تقاضای ثبت و اظهارنامه ثبتی نسبت به املاک موقوفه باید مطابق با عین مندرجات وقف نامه باشد

تقاضای-ثبت-و-اظهارنامه-ثبتی-نسبت-به-املاک-موقوفه-باید-مطابق-با-عین-مندرجات-وقف-نامه-باشد-

تقاضای ثبت و اظهارنامه ثبتی نسبت به املاک موقوفه باید مطابق با عین مندرجات وقف نامه باشد


( 33 )
رأی اصراری حقوقی 26 – 1377

شماره رأی : 26 – 22/10/1377
شماره ردیف : 19 – 1377
شماره جلسه : 33 – 1377
علّت طرح : اختلاف نظر بین شعبه 14 دیوان عالی کشور با دادگاههای عمومی شیراز
موضوع : - وقف
درساعت 9 روز سهشنبه 22/10/1377جلسه هیأت عمومی شعب حقوقی دیوان عالی کشور بریاست حضرت آیتالله محمد محمدی گیلانی رئیس دیوان عالی کشور و با حضور جنابان آقایان قضات دیوان عالی کشور و نماینده جناب آقای دادستان کلّ کشور تشکیل و با تلاوت آیاتی چند از کلامالله مجید رسمیّت یافت.
رئیس : دادنامه شماره 61 – 27/7/76 شعبه چهاردهم دیوان عالی کشور به تصدی جناب آقای سیدرضا حسینی مرندی رئیس و جناب آقای داودی مازندرانی عضو معاون مطرح است. جناب آقای دکتر عظیمی گزارش پرونده را قرائت فرمایند.
خلاصه جریان پرونده : درخصوص دعوی تجدیدنظرخوانده بخواسته تقاضای صدور حکم به اصلاح اظهارنامه ثبتی پلاک 93 اصلی واقع در قطعه یک بخش 14 فارس از وقف بر اولاد مذکور پس از گذشت فرزندان ذکور وقف به اولاد، اولاد واقف ذکوراً و اناثاً بطرفیت علیاصغر چوبینه به شرح دادخواست تقدیمی دادگاه به موضوع رسیدگی ضمن رد ایراد نسبت به صلاحیت دادگاه با استدلال به اینکه خواهان مدعی است که واقف محمد حسنخانی به موجب وقفنامه مورخ صفر 1323 هجری قمری پلاک مذکور را بشرح زیر وقف نمود:
1- پس از فوت واقف اولاد ذکور واقف منفرداً از مورد وقف منفعت ببرند. 2- پس از فوت نسل بعد از وی (واقف) یعنی نسل دوم ذکوراً و اناثاً از مورد وقف منفعت ببرند و خواهان احدی از وراث اناث نسل دوم واقف میباشد و در منافع موقوفه سهیم است و خوانده بدون درنظرگرفتن حصه اناث و برخلاف نظر واقف و برخلاف مفاد وقفنامه اقدام به تقاضای ثبت پلاک مذکور کرده لذا تقاضای صدور حکم بر اصلاح اظهارنامه ثبتی را نمودهاست.
دادگاه باتوجه به مفاد وقفنامه که صراحتاً نسل دوم واقف را منتفع از مورد اعلام کرده و باتوجه به نامه شماره 2698 – 28/8/64 ثبت اسناد بوانات به پاسگاه ژاندارمری سابق دهبید و نامه شماره 1822 (29-6) 584 – 31 – 22/5/66 اداره حج و اوقاف و امورخیریه آباده که تقاضای اصلاح اظهارنامه ثبتی را به نفع نسل دوم از واقف نموده و با عنایت به نظرات و تفسیرهای آیات عظام اراکی و گلپایگانی که طبقه دوم را اعم از ذکور و اناث وراث شرعی واقف دانستهاند صحت ادعای خواهان ثابت تشخیص و حکم به اصلاح اظهارنامه ثبتی از عنوان وقف بر اولاد ذکور به وقف بر اولاد ذکوراً و اناثاً بطریق مندرج در وقفنامه مذکور صادر و اعلام کردهاست که دادنامه مورد تجدیدنظرخواهی واقع و رسیدگی باین شعبه محوّل شده و این شعبه بشرح دادنامه شماره 585/14 – 30/11/74 با اکثریّت آراء
با این استدلال که وقفنامه استنادی که صحت و اصالت آن مورد قبول طرفین بوده و حاکی از این است که منافع رقبات موقوفه پس از خانی (واقف) در میان ذکور طبقه اول بالسویه تقسیم گردد و بعد از آنها اولاد ذکور مزبور بطور عام چه ذکور و چه اناث به طریق الذکر مثل خط الانثیین استفاده نمایند بنابراین مادامی که از ذکور طبقه طبقه اول کسی باقی باشد نوبت به طبقه دوم نخواهدرسید و مفاد پاسخ استفتائات بعمل آمده از مراجع عظام نیز مغایر با بیان مذکور نیست و چون از طبقه اول شخص تجدیدنظر خواه هنوز در حال حیات است و ازطرفی تجدیدنظرخوانده بر حسب محتویات پرونده نوه یکی از ذکور طبقه اول میباشد لذا رأی تجدیدنظرخواسته که به طریق مرقوم صادر نشده واجد ایراد قضائی است فلذا حکم تجدیدنظرخواسته را نقض و برای رسیدگی مجدد به شعبه دیگر یا قائم مقام مرجع رسیدگی کننده ارجاع میگردد.
شعبه مرجوعالیه به موضوع رسیدگی به شرح دادنامه تجدیدنظر خواسته
دعوی خواهان را وارد دانسته و حکم به اصلاح اظهارنامه ثبتی شماره 5683 – 6/11/1318 از نسل اول ذکوراً و از نسل دوم واقف ذکوراً و اناثاً به قدرالحصّه و سهم صادر و اعلام کردهاست.
