی به جهات ذیل مخدوش است .
1-اینکه دادگاه جنائی نوشته (دروصیت نامه ابرازی برای اوصیاءبا شرائطی که دوصیت نامه قیدشده حق تعیین وصی پس ازخودمنظورگردیده )صحیح نمی باشدزیرادروصیت نامه راجع به وصی فقط چنین نگاشته است :
"درصورت فوت حاج محمدحسن مختاراست وصی دیگررابعدازخودقراردهد که درامورات اقدام نمایدوهرگاه ناظرحیات داشت ناظرمقدم است وبر وصایت نسلابعدنسل ناظرراوصی بعدازخودقراردهدکه درامورات سهم صغارهم کوتاهی ننماید."
باتعمق درعبارت بالاکه یگانه عبارت مربوط به تعیین وصی است به خوبی مسلم می گرددکه موصی درابتدای امروصی رامختاردرایصاءنموده ولی این اختیاررامنوط به حیات نداشتن ناظرکرده بنابراین اگرناظحیات داشته باشدوصی مکلف شده اورابعنوان وصی بعدازخودانتخاب کندوچون درموقع فوت حاج محمدحسن ،حاج محمدعلی حیات داشته اوبه عنوان وصی منصوص متصدی اداره امورمحوله شده وحاج آقاخلیل موصی وظیفه حاج محمدعلی راچنین مقررداشته "ناظرمقدم است بروصایت نسلابعدنسل "استعمال لفظ وصایت درجمله بالا معلوم میداردکه وظیفه واختیارحاج محمدعلی تنهاوصایت است نه ایصاءفرق است بین لفظ"ایصاء"ولفظ"وصایت وصابیت مصدروصی بصی است ومعنی آن اداره کردن امورمحوله است درصورتیکه "ایصاء"مصدرباب افعال ازاوصی به وصی ایصاءمی باشدومعنی آن این است که به شخص اختیارداده شودکه تعیین وصی نماید.بنابراین چون موصی وظیفه حاج محمدعلی رابااستعمال لفظ وصایت معین کرده بدیهی است که تنهاماموریت اوانجام اموری است که به اومحول نموده نه تعیین وصی مویداین معنی ماده (1190)قانون مدنی به این شرح است "ممکن است پدریاجدیدری به کسی که به سمت وصایت معین کرده اختیارتعیین وصی بعدفوت خودبرای مولی علیه بدهد"دراین ماده قانون گذاربین لفظ "وصایت "وجمله "اختیارتعیین وصی "فرق گذاشته اولی به معنی اداره امور مولی علیه ودومی به معنی انتخاب وصی می باشدبنابراین اظهرمن الشمس است که اظهارنظردادگاه جنائی به اینکه "دروصیت نامه ابرازی برای اوصیاءبا شرائطی که دروصیت نامه قیدشده حق تعیین وصی پس ازخودمنظورگردیده بکلی عاری ازواقعیت است دروصیت نامه وظیفه حاج محمدعلی تنهاوصایت است و وصایت به معنی اداره اموروصیت است وابداحق انتخاب وصی رانداشته است وموصی هم ابداشرطی برای انتخاب وصی پیش بینی نکرده است .
2-دادگاه جنائی درحکم نوشته "باتوجه به اوراق پرونده ومدافعات طرفین موضوع اختیارتعیین وصی برای وصی ماقبل مفروغ عنه طرفین می باشدو ترتیب تعیین وصی ازتاریخ فوت واقف به بعدنیزبه همین منوال بوده "
