احراز قتل عمدی با بیّنه شرعیّه و نظریّه کارشناس اسلحه شناسی

احراز-قتل-عمدی-با-بیّنه-شرعیّه-و-نظریّه-کارشناس-اسلحه-شناسی

احراز قتل عمدی با بیّنه شرعیّه و نظریّه کارشناس اسلحه شناسی


( 39 )
رأی اصراری کیفری 32 – 1377 ( جلسة اولّ )

شماره رأی : 32 – 18/12/1377
شماره پرونده : 29 – 1377
شماره جلسه : 39 – 1377
علت طرح : اختلاف نظر بین شعبه دوم دیوان عالی کشور با دادگاههای عمومی مرودشت
موضوع : - قتل عمدی
- قصاص نفس
درساعت 9 روز سهشنبه 27/11/1377 جلسه هیأت عمومی شعب کیفری دیوان عالی کشور بریاست حضرت آیتالله محمد محمدی گیلانی رئیس دیوان عالی کشور و با حضور جنابان آقایان قضات دیوان عالی کشور و نماینده جناب آقای دادستان کلّ کشور تشکیل و با تلاوت آیاتی چند از کلامالله مجید رسمیّت یافت.
رئیس : دادنامه شماره 441 – 29/8/1377 شعبه دوم دیوان عالی کشور بتصدی جناب آقای سیدعبدالله رضائی رئیس و جناب آقای موسی سیف امیرحسینی مستشار مطرح است. جناب آقای رضائی گزارش پرونده را قرائت فرمایند.
خلاصه جریان پرونده : شعبه چهارم دادگاه عمومی مرودشت طی دادنامه شماره 275 – 19/4/75 اجمال جریان پرونده را به این کیفیت بیان کرده که اولیاء دم و وکلای آنان مطرح کردهاند که محرک اصلی برای ارتکاب قتل، متهم ردیف دوم بوده که عدهای را که بیش از ده نفر بودهاند (اسامی آنان در دادنامه بیان شده) با تدارکات و تسلیحات بوسیله چهار دستگاه اتومبیل از مناطق جنوبی و ده پیاله شیراز به منطقه کامفیروز اعزام نموده و هدف آنها از این کار اجرای حکم شماره 1535 – 8/9/72 صادره از دادگاه کیفری 2 سابق مرودشت بودهاست و متهم ردیف 15 دادنامه مذکور مقتول این پرونده است و یک روز پس از ورود به روستای خانیمن یعنی به تاریخ 12/2/74 در حریم روستا محل اجرای حکم (روستای مشهدبیلو) متمرکز و در حال آمادهباش قرار میگیرند و با دوربین محل را تحت کنترل قرار میدهند و دو نفر متهم موصوف نقش اصلی را در این رابطه ایفاء میکردهاند به این ترتیب که بدواً متهم ردیف دوم به محل مورد نظر رفته و با افراد محلی و بعضاً برخی از محکوم علیهم درگیر و دراثر این درگیری از ناحیه فک مصدوم شدهاست و بطرف برادر خود (متهم ردیف یک) برمیگردد که او با مشاهده وضع برادر خود ناراحت شده و جیپ متهم ردیف دوم را گرفته و مسلحانه در حالی که برادر سوم آنان بنام هومان نیز حضور داشته دو سه نفر دیگر را سوار اتومبیل کرده و با خود به محل اجرای حکم و درگیری قبلی میبرد و پس از آن برمیگردد در هنگام بازگشت در محلی بنام چم کره او با اتومبیل طرف مقابل که راننده ماشین هدایت … و سرنشینان آن کرامت … (مقتول) و محمدعلی … و سیفالله … و محمدحسین …. بودهاند روبرو شده و پس از علامت دادن به یکدیگر و پس از طی چندمتر در جهت معکوس متهم ردیف یک اتومبیل خود را متوقف و شروع به تیراندازی با اسلحه کلاشینکف بطرف مقابل مینماید و در کارشناسی آثار تعداد ده تیر روی در عقب جیپ تأیید شده است. نزاع فوق معلول اختلافات محلی بین طرفین بودهاست که سابقه درگیری حادثههای دیگری را موجب گردیده و در موردی هم منتهی به قتل عمدی و قصاص دو عموزاده شدهاست و یکی از افراد طرفین برادر متهمان بوده. آقای غلامرضا … به اتهام قتل عمدی آقای کرامت … وسیله سلاح گرم تحت تعقیب قرارگرفته، آقای الهقلی … به اتهام معاونت در قتل عمدی مذکور تعقیب شده، شعبه چهارم دادگاه عمومی مرودشت پس از رسیدگی با اعلام ختم دادرسی بموجب دادنامه شماره 275 – 19/4/75 پس از ذکر مقدمه مفصل به استناد حصول علم خلاصتاً چنین رأی دادهاست :