که محکوم علیه از دادنامه تجدیدنظرخواهی کرده و تبادل لوایح انجام و پرونده در شعبه دوم دادگاه تجدیدنظر استان فارس مطرح و به شرح قرار شماره 136 – 25/2/76 به استناد شق 7 ماده 21 قانون تشکیل دادگاههای عمومی و انقلاب قرار عدم صلاحیت خود را به اعتبار صلاحیت دیوان عالی کشور صادر و پرونده را به دیوان عالی کشور فرستاده که رسیدگی باین شعبه محوّل شدهاست.
هیأت شعبه تشکیل است پس از قرائت گزارش آقای دکتر عظیمی عضو ممیز و اوراق پرونده مشاوره نموده با اکثریت چنین رأی میدهد:
باتوجه به محتویات پرونده نظر به اینکه رأی تجدیدنظرخواسته شماره 2428 – 4/12/75 صادره از شعبه 13 دادگاه عمومی شیراز مبتنی بر علل و اسبابی است که حکم منقوض مستند به آن بوده لذا موضوع به استناد بند ج ماده 24 قانون تشکیل دادگاههای عمومی و انقلاب اصراری تشخیص و پرونده جهت طرح در هیأت عمومی به نظر ریاست محترم دیوان عالی کشور برسد.
( شعبه چهاردهم دیوان عالی کشور )
رئیس : جناب آقای عظیمی چنانچه توضیحی دارید بفرمایید.
مسألهای که در اینجا مطرح است موضوع خواسته دعوی است، خواسته دعوی اصلاح اظهارنامه ثبتی است، بدین توضیح که واقف ملکی را وقف کرده و توضیح دادهاست که تا واقف در قید حیات است استفاده از منافع موقوفه خاص خودش است. بعد از فوت واقف اولاد ذکور او موقوف علیهم میباشد و از نسل دوم اولاد ذکور اعم از ذکور و اناث موقوف علیهم میباشند و از درآمد موقوفه استفاده مینمایند.
در تقاضای ثبت موقوفه یکی از وراث ذکور آمده به نام خود اظهارنامه ثبتی تنظیم و کل موقوفه را تقاضای ثبت کردهاست و نسل دوم اولاً اولاد ذکور اعم از ذکور و اناث را از قلم انداختهاست که در نتیجه یکی از وراث دختری از نسل دوم آمده است درخواست تصحیح اظهارنامه ثبتی را به شرح متن وقفنامه کردهاست.
توضیح اینکه واقف سه پسر داشته که یکی فوت کرده و ارثی نداشتهاست و یکی از دو پسر باقی مانده تقاضای تصحیح اظهارنامه ثبتی مطابق وقفنامه را کرده و تصریح نموده موقوف علیهم بودن نسل دوم حاصله از اولاد ذکور نسل اول ذکوراً و اناثاً در اظهارنامه اضاف گردد تا حقوق آنان محفوظ بماند.
نظر اکثریت در پرونده این بوده که با وجود فرزند ذکوری از نسل اول، اولاد نسل دوم حاصله از وراث ذکور اعم از ذکور و اناث مستحق دریافت سهمی از درآمد موقوفه نیست و درنتیجه نظر بر رد دعوی معترض ثبت داشتند، درصورتی که خواسته دعوی غیر از این مطلب بوده، عنایت نداشتند به اینکه اگر در صدور سند مالکیت موقوفه نسل دوم مقیده در وقف تصریح نمیگردید حقوق نسل دوم از قلم میافتاد و در آینده نیز امکان استفاده از آن نبود و نظر محاکم صادرکننده آراء اصراری تصحیح اظهارنامه ثبتی بر مبنای متن وقفنامه بودهاست و اکثریت اعضاء شعبه در رأیشان وارد ماهیت قضیه گردیدهاند در صورتی که خواسته دعوی تحقق یک امر شکلی بودهاست.
حاج آقا و جناب طبیبی نظر داشته ودارند که از نسل دوم زمانی سهم برخواهند برد که کسی از ذکور نسل اول باقی نمانده باشند یعنی اگر یکی از دو پسر وارث فوت کرد تا پسر دیگر زنده است وراث پسر متوفی سهمی از موقوفه را نخواهند داشت و چون این پسرها زندهاست و تقاضای ثبت کردهاست وراث پسر متوفی حقی دارا نیستند تا ذینفع تلقی گردند و بتوانند بر تقاضای ثبت اعتراض کنند و در این مورد نظر اینجانب این بوده که با فوت احد موقوف علیهم از نسل اول وراث متوفی سهمبر سهم مورث خود خواهند برد هرچند که نظر ماهوی اخیر و وقوع اختلاف در آن در پذیرش دعوی معترض ثبت در وضع فعلی اثری نمیداشت.
توضیح اینکه اظهارنامه ثبتی در سال 1318 تنظیم شده، متقاضی ثبت آقای علیاصغر چوبینه بوده اصالتاً از طرف خود و وکالتاً از جانب برادرش جهانشاه یعنی دو فرزند ذکور واقف از نسل اول بالمناصفه مشاعاً سهامی از دهی، و نسل دوم حاصل از نسل اول ذکور که اعم از ذکور و اناث بوده و در وقف نامه آمده، از قلم افتاده است. و خواسته دعوی تصریح و قید قسمت دوم در اظهارنامه ثبتی بودهاست و چون احکام شعب 21 دادگاه مدنی خاص و 13 دادگاه عمومی در قید مطالب مزبور در اظهارثبتی و صدور سند مالکیت موافق وقفنامه بوده مورد تأیید اینجانب بوده است.
رئیس : جناب آقای حریرفروش