این اظهارنظرقابل قبول نمی باشددرقضیه موردبحث که یک وقف عام المنفعه است تراضی اشخاص درصورتیکه برخلاف وصیت نامه باشدغیرموثر است اظهارت طرفین هریک مبتنی براعایت منافع خویش می باشددادرسان بایدباتدبردرمدارک ابرازیه تشخیص فرمایندکه آیاامری واقعیت دارد یانه اعم ازاینکه آن مردرنظرطرفین مفروغ عنه باشدیانه باتشریحات فوق راجع به معنی لفظ"وصایت "که دروصیت نامه ذکرشده جای تردیدنیست که حاج محمدعلی یگانه وصی منصوص بعدازحاج محمدحسن ابدااختیاری درتعیین وصی نداشته واشخاصی که بعدابعنوان وصی مداخله داشته اندطبق موازین وصیت قانونی نبوده اند.
3- دادگاه جنائی که آخررای خودچنین اشعارداشته "مرحوم اسمعیل پراوی متعاقب برتاریخ نوشته مورداستنادمدعی احمدپراوی برادرخودوپدر خودمحمدپراوی پدرخودرابه وصایت تعیین نموده ومشارالیه نیزپس ازخود محمدپراوی رابه این سمت انتخاب نموده "دادگاه درخاتمه رای به جهات مذکوره درحکم تولیت آقای محمدپراوی رامحرزدانسته است .
قبلالازم می دانم راجع به ماهیت وصیت نامه موردبحث که وقفنامه تلقی می شودمختصری متذکرشوم .
وقف به معنی ایستادن وبازداشت نمودن است ومرادازآن دراصطلاح قضائی صدقه مستمره یاصدقه جاریه می باشدومنظوراین است که اموال موقوفه ازنقل وانتقال حبس وبازداشت شودولی ثمره آن رهاگرددکمااینکه درتعریف وقف گفته اند"تحبیس الااصل وتسبیل الثمره وباالاطلاق المنفعه "
وقف دوقسم است :
وقف عام که به جهات عامه است مثل مدارس ومساجدوکاروانسراوغیره مرادازجهات اموری است که مصلحت عمومی قائم برآن است وبافقدان آن وجهه عمومی مختل شود.
وقف مختص افرادمعینی است که متسلسلاازآن مستفیدمی شوند.
استدامه ثمره وقف یکی ازارکان آن است بطوری که اگرهم هدف ومنظوراز وقف تباه گرددوقف بایددرراه خیرصرف شوداهمیت وقف عام ازجهت تسبیل منافع آن برای عمومی نزدفقهاءموردتوجه بوده است بطوریکه احتیاج به لفظ مخصوصی نداردبلکه هرلفظی که دلالت برآن کندمفیدوقف است .
درهمین زمینه مرحوم مبروراستادمحمدعبده درکتاب نفیس خودبه اسم (کلیات حقوق اسلامی )مرقوم داشته اند"عدم لفظ اعتبارمخصوص دروقف و امکان وقوع آن به معاطات "
دروصیت هم وقتی مصارف اموال غیرمنقولی برای مصارف عامه تشخیص داده شودبااینکه شرائط وقوع آن دربعضی مسائل باوقف متفاوت است درحکم وقف محسوب می شود.
قانون گذارایران درسال 1313این معنی رادرماده 3قانون اوقاف به نحو ذیل پیش بینی کرده است .
"اموال غیرمنقول که برحسب نذریاوصیت ویاحبس منافع آن بطوردائم یادرمدتی که کمتراز18سال نباشدبرای مصارف عامه تخصیص داده شده مشمول مواد1و2این قانون خواهدبود"
ماده 1و2به شرح زیراست :
ماده 1-"اداره کردن موقوفاتی که متولی یامجهول التولیه است با وزارت معارف واوقاف است ودرصورتیکه متصدی داشته باشدممکن است وزارت مزبوره دردست اوابقاءنماید".
ماده 2-"نسبت به موقوفات عامه که متولی مخصوص داردوزارت معارف واوقاف نظارت کامل داشته وبرطبق مواد6و7 قانون اداری وزارت معارف و اوقاف مصوب شعبان 1328وضمیمه آن رفتارخواهدنمود."
قانون اداری معارف واوقاف مصوب 1328قمری درماده 6وظایف اداره اوقاف رابشرح ذیل احصاءمی نماید:
1- تحصیل صورت صحیح ازوقف نامه هاوموقوفات مرکزی وولایات و ایالات وبلوکات درکل ممالک ایران .
2- نظارت کلی براعمال وایصال عایدات اوقاف وممانعت ازحیف و میل اولیاءومباشرین وقف نسبت به اعیان ومنافع موقوفات وتدارکات موجبات آبادی آنها.
3-اداره کردن موقوفاتی که تولیت آنهامستقیماراجع به شخص سلطان عصریادولت است .
4- مراقبت درصرف عایدات اوقاف به مصارف مخصوصه خودش حسب مااوقفهااهلها.
5-اهتمام درصرف منافع موقوفاتی که مصرف معینی نداردوبایددرمطلق بریات صرف شوددرمصارف تعلیمات وفوائدعمومیه .
6-اداره کردن موقوفاتی که متولی مخصوص نداردبموجب اذن ازطرف یکی ازحکام شرع .
باتوجه به متن وصیت نامه موردبحث ومصارفی که موصی برای آن معین نموده ازقبیل تعمیرمساجدوپلهاوافطارمساکین وغیره وتاکیداتی که راجع به حبس آن اموال نموده مسلم می گرددکه وصیت مزبوروقف عام تلقی شودوطبق ماده 3فوق الذکربااینکه ظاهراعنوان وصیت راداردمشمول مواد1و2قانون اوقاف فوق الذکراست .
اینک وارداین بحث می شوم که آیااداره اموال موردوصیت طبق ماده 1 بااداره اوقاف است یااینکه سازمان مزبورطبق ماده 2فقط نظارت برآن دارد.
باتوجه به جمله ذیل وصیت نامه "چون توفیقات سبحانی شامل حال خیرالحاج حاج آقاخلیل عرب گردیده اقدام به وصیت نمودوصی برثلث وصغار خودگردانیدولداکبرخودآقامحمدحسن تاجروناظرخودقراردادولددیگرخود حاج محمدعلی راوصی مزبوربهرنهج صلاح بداندبااطلاع ناظرمرقوم عمل نمایندو خدای نخواسته درصورت فوت وصی مختاراست وصی دیگررابعدخودقراردهدکه درامورات اقدام نمایندوهرگاه ناظرحیات داشت ناظرمقدم است بروصایت نسل بعدنسل ناظرراوصی بعدازخودقراردهد"وباتدبردررای هیئت عمومی به عنوان وحدت رویه وتفسیری که ازجمله نسلابعدنسل شده مسلم می گرددمفهوم نسل که اسم جمع است به کلیه افرادی که دردرجه اقرب به میت می باشنداطلاق می شود ولی دراین وصیت حاج آقاخلیل موصی ازبین کلیه افراددرنسل اقرب به خودکه حاج محمدعلی نیزجزءآنهااست تنهاحاج محمدعلی رابعنوان وصی انتخاب کرده ونخواسته سایرافرادنسل که درعرض حاج محمدعلی هستنددراداره امور وقف دخالت داشته باشندازطرزوصیت موصی مسلم می گرددکه موصی درهرنسلی می خواسته یک نفرامورمحوله راانجام دهدولی به حاج محمدعلی وصی اختیار تعیین وصی بعدازفوت خودرانداده وشرائطی هم برای تعیین وصی بعدازفوت حاج محمدعلی معین نکرده تاطبق آن تعیین وصی شودچون ازلحاظ تولیت وصیت مزبورمجهول التولیه است مشممول ماده 1قانون اوقاف فوق الاشعاراست و اداره آن باسازمان اوقاف می باشد.
صرف نظرازعدم رعایت مبانی قانون فوق لازم می دانم ازلحاظ اهلیت و صلاحیت اسماعیل واردبحث شوم :
بانهایت تاسف بایداظهارکنم که دادگاه جنائی یکی ازقوائم صحت تولیت راموردامعان نظرقرارنداده مخصوصادرتولیتی که وظائف متولی مربوطه به امورخیریه است .