«… علاوه بر بیّنه شرعی مذکور علم قاضی نسبت به بزههای مذکور ثابت و حاصل است لذا ضمن رد دفاعیات بیوجه متهمین و وکلای آنان باستناد مواد 205و 206و 207و 219و 221و 232و 261و 262 قانون مجازات اسلامی اولاً متهم ردیف یک غلامرضا … به قصاص نفس مشروط به رعایت و تأمین حقوق صغار متعلق به مقتول نسبت به سهمالارث آنان محکوم میگردد و سایر اولیاء دم اصالتاً و ولایتاً یا وکالتاً میتوانند مورد مجازات قصاص قراردهند. ثانیاً متهم ردیف دوم اللهقلی … مستنداً به ماده 207 قانون مزبور بعنوان معاون در قتل عمدی به تحمل پانزده سال حبس با احتساب ایام بازداشت قبلی محکوم میگردد. ثالثاً راجع به وسائل بکاررفته در ارتکاب جرم و قتل از قبیل اتومبیل جیپ شهباز شماره 51699 تهران 26 و یک عدد دوربین دو چشم بشماره 570 و قمه و کارد سلاخی و تیغ موکت بری و میله فلزی وفق ماده 107 قانون آئین دادرسی کیفری و ماده 10 قانون مجازات اسلامی حکم به ضبط آن به نفع دولت و راجع به سلاح پنج تیر پران دارای جواز حکم به رد آن در حق صاحبش و راجع به سلاح و مهمات مکشوفه و غیرمجاز و 42 فشنگ قرارعدم صلاحیت به شایستگی دادگاه انقلاب اسلامی شیراز صادر مینماید. درخصوص آقایان هومان … و بهمن و احمد … از حیث شکایت وکیل اولیاء دم مبنی بر معاونت در قتل عمدی بعلت عدم کفایت دلیل رأی برائت صادر مینماید».
پس از ابلاغ رأی دادگاه متهمان ردیفهای اول و دوم و وکلای آنان نسبت به رأی صادره اعتراض و تجدیدنظرخواهی نمودهاند. شعبه دوم دیوان عالی کشور به موضوع رسیدگی پس از ذکر مقدمات راجع به نحوه رسیدگی دادگاه چنین رأی دادهاست :
نظر به محتویات پرونده اجمالاً ایرادهای مطرح شده نسبت به دادنامه تجدیدنظر خواسته دقیقاً وارد است زیرا اولاً راجع به اتهام متهم ردیف اول غلامرضا … از حیث ارتکاب قتل عمدی افرادی را که آقای قاضی دادگاه بعنوان بینه شرعی مطرح کردهاست ضمن اینکه شهادت صریح به رؤیت اصابت گلوله شلیک شده از ناحیه او به مقتول ندادهاند اصولاً بینه شرعی زمانی اطلاق می شود که کلیه شرایط مندرج در موازین فقهی (تحریرالوسیله 2/441 تا 444) درباره آنان برای دادگاه احراز گردد و عنوان (بما یراء الحاکم) در اینجا صادق نیست و دادگاه امکان نداشته که کلیه شرایط را احراز کند خاصه اینکه افرادی را که آقای قاضی بعنوان بینه شرعی قید کردهاست وابسته و حامی و جزء دارودسته اولیاء دم بودهاند و از طرفی حصول علم هم با وجود قرائن و دلائل معارض معقول نیست و در مانحن فیه اصولاً مشخص نیست افراد مسلح داخل اتومبیل مهاجم دو نفر بودهاند یا سه یا چهارنفر و نیز مشخص نیست کدام یک از آنان شلیک کرده که در اثر آن قتل واقع شدهاست؟ مگر معقول است فردی که کنار راننده برای نزاع و درگیری مسلحانه نشسته و مسلح به محل رفته است حتی از اتومبیل پیاده نشود و همه کارها را راننده انجام بدهد؟ مضافاً اینکه امکان تیراندازی از داخل اتومبیل هم وجوددارد و اجمالاً بنظر این شعبه قتل موضوع پرونده مردد است بین دو نفر (غلامرضا … و هومان …) و احتمال هم هست که دو نفر دیگر هم بشرحی که در گزارش بیان شده در جریان و شرکت و طرف تردید باشند و بدیهی است که اگر دادگاه نتواند تردید را مرتفع سازد مورد از مواردی است که طبق ماده 315 قانون مجازات اسلامی یا موازین فقهی (جواهر- 42/194 تا 196 و 218 تا 222 و ج 43/93) باید با تعیین دیه از طریق استقراع یا بنحو مشارکت فصل خصومت و اصدار حکم بشود و به این ترتیب در وضع حاضر رأی به قصاص با موازین و مقررات فقهی و قانونی انطباق ندارد. ثانیاً درخصوص متهم ردیف دوم دادگاه محترم با همه تطویل و تکرار بیفایدهای که دارد نتوانسته ثابت کند که اصولاً متهم ردیف دوم در حین درگیری مسلحانه در صحنه حضور داشته بلکه این مسلّم است که او را جهت مداوا به سمت شیراز اعزام داشته و دیگران به محل درگیری عزیمت کردهاند و با این وصف ترغیب و تشویق به ارتکاب جرم سالبه به