بنده سؤالی از آقای دکتر عظیمی دارم که بنده اولین دفعهای است که میبینم این چنین پروندهای دعوا به صورت اصلاح اظهارنامه طرح شدهاست در صورتی که مطابق ماده 10و 11 قانون ثبت آگهی میشود و اشخاصی که اینجا متصرف هستند تقاضای ثبت کنند، بعد ماده 16 قانون ثبت میگوید که هرکسی که اعتراض دارد از تاریخ انتشار اولین آگهی نوبتی ظرف 90 روز و بعد اگر اعتراض نرسید مطابق ماده 21 و 22 قانون ثبت سند مالکیت صادر میشود. اگر اعتراض باشد دادگاه رسیدگی میکند و رأی میدهد که رأی سابق قابل پژوهش و فرجام بود و اکنون هم قابل تجدیدنظر است و آن رأی تا زمانی که رأی قطعی صادر نشود در دفتر املاک ثبت نمیشود. در این مورد در تمام اسناد وظیفه دادگاه و دیوان عالی کشور این است که ما چطور و چگونه این سند را معنا کنیم این از لحاظ اینکه امعان نظر فرجامی هم سابق بود و الان هم دادگاه است درست است اما بنده خواستم که ایشان بفرمایند، در سال 1318 تقاضای ثبت شده را روشن بفرمایند که چرا این موضوع آگهی و اعتراض ثبت به جریان نیفتاده و دعوا از آن طرف است من اصلاح اظهارنامه ثبتی چون تا بحال ندیدهام خواستم این مسأله روشن شود.
رئیس : جناب اقای عظیمی
عرض شود دراین خصوص، درسال 1318 سهامی از یک ده تقاضای ثبت شده و آگهی نوبتی منتشر گردیده و در مهلت 90 روزه اعتراضی وارد نگردیدهاست، بعداً از جانب صاحبان سهام مشاعی دیگر اعتراضاتی وارد شده و پرونده در جریان رسیدگی بودهاست و مندرجات پرونده صدور سند مالکیت را نشان نمیدهد. ولی پاسخ مطلب عنوان شده این است که ماده 22 قانون ثبت اسناد، مالکیتی را اعتبار میدهد که جریان ثبتی صدور سند مالکیت با رعایت مقررات صورت گرفتهباشد از جمله مقررات پذیرش درخواست ثبت ملکی باید از متصرف ملک باشد، عدم رعایت این حکم اگر اثبات شود و متقاضی ثبت نیز دلیل دیگری بر مالکیت خود بر رقبه مورد تقاضا ابراز ننماید نماینده ثبت مجاز به پذیرش درخواست متقاضی نخواهدبود، بنابراین استدلال حتی بر املاکی که بر آنها سند مالکیت صادرشده ولی دلائلی ابراز گردد که در صدور سند رعایت مقررات لازم نشده ورود به رسیدگی مجاز خواهدبود و دادگاه در صورت احراز صحت دعوی برحسب تقاضای خواهان حکم به ابطال سند مالکیت صادره صادر خواهدکرد. بناءً ورود به رسیدگی به این تعبیر دعاوی به نظر من بلااشکال خواهدبود.
رئیس : جناب آقای حسینی مرندی
همانطور که جناب دکتر فرمودند این ملک ابتداء وقف بر اولاد ذکور است جریان امر اجمالاً بدین قرار است : گویا محمدحسن خان واقف متوجه این امر بوده که شرعاًنمیتواند ابتداء ملک را برخود وقف کند چه میدانسته وقف بر نفس شرعاً صحیح نیست و از طرفی نمیخواسته تا زنده است دستش از منافع ملک مورد نزاع کوتاه شود. در این رابطه به عالم محل (آقای میرزا سیدحسینی) رجوع میکند و میگوید حاجآقا آنچه خیر دنیا و آخرت من در آن است شما وکیل من هستید در مورد این ملک هرکاری میخواهید انجام بدهید. لذا آقای میرزاسیدحسین ابتداء به وکالت از نامبرده ملک موردنظر را به خودش (میرزا سیدحسینی) منتقل مینماید بعد بر خود محمد حسنخانی وقف میکند که منافع آن را در معیشت خود صرف نماید و بعد از وفات او بر اولاد ذکور وی وقف میکند و بعد از آن اولاد ذکور، بر اولاد آنها ذکوراًو اناثاً وقف مینماید.
عبارت وقف نامه کمی ابهام دارد بعضی از مراجع مثل آیتالله اراکی مرحوم و آیتالله خامنهای از عبارت وقفنامه این گونه استفاده کردهاند که طبقه دوم هم اولاد ذکور باید باشند. بنابراین برداشت تجدیدنظرخوانده (ابراهیم کهنبانی) که نوه دختری جهانشاه است نسبت به دعوی مطروحه بیگانه خواهدبود اولاد ذکور نسل اول واقف 3 نفر بودند (سه برادر فرزندان محمد حسنخانی) 1- بهرام که فوت کرده و بدون نسل بوده 2- جهانشاه که دو پسر داشته و سه تا دختر، یکی از دخترها بنام همادخت میباشد این ابراهیم پسر او است و اما اگر بگوئیم منظور از اولاد ذکور همان ذکور نسل اول است و بعد ذکوراً و اناثاً از منافع وقف استفاده خواهندکرد، چون از نسل دوم باقی است این آقا (تجدیدنظرخوانده) فعلاً ذینفع نیست تا اقامه دعوی نماید، چه ماده 2 قانون آئین دادرسی مدنی حاکی از این است که ذینفع فقط میتواند طرح دعوی کند. به علاوه نامبرده (تجدیدنظرخوانده) مدعی است که از ناحیه مادرش ارث میبرد و در صورتی که در وقف ارث معنا ندارد، طبقه دوم منافع موقوفه را به واسطه ارث از نسل اول مالک نمیشوند. نسل اول به هنگام فوت، مالکیت آنها نسبت به منافع موقوفه قطع میشود. طبقه دوم مستقلاً به واسطه تصریح واقف مالک منافع میشوند چنانچه واقف به جای طبقه دوم تصریح میکرد بعد از انقراض نسل اول منافع موقوفه در موارد عامالمنفعه مثل مسجد و کتابخانه و غیرآن صرف شود بدیهی است در این صورت منافع موقوفه بعد از انقراض نسل اول ارثاًبه مسجد و کتابخانه نمیرسد، مالکیت طبقه دوم نسبت به منافع موقوفه نیز چنین است بنابراین چون از نسل دوم باقی است این آقا (تجدیدنظرخوانده) که نسل سوم محسوب میشود ذینفع نیست اقامه دعوی نماید.