امانت وصحت عمل متولی درجهات عمومی بایدفوق العاده مطمح نظر دادرسان این قائمه بقدری اهمیت داردکه قانون مدنی درماده 859نسبت به برکناری وصی ای که برخلاف امانت رفتارمی کندجمله (منعزل است )رااستعمال کرده است .
آیابین عزل وانعزال فرق می باشد؟
درانعزال تصمیم دادگاه عطف به قبل ازتاریخ حکم می شودواعمال قبل وصی راکه ناشی ازخیانت بوده ملغی می نمایددرصورتیکه درعزل حکم دادگاه ناظربه آینده است واعمال قبلی وصی مالغی الاثرمحسوب نمی شود.
فقهاءوالامقام هریک دراطراف این قائمه بحث های دقیقی نموده اندکه من جمله فتاوی ازآنان ذیلابیان می شود:
شادروان مرحوم مبروراستادمحمدعبده درکتاب "کلیات حقوق اسلامی " "تحت عنوان "مشروط بودن تولیت به امانت حدوثاوبقائا"می نویسد"هر زمان خیانت متولی به حاکم ثابت شوداوراعزل ودیگری رابه جای اونصب خواهد نمود"
شهیدثانی وشهیداول درکتاب الوصیه وعلامه حلی ومحقق کرکی وقاطبه فقهاءمی گویند"لوخان الوصی عزله الحاکم واقام الحاکم مکانه "استدلال آنها برعزل این است که باارتکاب خیانت وصف امانت که شرط اساسی دروصی است ازاوسلب می شودوبازوال وصف امانت اوحق ایصاءغیرنیزبراساس وحدت ملاک وقیاس اولویت ازاوسلب می گردد.
شهیدثانی می گوید(اگرفسقی مانندخیانت برای متولی عارض شدبخودی خوداوتولیت منعزل است واحتیاج به حکم حاکم نداردوبعدازانعزال روی اصل کلی مستنبط وقاعده عمومی که حاکم ولی من ولاولی له ومتولی من لامتولی له است بایدحاکم عهده دارتولیت شود.)
بالزوم این شرائط درمتولی وقف عام که مربوط به تعمیرمساجدوساختن پلهاواطعام مساکین وغیره است آیااسماعیل واجدصلاحیت می باشد.
اگرپرونده دعوی بادقت کامل موردامعان نظرقرارمی گرفت ازخودنامه اسماعیل که نوشته (به من می گویندخیانت کرده ومعزول ازتولیت هستی اکنون نسبت به شماکه این حرف نمی توانندبگویند"ولایحه وکیل آقای فریدون به عنوان شعبه دوم دادگاه شهرستان کرمانشاه که درآن اشعارداشته (ظاهرامستند اداره اوقاف یکی دادنامه شماره 171دادگاه شهرستان کرمانشاه ودیگری رای فرجامی شماره 2704دیوان عالی کشوربرابرام آن است "واضح می شدکه اسماعیل مبادرت به تقاضای ثبت ملک کهراربه اسم ملک شخصی کرده وپس ازاعتراض اداره اوقاف وصدورحکم بروقفیت ازتصدر به موقوفه معزول گشته است آیا بااین کیفیت دادگاه جنائی می تواندمتصدی ای که اومعین کرده به عنوان وصی تنفیذنماید؟
آقای محمدپراوی طبق نامه مورخ 03/4/43که بعنوان ریاست دادگاه استان پنجم نوشته ودرپرونده مضبوط است تقاضای ثبت ملک موقوفه رااز طرف آقای فریدون بعنوان ملک شخصی بزرگترین خیانت به موقوفه دانسته است ولی معلوم نیست چرااقدام اسماعیل رادرثبت همان موقوفه بنام ملک شخصی نادیده گرفته است .
عین قسمت اخیرنامه ایشان به شرح زیراست :