انتفاء موضوع است تعجب است که دادگاه شکسته شدن فک متهم ردیف دوم توسط طرف مقابل و خونآلود بودن او را علت تحریک متهم ردیف یک تلقی و آن را بعنوان جرم اعلام کرده و حال اینکه چنین اثری که مترتب بر آن عمل جنایتکارانه شده از قصد جروح خارج است و نوبت به وحدت قصد نمیرسد و از این حیث قضیه نیز سالبه بانتفاء موضوع است و مادتین 42 و 207 قانون مجازات اسلامی هیچگونه تناسبی با مورد ندارد و از این حیث نیز رأی تجدیدنظر خواسته با موازین قانونی و فقهی انطباق ندارد. ثالثاً درخصوص حکم به ضبط اتومبیل شهباز 51699 تهران 26 و سایر وسایل مذکور در بند سوم دادنامه دادگاه محترم توجه نداشته که مادتین استنادی دادگاه صرفاً در مقام تعیین وظیفه قاضی رسیدگی کنندهاست که در مقام بیان حکم اشیاء و لوازم و وسایل بکاررفته در ارتباط با ارتکاب جرم، بدیهی است از حیث دوم باید از قوانین خاص مربوط به تعیین مجازات در هر بابی استفاده کرد و در ابواب مربوط به منازعه و قتل عمدی ملاک و مجوز قانونی و فقهی راجع به ضبط وسایل ارتکاب جرم وجود ندارد لذا اصل دال بر مالکیت در اینگونه موار به قوت خود باقی و محفوظ است و به این ترتیب رأی تجدیدنظر خواسته کلاً برخلاف موازین و مقررات قانونی و فقهی صادر شدهاست وفق بند 2 ماده 23 قانون تشکیل دادگاههای عمومی و انقلاب با پذیرش تجدیدنظرخواهیهای انجام شده دادنامه تجدیدنظرخواسته نقض و پرونده جهت رسیدگی مجدد به دادگاه همعرض همان محل ارجاع میگردد.»
پرونده پس از نقض فرجامی جهت رسیدگی مجدد به شعبه دوم دادگاه عمومی مرودشت ارجاع شده، دادگاه مذکور به موضوع رسیدگی با اعلام ختم دادرسی خلاصتاً چنین رأی دادهاست :
«درخصوص شکایت اولیاء دم مقتول کرامت … علیه آقایان 1- غلامرضا … فرزند عبدالمحمد 2- الله قلی … فرزند عبدالمحمد 3- ابراهیم … فرزند غضنفر 4- هومان … فرزند عبدالمحمد 5- بهمن … 6- احمد … متهم اول به قتل عمدی کرامت … متهم ردیف دوم دایر به مساعدت به متهمان و اختفاء آثار جرم و سایر متهمان دایر به معاونت در قتل عمد با توجه به محتویات پرونده بلحاظ اینکه آقایان حاضر در صحنه درگیری همگان عندالحاکم اقامه شهادت نمودهاند و قتل را منتسب به متهم ردیف اول نمودهاند و همچنین اظهارات آقایان یعقوب …، خسرو …، حسینقلی …، شاهپور …. که همگی از ایادی متهم بودهاند و اظهارداشتهاند که متهم ردیف اول به همراه برادر دیگرش با دردست داشتن یک قبضه اسلحه کلاش جهت درگیری (بلحاظ شکستن فک برادرشان) عزیمت نمودهاند و همچنین اظهارات آقای امیرحسین … که شاهد پنهان نمودن اسلحه کلاش بوده بعلاوه اظهارات مطلعین قبل و سایر محتویات پرونده موجب حصول قطعی علم قاضی میگردد. در پاسخ به ایراد قضات محترم دیوان عالی کشور باید گفتهشود همه شهود و مطلعین اظهار داشتهاند که دونفر وقتی برای درگیری عزیمت نمودند در دست غلامرضا اسلحه کلاش و در دست هومان اسلحه برنو بودهاست و کارشناس اسلحه شناسی قطعاً نظر دادهاست که تمام تیرهائی که به ماشین لندرور اصابت نموده تیر اسلحه کلاش بوده و حتی اعلام نموده که در درگیری اخیر اصلاً از اسلحه برنو تیری خارج نشده لذا انتساب بزه به شخصی غیر از غلامرضا … غیرممکن است حال ضمن رد مدافعات متهم و وکلای وی باتوجه به دلایل فوق و ادله اثباتی فوقالاشعار وقوع قتل عمد کرامت … از سوی متهم ردیف اول غلامرضا … فرزند عبدالمحمد در نزد دادگاه محرز و مسلم است لذا مستنداً بمواد 205 و 206و 207و 219و 231و 237و 261و 265 قانون مجازات اسلامی دادگاه متهم فوقالذکر را به قصاص نفس محکوم مینماید. متهم ردیف دوم بنام الله قلی … را از اتهام معاونت در قتل عمد مستنداً به اصل 37 قانون اساسی تبرئه مینماید سایر متهمان را نیز از بزههای انتسابی تبرئه مینماید.»