رئیس : جناب آقای صفرزاده
رأی وحدت رویه مربوط به استفاده از موقوفه است و اینجا بحث انتفاع از موقوفه مطرح نیست. خواهان پرونده، که نمیخواهد از موقوفه سهم ببرد، بلکه میگوید اظهارنامه طبق وقفنامه ثبت شود این موضوع ارتباطی به رأی وحدت رویه ندارد.
رأی وحدت رویه میگوید که اگر وقف بر نسل بعد نسل شود موقوف علیهم نسل اول مادام که همه زندهاند نسل بعدی منتفع نمیشود. این امر ارتباطی به پرونده ما ندارد. معترض نمیخواهد از موقوفه منتفع شود، میگوید عین وقفنامه را در اظهارنامه بیاورید.
رئیس : جناب آقای محسن زاده
موضوع این پرونده (اعتراض) اصلاح اظهارنامه ثبتی پلاک 92 اصلی واقع در بخش 14 فارس (موضوع وقفنامه مرحوم محمدحسنخانی مورخ صفر 1222 هـ.ق) وقف را بر اولاد ذکوراً و اناث پس از درگذشت فرزندان ذکور وقف به اولاد اولاد واقف ذکوراً و اناثاً میباشد که به جهات زیر آن را قابل طرح نمیدانم.
1- وضعیت ثبتی رقبه مذکور روشن نیست، معلوم نیست متقاضی و مالک رقبه چه کسی میباشد؟ از سال 1318 تاکنون قریب 60 سال مشخص نیست چه اقدامی شده؟ آیا جریان ثبتی ادامه یافته؟ اگر ادامه یافته بکجا منتهی شده؟ اگر اداره ثبت پاسخی به این سؤال دادهباشد تمام است بحثی نمیماند. حال فرض کنیم جریان ثبتی تمام شود و مالک ذینفع شناختهشود دیگر جای اعتراض (اصلاح اظهارنامه) باقی نمیماند که اشخاصی که حق ارتزاق دارند یا خود را مستحق میدانند بیایند مطالبه نمایند طبق وقف نامه به ثبت رسیده باید عمل شود.
اگر جریان ثبتی تمام نشدهباشد پس مالک و وضعیت وقفنامه معلوم نیست در صورت عدم تثبیت وقفنامه چه بحثی دارد در مورد ارتزاق و اشخاص ذینفع در آن استفادهکنندگان باقی میماند؟ همانطور که آقای حریرفروش گفتند تاکنون اعتراض به اظهارنامه ثبتی خارج از مواعد قانون در دادگستری مطرح نشده به فرض آن که مطرح شدهباشد طبق مقررات مواد 16 و 24 قانون ثبت رد اعتراض ثبت اشخاص خارج از مواعد مقرر مردود اعلام شدهاست.
2- خواهان پرونده میگوید من نسل دوم هستم و اکنون ذینفع نمیباشم و نمیتوانم از حق ارتزاق مقرر در وقفنامه استفاده کنم مادام که نسل اول حیات دارد مانع استفاده نسل دوم از حق ارتزاق نسل اول میباشد ولی برای آن که در آینده من و نسلهای بعدی من از حق منحصر حق ارتزاق استفاده کنیم یعنی از حق ارتزاق مقرر در وقفنامه محروم نشویم مبادرت به تقدیم این دادخواتس نمودهام فقط من و اولادم … حق ارتزاق داریم و لاغیر.
بنا به مراتب مذکور با عنایت به مواد 16 و 24 قانون ثبت اسناد و املاک اعتراض به اظهارنامه و تقاضای اصلاح خارج از موعد مقرر تقدیم شده و قابل رسیدگی نیست رسیدگی ناقص است نتیجتاً این پرونده را قابل طرح نمیدانم.
رئیس : جناب آقای بهروز صفرزاده
پرونده قابل طرح است و قابلیت طرح آن به این مناسبت است که نه از لحاظ جریان ثبتی پرونده نقصی وجوددارد و نه از جهات دیگر، وقفنامهای است که واقف موقوف علیهم را معین کرده در اظهارنامه ثبتی متولی وقف اصالتاً و وکالتاً از طرف برادر دیگرش برخلاف مفاد وقفنامه اظهارنامه ثبتی را پرکرده، خواهان پرونده میخواهد که اظهارنامه مطابق با وقفنامه باشد.