"مطلب قابل توجه دیگرآنکه صرف نظرازشرایط مندرج دروصیت نامه برای احرازسمت وصایت وتولیت شخص آقای قریدون پراوی اصولاصلاحیت و اهلیت برای این امررانداشته وشرعاوقانونامردودمی باشدزیرابموجب حکم شماره 171-15-32شعبه دوم دادگاه استان پنجم که رونوشت مصدق آن قبلاتقدیم شده نامبرده به اتقاف سایربرادران وخواهران خودتقاضای ثبت رقبه رابه عنوان مالکیت نموده که این خودبزرگترین خیانت به موقوفه است ومخصوصابا توجه به اینکه طرف آنهادآن دعوی اولادآقای حسن مهدویان (عمه زاده های آقای فریدون )می باشدطرح چنین دعوائی محمول برتبانی وخیانت مشارالیه رابیشتر مدلل می دارد.وبطوریکه حکم مذکورحاکی است وملاحظه می فرمایندیک سهم ازنه سهم ملک موردوصیت وقف ازرقبه منتزع وبه ملکیت اولادآقای حسن مهدویان درآمدوبه مرحله اجراکشیده شدتااینکه دراثراقدام واعتراض ثالث این جانب آن حکم ملغی واین مقدارازرقبه مجددابه موقوفه اعاده شد(رونوشت دادنامه فرجامی اعتراض ثالث اینجانب به شماره 22/2448پیوست به لایحه به شعبه 10دیوان کشورتقدیم شد)جالب این است که آقای مدعی تولیت هنوزهم دعوای مالکیت راتعقیب می کندچنانکه پرونده آن به کلاسه 2-220درشعبه دوم دادگاه شهرستان کرمانشاه مطرح وجلسه دادرسی هم برای آبان ماهسال گذشته معین شده بودمراتب فوق که ازجهت حفظ وبقاءموقوفه بسیاراهمیت دارد ضمن اعتراضات ودفاعات مکرروموجب لوایح متعددبه شعبه 3دادگاه استان وشعبه 10دیوان کشورتذکر..."
ازاین نامه آقای محمدپراوی مسائل زیراستخراج می شود:
1-آقای محمدپراوی رقبه موردوصیت راوقف تلقی کرده وبه همین جهت در موقع ثبت یک قسمت ازآن بعنوان ملک شخصی ازطرف پسرعموی خوددرمقام اعتراض شخص ثالث برآمده وبالاخره حکم وقفیت آن طبق حکم شماره 22-2448 صادرشده است .
2-آقای محمدپراوی اقدام به ثبت رابعنوان ملک شخصی "بزرگترین خیانت به موقوفه "دانسته است .
3-آقای محمدپراوی اقدام به ثبت رقبه رابعنوان ملک شخصی موجب عدم اهلیت شخص برای وصایت قلمدادکرده است .
آقای محمدپراوی ازاقدام عموی خود(اسمعیل )به ثبت رقبه موقوفه به عنوان ملک شخصی که عدم اهلیت اسمعیل رادروصایت ثابت می کندبرای تنفیذ وصی بودن خوداشاره نکرده ولی دادگاه جنائی که بیک دعوی حقوقی رسیدگی می کند سزارواربوداقدام اسمعیل رادرثبت موقوفه وماده 859قانون مدنی رامبنی بر"وصی بایدبرطبق وصایای موصی رفتارکندوالامنعزل است "درنظرگرفته و تصمیمات بعدی اسمعیل رادرانتخاب آقای احمدبعنوان وصی واقدام آقای احمد رادرتعیین آقای محمدبعنوان وصی بعدی لاغی الاعتباراعلام می کردند.
زیراهمانطوری که قبلاتذکرداده شدحکم وقفیت شماره 2704دیوان عالی کشورکه آقای فریدون درنامه خودصدورآنرافاش نموده دراثراقدام مهربانوو اسمعیل پراوی اصالتاوولایتاازطرف رودابه وفریدون وایراندخت به ثبت قریه کهرادبعنوان ملک بطرفیت اداره اوقاف کرمانشاهان صادرشده و دادگاه تالی راجع به حقانیت اداره اوقاف چنین رای داده است .