ابهامی در گزارش جریان پرونده وجوددارد، اینکه گفته شده آقای محمد حسنخانی خودش منتفع از وقف میشود و به عنوان واقف معرفی شده، طبق ماده 72 قانون مدنی وقف بر نفس به این معنی که واقف خود را موقوف علیه یا جزو موقوف علیهم قراردهد یا پرداخت دیون یا سایر مخارج خود را از منافع موقوفه قرار دهد باطل است اعم از اینکه راجع به حال حیات باشد یا بعد از فوت. طبق مستندات پرونده واقف، مورث اصحاب دعوی و موقوف علیهم نیست واقف شخصی بنام میرزا سیدحسینی است به این معنا که مطابق وقفنامه شهر صفرالمظفر سنه 1323 هجری قمری مرحوم محمد حسن مورث متداعیین آقای میرزاسید حسینی را وکیل خود قرارمیدهد که هرنوع صلاح دنیا و آخرت است طبقاتی را معین کرده وقف نماید. وکیل نامبرده ابتدا به اعتبار وکالتی که داشته کل املاک را بنام خود کرده، به خودش منتقل میکند و بعد میرزا سید حسینی بعنوان واقف املاک را وقف به آقای محمدحسنخانی میکند بدین نحو که مادام که حیات دارد از موقوفه استفاده کند و بعد از فوتش پسران ذکور محمد حسنخانی و بعد از فوت پسران ذکور، اولاد اعم از ذکور و اناث منتفع شوند، آن قسمت از وقفنامه بدین شرح است که مسیل اعظم رودخانه دهبید که انشاءالله هرساله منافع اعیان مرقومه را بعد از وضع منال دیوانی و مخارج لازمه اعیانی مرقومه خان معزّی الیه به امور معیشت خودشان صرف نمایند و بعد از خان معظم اولاد ذکورشان بالسویه صرف نمایند و بعد از آن اولاد از ذکور، از ذکور و اناث للذکر مثل حظالانثیین تقسیم کرده در امر معیشت خود صرف نمایند.
تولیت اعیانی موقوفه مادام الحیات با جناب خان معظم است و بعد از خان معظم هریک از موقوف علیهم بقدر سهم خودشان تولیت در اعیان مرقومه دارند، این اساس وقف نامه است. خان موردنظر که محمدحسن چوبینه ولد علی اکبر خان بواناتی بوده فوت میکند. خان 3 پسر داشته بهرام چوبینه، جهانشاه چوبینه و علی چوبینه، علی چوبینه که خوانده پرونده است ، بهرام قبلاً فوت کردهبوده و جهانشاه هم وکالت میدهد به علیاصغر چوبینه و علیاصغر چوبینه اظهارنامه ثبتی را پرمیکند به موجب اظهارنامه ثبتی شماره 5686 – 16/11/1318 علیاصغر چوبینه اصالتاً و وکالتاً از طرف جهانشاه 14 سهم و یک ربع سهم مشاع از جمله 72 سهم سهام ششدانگ مزرعه دهبید با قدرالحصه شرب از رودخانه وجوی و متعلقات را بنام علیاصغر چوبینه و جهانشاه چوبینه فرزندان مرحوم محمدحسن مشاعاًو بالمناصفه و به عنوان وقف بر اولاد ذکور به استناد رونوشت وقفنامه وکالتنامه و گواهی انحصار وراثت به ثبت میدهد. جهانشاه چوبینه فوت کرده دارای 2 پسر بنام سیامک و هوشنگ و 3 دختر بنامهای مهدخت، همادخت و حبیبه بوده، که خواهان پرونده ابراهیم کهنبانی فرزند همادخت چوبینه است که تقاضای صدور حکم به اصلاح اظهارنامه ثبتی پلاک 93 اصلی واقع در بخش 1 فارس نمودهاست. متأسفانه شعبه 14 دیوان عالی کشور از خواسته خواهان استنباط دیگری داشته و چنین رأی داده مادام که از ذکور طبقه اول کسی باقی باشد نوبت به طبقه دوم نمیرسد. دعوی خواهان انتفاع از موقوفه نیست دعوی خواهان این است که در اظهارنامه ثبتی عین وقفنامه قید گردد تا با انقراض اولاد ذکور محمد حسن چوبینه اولاد ذکوراً و اناثاً از موقوفه منتفع گردند و وقف به همان ترتیبی که واقف مقررداشته استمرار داشتهباشد. خواهان پرونده مدعی ترتیب نسل به نحو مندرج در وقفنامه است نه تشریک. لذا رأی شعبه چهاردهم دیوان عالی کشور صحیح صادر نشده اظهارنامه ثبتی از درخواست پذیرش ثبت آقای علیاصغر چوبینه اصالتاً و وکالتاً از طرف جهانشاه چوبینه مشاعاًو بالمناصفه به عنوان وقف بر اولاد ذکور باید مطابق با عین عبارت وقفنامه اصلاح و بعد از اولاد ذکور، اولاد از ذکور و اناث للذکر مثل حظ الانثیین قید شود منتهی در صدور رأی، رأیی که تجدیدنظر خواهی شده این رأی هم ذیلش باید حذف شود و بعد انشاء رأی شود. در دادنامه 2428 – 4/12/75 که از شعبه 13 دادگاه عمومی شیراز صادرشده چنین رأی دادهاند که :
« دادگاه دعوی خواهان را وارد دانسته و حکم به اصلاح اظهارنامه ثبتی شماره 5683 – 6/11/1318 از درخواست پذیرش ثبت از آقای علیاصغر چوبینه به قبول درخواست ثبت از نسل اول ذکوراً و نسل دوم واقف ذکوراًو اناثاً ، بعد اضافه کرده که عبارتند از خواهان که بموجب حکم انحصار وراثت از نوه دختری مرحوم جهانشاه چوبینه بقدرالحصه و سهم صادر و اعلام میگردد …».
این قسمت مطابق خواسته خواهان نبوده اینجا تعیین حصه به این آقا نمیکنند میبایست مینوشت که «درخواست ثبت از نسل اول ذکوراً و از نسل دوم واقف ذکوراً و اناثاً صادر و اعلام میگردد» و بقیه که برای این آقا سهمی هم قائل شده فردا با همین حکم ممکن است بیاید و مدعی سهم شود.
رئیس : این عبارت را دوباره بخوانید که درست نوشته شده یا نه؟
صفرزاده : عرض کردم که دادگاه دعوی خواهان را وارد دانسته و حکم به اصلاح اظهارنامه ثبتی شماره 5683 – 6/11/1318 از درخواست پذیرش ثبت از آقای علیاصغر چوبینه به قبول درخواست ثبت از نسل اول ذکوراً و از نسل دوم واقف ذکوراًو اناثاً.
رئیس : آیا همین جمله درست است یا نه ؟
صفرزاده : این تقریباً مطابق با وقفنامه است. بنده عرضم این است که وقتی رأی صادر میشود ذیل حکم صادره آن قسمتی را که شعبه 13 به نحو مذکور در رأی آورده «… که عبارتند از خواهان که به موجب حکم انحصار وراثت از نوه دختری مرحوم جهانشاه چوبینه بقدرالحصه و سهم صادر و اعلام میگردد…» باید حذف شود و به شرح عین وقف نامه اصلاح گردد.
رئیس : جناب آقای اشراقی
باتوجه به مقررات قانون ثبت و آئیننامههای مربوطه، اظهارنامه ثبتی فرم خاصّی است که به وسیله اداره ثبت و اسناد واملاک تهیه که دارای فصول مخصوص که در آن متقاضی ثبت یا به عنوان ملکیت یا وقفیت یا به هر عنوان دیگری در جهت به ثبت رساندن موضوع تقاضای ثبت تنظیم نموده و اولین برگ پرونده ثبتی است که چنانچه مندرجات آن از روی عمد یا اشتباهاً مطالبی درج شود که به حقوق شخصی ثالثی لطمه وارد کند اصلاح و تغییر آن با دادگاهی باشد زیرا بحث اشتباه ثبتی اینجا منظور نیست و موضوع خارج از صلاحیت هیأت نظارت یا شورای عالی ثبت است و از نظر زمانی موضوع باید بعد از تنظیم اظهارنامه تا انقضاء مهلت اعتراض آگهیهای نوبتی باشد از طرفی در بعضی از خانوادهها رسم است که املاک خود را با استفاده از وقف خاص بر اولاد به نحوی که مورد نظر واقف است استفاده از آن یا اداره آن را نسلاً بعد نسل به اولاد ذکور یا اناث خود واگذار مینماید باید در اظهارنامه نحوه استفاده از وقف در درجات مختلف معین و این امر هم در اظهارنامه با استفاده از وقفنامه به نحوی که واقف تعیین نموده منعکس شود طبقه اول را نمیتوان به عنوان استفاده از آن ذکر نمود چرا که این امر اولاً برخلاف نظر واقف میباشد ثانیاً سایر موقوف علیهم در درجات بعد و یا طبقات دیگر از این حق که واقف بر ایشان قرارداده محروم میشوند در اظهارنامه سایر خصوصیات ملک و کلیه افرادی که به نحوی از ملک منتفع خواهندشد نیز ذکر خواهدشد و چنانچه صرفاً طبقه اول در اظهارنامه قید شود بدون درنظرگرفتن حقوق سایر درجات اشکال وارد است و این امر میباید با درخواست ذینفع و در مرجع قضائی اظهارنامه اصلاح گردد همچنان که طرح دعوی اعتراض به این ثبت هم در مهلت قانونی از طرف ذینفع در مراجع دادگستری رسیدگی میشود به هرحال در اصل دعوی اعتراض به ثبت تلقی که نیاز به رسیدگی است. بنا بمراتب فوق معتقدم رأی دادگاهها مطابق قانون صادرشده که مورد تأیید است.
رئیس : جناب آقای آل اسحاق
مطالبی که من میخواستم عرض کنم جناب آقای صفرزاده و آقای اشراقی به نحو مستوفی بیان فرمودند نظر من همان نظر آقایان است و رأی دادگاهها را صحیح میدانم لذا دیگر مطالب را تکرار نمیکنم.
رئیس : جناب آقای محسن زاده
ماده 24 قانون ثبت میگوید :
(پس از انقضاء مدت اعتراض دعوی اینکه در ضمن جریان ثبت تضییع حقی از کسی شده پذیرفته نخواهدشد نه به عنوان قیمت نه به هیچ عنوان دیگر خواه حقوقی خواه جزائی در مورد مذکور در ماده 24 طبق ماده 45 و در موارد مذکور در مواد 105- 106- 107- 108- 109- 116- 117 مطابق مقررات جزائی مذکور در باب ششم این قانون رفتار خواهدشد.)
ماده 27 قانون ثبت نیز مربوط است به اشتباهات ثبتی و تعارض اسناد و اعتراضات اشخاص به نظریه رئیس ثبت و ارتباطی با مسأله اظهارنامه ثبتی ندارد.
همانطور که آقای حریرفروش گفتند تاکنون در مورد اصلاح اظهارنامه ثبتی پروندهای دیده نشدهاست چه منشاء دعوی ادعای مالکیت باشد چه ادعای حق ارتزاق از رقبه مدعی میبایست دعوی جداگانه مطرح کند در این پرونده دعوی حق ارتزاق از موقوفه با دعوی اعتراض به ثبت توأم شده که صحیح نمیباشد.
رئیس : جناب آقای غزنینی
همین طور که جناب آقای حریرفروش تذکری دادند و با استناد به فرمایش ایشان و جناب آقای محسنزاده من میخواهم عرض کنم که قانون ثبت یک قانون خاصی است و از مقررات آمره است ممکن است در جریان قانون ثبت تضییع حقی هم از کسی بشود، قانون ثبت مقرر داشته که در این قبیل موارد باید از راه تعقیب کیفری و ضرر و زیان وارد شود اما در اینجا تضییع حقی از کسی متصور هم نیست النهایه باید به مقررات قانون ثبت توجه شود. در اینجا در ماده 11 مسألهای است که نحوه تقاضای ثبت را گفته و در ماده 27 و 32 هم توضیحاتی داده که در مورد موقوفه است.