بنظردادگاه اعتراض اداره اوقاف کرمانشاهان به تقاضای ثبت خانم ایراندخت وخانم مهربانووآقای اسمعیل پراوی نسبت به ششدانگ قریه کهرار پلاک شماره 85واردوثبت معترض علیهم محکوم به بطلان است ."
شعبه چهارم دیوان عالی کشوردرتاریخ 19/10/18به ریاست مرحوم فاطمی حکم مزبوررابشرح زیرتائیدنموده است .
"اعتراضات فرجامخواه مربوط به ماهیت دعوی وتکرارمطالبی است که درمراحل ماهیتی اظهاروموجهامردودگردیده لذاحکم مزبوربموجب ماده 558 قانون آئین دادرسی استوارمی شود"
دادگاهه جنائی سزاواربوداحکامی که موقوفه بودن کهراررامحرزداشته وطرفین دعوی هریک به آن استنادکرده وحتی شماره های آنراذکرنموده اند ملاحظه کرده تاباتوجه به آنهامبادرت به اصداررای می فرمودند.
ضمنالازم است متذکرشوم که ابرام حکم وقفیت کهراردردیوان عالی کشور ازطرف مرحوم مبرورفاطمی یک ازدرخشانترین شخصیتهای قوه قضائیه صورت گرفته است که صیت فضل ودانش وتقوی وفراست قضائی آن مرحوم نقل مجالس خاص وعام می باشدوآراءایشان دراشباه ونظائرنمونه محسوب می شودفقید سعیددرتنفیذحکم دادگاه استان اکنفاءبه استمعال جمله مصطلح دردیوان کشورمبنی "اعتراضات فرجامخواه مربوط به ماهیت دعوی است که دردیوان کشورطرح نمی گردد"نکرده بلکه اضافه فرموده اند"تکرارمطالبی است که در مراحل ماهیتی اظهاروموجهامردودگردیده است "آیاباوجودچنین حکمی متقنی که اعتبارقضیه محکوم بهاپیداکرده می توان درعام بودن موقوفه قریه کهرار تردیدداشت ووصیت نامه مرحوم حاج خلیل رایک وصیت ساده تلقی نمود؟
آیابااینکه حاج محمدعلی طبق وصیت نامه حق ایصاءنداشته می توان تعیین اسماعیل رابعنوان وصی بعدازخودصحیح دانست ؟
آیابااینکه اسماعیل باتقاضای ثبت موقوفه بعنوان ملک شخصی مرتکب خیانت شده می توان به اوحق تعیین وصی بعدازخودرادادوبالنتیجه وصایت آقای احمدوآقای محمدراصحیح دانست ؟ممکن است سازمان اوقاف آقای محمد رابعنوان متصدی تعیین نمایدولی هیچگاه مشارالیه وصی ساده ویاوصی باحق ایصاءمحسوب نمی گردد.
درخاتمه متذکرمی شودکه دعوی مطروح که موقوفه بودن آن ازطرف یکی از بزرگترین شخصیت های قوه قضائیه (مرحوم مبرورفاطمی )تسجیل وتائیدشده پس ازسی سال واندی رسیدگی به صورت فعلی درآمده است
دادستان کل کشور-عبدالحسین علی آبادی "

مرجع :
موازین قضائی ،ازانتشارات حسینیه ارشاد(جلد 4) صفحه 338تا361
4

نوع : آراء و نظریات

شماره انتشار : 185

تاریخ تصویب : 1348/09/26

تاریخ ابلاغ :

دستگاه اجرایی :

موضوع :

منبع : وب سایت قوانین دات آی آر (معاونت آموزش دادگستری استان تهران)

    

قانون های مرتبط

مشترک شدن در خبرنامه!

برای دریافت آخرین به روز رسانی ها و اطلاعات ، مشترک شوید.