از نظر قانون ثبت جایی یا ملک است یا وقف وکافی است که جایی به عنوان وقف به ثبت برسد این لزومی ندارد که در سند مالکیت تمام چزئیاتی که ممکن است مرافعات بعدی را پیش آورند تعیین تکلیف شود چون آن مرافعات بعداً راهشان باز است اگر کسی شخصاً ذینفع است میتواند اقامه دعوا کند و هیچگونه مخالفتی با مقررات قانون ثبت و سند مالکیت ندارد.
دراینجا کسی اظهارنامه ای داده اعلان نوبتی منتشر و 90 روز سپری شده و اعتراضی نرسیده این ثبت قطعی شده سند مالکیت میدهند حالا اگر هم ندادهباشند قهراً خواهندگرفت راه دیگری ندارد اینکه جناب آقای دکتر عظیمی میفرمایند که در آنجا گفته است مطابق قانون، این عبارت به این معنی نیست که این مهلت 90 روز و تمام این چیزها هیچ است همیشه میشود اقامه دعوا کرد و اعتراض کرد چنین چیزی نیست مطابق قانون به این معنی نیست که این نوبت 90 روزه دیگر رعایت نمیشود و بعداً هرکسی اعتراضی دارد میتواند بیاید مطرح کند.
طبق ماده 27 قانون ثبت کسانی که در مورد املاک وقف، حبس و ثلث باقی باید تقاضای ثبت بدهند و همچنین کسانی که نسبت به ثبت این قبیل املاک باید عرضحال اعتراض داده و حقوق وقف و حبس و ثلث باقی را حفظ کنند و به موجب نظام نامه معین خواهدشد. این در حدی است که باید مثلاً بگویند اینجا وقف است و حالا احتمالاً ممکن است بگویند که وقف خاص است یا عام، همین اندازه در سند مالکیت کافی است اما اینکه بعداً کسانی بیایند و بگویند اینجا وقف خاص است و در بودن این طبقه آن طبقه دیگر منتفع نمیشود یا اینکه اناث سهم نمیبرد و منحصراً باید ذکور از این محل منتفع شود اینها مسائلی نیست که ربطی به سند مالکیت و اصل ثبت دادن ملک داشته باشد اینها مرافعاتی است که هیچ مانع قانونی برای بعد ندارد حالا در تأیید این عرض خودم ماده 25 را میگویم که مطلبی است که راجع به اشتباهات ثبتی است و میگوید که : حدود صلاحیت و وظایف هیأت نظارت بدین قراراست :
1- هرگاه در اجرای مقررات ماده 11 از جهت پذیرفتن تقاضای ثبت اختلافی بین اشخاص و اداره ثبت واقع شود و یا اشتباهی تولید گردد و یا در تصرف اشخاص تزاحم و تعارض باشد رفع اختلاف و تعیین تکلیف و یا ابطال و اصلاح درخواست ثبت با هیأت نظارت است.
2- هرگاه هیأت نظارت تشخیص دهد که در جریان مقدماتی ثبت املاک اشتباه مؤثر واقع شده آن اشتباه و همچنین عملیات بعدی که اشتباه مزبور در آن مؤثّر بوده ابطال و جریان ثبت طبق مقررات تجدید یا تکمیل یا اصلاح میگردد.
3- هرگاه درموقع ثبت انتقالات بعدی صرفاً به علت عدم توجه و دقت نویسنده سند مالکیت یا دفتر املاک اشتباه قلمی رخ دهد همچنین درصورت ثبت دفتر املاک مخالف یا مغایر سند رسمی یا حکم نهائی دادگاه باشد هیأت نظارت پس از رسیدگی و احراز وقوع اشتباه دستور اصلاح ثبت دفتر املاک و سند مالکیت را صادر خواهدکرد.
4- اشتباهاتی که قبل از ثبت ملک در جریان عملیات مقدماتی ثبت پیش آمده و موقع ثبت ملک در دفتر املاک مورد توجه قرارنگرفته بعداً اداره ثبت به آن متوجه گردد درهیأت نظارت مطرح میشود و در صورتی که پس از رسیدگی وقوع اشتباه محرز و مسلّم تشخیص گردد و اصلاح اشتباه به حق کسی خلل نرساند هیأت نظارت دستور رفع اشتباه و اصلاح آن را صادر مینماید و در صورتی که اصلاح مزبور خللی به حق کسی برساند به شخص ذینفع اخطار میکند که میتواند به دادگاه مراجعه نماید و اداره ثبت دستور رفع اشتباه یا اصلاح آن را پس از تعیین تکلیف نهائی در دادگاه صادر خواهدنمود.
دستور بر این است که مسأله در هیأت نظارت اداره ثبت مطرح شود و هیأت نظارت رسیدگی کند و اشتباه را تصدیق کند بعداً ببیند خلل به حقوق اشخاص است اخطار کند که طرف به دادگاه مراجعه کند چون این مورد مسبوق به چنین مقدمهای نیست دادگاه در اینجا باید قرار صادر کند و بنابراین نه نظر شعبه صحیح است و نه نظر دادگاه باید قرار رد دعوی صادر شود چون دعوا قابل رسیدگی و مسموع نیست.
رئیس : جناب آقای مفید
موضوعی را که جناب آقای غزنینی مطرح فرمودند باید هنگام بحث در قابلیت و عدم قابلیت طرح عنوان میفرمودند چون مستفاد از فرمایشات ایشان این است که پرونده قابل طرح نیست و حال اینکه از این مرحله گذشتیم و پرونده را قابل طرح دانستیم.
مطلب دیگر در ماهیت بحث اینکه درخواست خواهان تقاضای صدور حکم به اصلاح اظهارنامه ثبتی پلاک 93 و ثبت آن طبق وقفنامه بودهاست که این خواسته بر حقی است که وقفنامه همان گونه که نوشته شده ثبت شود و غیر از آن ثبت نشود چون خود خواهان نیز از این جهت ذینفع بودهاست برای اینکه در آینده خود او یا نسل بعد از او میخواهند از این ملک منتفع شوند میخواهند تضییع حقی از آنها نشود بلکه همانطور که جناب آقای اشراقی فرمودند همین حالا هم ذینفع است منتهی ذینفع بالقوه مضافاً اینکه اساساً خواسته در این پرونده اصلاح اظهارنامه بوده یعنی اظهارنامه به این صورت با وقفنامه انطباق ندارد اصلاح شود و خواسته به این صورت هیچ اشکالی ندارد ولو خواهان فعلاً ذینفع در موقوفه نباشد بنابراین رأی دادگاهها صحیحاً صادرشده و مرود تأیید است.
رئیس : جناب آقای حریرفروش
به نظر بنده موضوع قابل طرح در هیأت عمومی است. جناب آقای دکتر عظیمی فرمودند در سال 1318 تقاضای ثبت شده، مطابق قانون بعد از درخواست ثبت اگر اعتراضی واصل نشود سند مالکیت بنام متقاضی ثبت صادر و ملک هم در دفتر املاک به اسم وی ثبت میشود در صورت وصول اعتراض ظرف موعد قانونی دادگاه به دعوی اعتراض بر ثبت رسیدگی میکند و اداره ثبت طبق مدلول حکم نهائی عمل مینماید (رجوع شود به مواد 9و 10و 11و 16و 21و 22و 23و 24 قانون ثبت) اعتراض خواهان به درخواست ثبت خوانده بوده و به عنوان اصلاح اظهارنامه ثبتی پلاک مورد دعوی عنوان شدهاست اینجانب نتیجتاً با ابرام رأی شعبه 13 دادگاه عمومی شیراز موافقم.
رئیس : پس اصل مسأله روشن است که موضوع بحث ما این بوده که تقاضاکننده تقاضاکرده که این اظهارنامه اصلاح شود و اینکه ما وارد مسأله ارث بشویم که ایا طبقه اول تا باقی است طبقات بعدی ارث میبرند یا خیر از حدود اظهارنامه بیرون است.
رئیس : کفایت مذاکرات را اعلام میکنم، جناب آقای ادیب رضوی نظریه جناب آقای دادستان کلّ کشور را قرائت فرمائید.
مطالب زیادی در اینجا مذاکره شده که در گزارشی که در اختیار بنده بود این مطالب نبود بنابراین نظریهای که قرائت میکنم باتوجه به آن گزارش تنظیم شدهاست.
نظربه اینکه واقف به موجب وقفنامه مورخ صفر 1323 هـ . ق مقررداشته بعد از فوت اولاد ذکور او از مورد وقف استیفاء منفعت نمایند و بعد از آنها نسل دوم ذکوراً و اناثاً از مورد وقف استفاده نمایند و منفعت ببرند بنابراین با ترتیب و کیفیتی که واقف مقرر نموده مادام که نسل اول در قید حیات باشند نسل دوم سهیم در منافع نمیباشند و چون تجدیدنظرخواه که از اولاد ذکور بلافصل واقف میباشد هنوز در قید حیات است بنابراین تجدیدنظرخوانده که نوه یکی از اولاد ذکور نسل اول میباشد و در واقع نسل دوم بعد از واقف محسوب میگردد نمیتواند با وصف حیات تجدیدنظرخوانده از مورد وقف برخوردار گردد باتوجه به مراتب فوق رأی اکثریت اعضاء شعبه 14 دیوان عالی کشور که براین اساس صادر شده موجه بوده معتقد به تأیید آن میباشم.
رئیس : لطفاً آقایان آراء خود را در اوراق رأی مرقوم فرمایند.
رئیس : آقایان به نتیجه رأی توجه فرمایند.
اعضاء محترم حاضر در جلسه 49نفر و اکثریت 39نفر رأی شعبه 13 دادگاه عمومی شیراز را تأیید نمودند و اقلیت 10نفر رأی شعبه چهاردهم دیوان عالی کشور را صحیح دانستهاند ختم جلسه را اعلام میکنم.
رأی شماره 26 – 22/10/1377
رأی هیأت عمومی شعب حقوقی دیوان عالی کشور
( اصراری )
اعتراضات تجدیدنظرخواه مبتنی بر جهات قانونی و موجهی نیست و با عنایت به ادلّه و مستندات پرونده، دادنامه تجدیدنظر خواسته شماره 2428 – 4/12/1375 شعبه 13 دادگاه عمومی شیراز، صحیح و قانونی تشخیص گردیده و به اکثریت آراء ابرام میگردد.
هیأت عمومی دیوان عالی کشور ( شعب حقوقی )

مرجع :
کتاب مذاکرات و آراء هیات عمومی دیوان عالی کشور – سال 1377 – دفتر مطالعات و تحقیقات دیوان عالی کشور – چاپ روزنامه رسمی کشور

نوع : آراء و نظریات

شماره انتشار : 26

تاریخ تصویب : 1377/10/22

تاریخ ابلاغ :

دستگاه اجرایی :

موضوع :

منبع : وب سایت قوانین دات آی آر (معاونت آموزش دادگستری استان تهران)

    

قانون های مرتبط

مشترک شدن در خبرنامه!

برای دریافت آخرین به روز رسانی ها و اطلاعات ، مشترک شوید.