با تجدیدنظرخواهی محکوم علیه و وکلاء وی و اولیاء دم و وکیل آنان پرونده به دیوان عالی کشور ارسال و جهت رسیدگی به این شعبه ارجاع گردیده، لوایح اعتراضیه هنگام شور قرائت خواهدشد.
هیأت شعبه در تاریخ بالا تشکیل گردید پس از قرائت گزارش آقای موسی سیف امیرحسینی عضو ممیز و اوراق پرونده و دادنامه شماره 1443 – 20/12/76 تجدیدنظر خواسته مشاوره نموده چنین رأی میدهد :
باتوجه به محتویات پرونده و مندرجات لوایح اعتراضیه تجدیدنظرخواهان و وکلاء آنان اولاً اعتراض اولیاء دم و وکیل آنان بر حکم تجدیدنظر خواسته از جهت برائت الله قلی … فرزند عبدالمحمد وارد نمیباشد با رد آن دادنامه تجدیدنظرخواسته در این قسمت ابرام میشود. ثانیاً اعتراض محکوم علیه (غلامرضا …) و وکلاء وی بر دادنامه تجدیدنظرخواسته وارد است و استدلال دادگاه که در پاسخ دیوان عالی کشور با این جمله : «باید گفته شود همه شهود و مطلعین اظهار داشتهاند که دو نفر وقتی برای درگیری عزمت نمودند در دست غلامرضا اسلحه کلاش و در دست هومان اسلحه برنو بودهاست » در حکم تجدیدنظر خواسته بیان شده مخالف محتویات پرونده است زیرا آقای شاهپور … فرزند رضا اظهار نموده : «احمد … هم یک قبضه کلاشینکف داشت و دست غلامرضا … هم یک قبضه کلاشینکف بود و در دست هومان هم یک قبضه برنو بود.» (صفحات 263 لغایت 266) همچنین آقای حسینقلی … اظهار نموده : «غلامرضا یک کلاش دستش بود و هومان هم یک برنو و احمد و بهمن نفری یک کلاش داشتند.» (صفحه 262 و 263) با این وصف که وجود سه قبضه کلاشینکف در پرونده مطرح شده و هیچ یک از آنها نیز کشف و ضبط نشده است احراز تیراندازی با کلاشینکف از ناحیه غلامرضا … و اصابت آن به آقای کرامت … فاقد دلیل شرعی و قانونی است و همانطور که در رأی شماره 601 – 11/12/75 این شعبه قید گردیده : «حصول علم هم با وجود قرائن و دلایل معارض معقول نیست ». نظر به اینکه دادگاه دوم نیز با استناد به دلایل مورد استناد دادگاه اول رأی این شعبه را نپذیرفته و مستنداً به حصول علم حکم بر قصاص نفس متهم (غلامرضا …) صادر کرده موضوع اصراری تشخیص و به تجویز بند ج ماده 24 قانون تشکیل دادگاههای عمومی و انقلاب پرونده جهت طرح در هیأت عمومی (شعب کیفری ) دیوان عالی کشور نزد ریاست محترم دیوان عالی کشور ارسال میشود.
( شعبه دوم دیوان عالی کشور )
رئیس : جناب آقای محمد سلیمی
دیوان عالی کشور در نظری که در جلسه قبل اعلام کرد که قسمتی از آن را میخوانم فرمودهاند : «مگر معقول است فردی کنار راننده برای نزاع و درگیری مسلحانه نشسته و مسلّح به محل رفتهاست حتی از اتومبیل پیاده نشود و همه کارها را راننده انجام دهد. مضافاً اینکه امکان تیراندازی از داخل اتومبیل هم وجوددارد» با صرفنظر از ایرادی که به نظر دیوان عالی کشور وارد است چون بالقوه بودن چیزی با وقوع آن فرق دارد این شیوة صحیح برای استدلال نمیباشد. نظر شعبه دیوان این است که درمورد اینکه کدام یک از این دو نفر غلامرضا … و هومان … قاتل هستند تردید وجود دارد و احتمال هم هست که دو نفر دیگر هم بشرحی که در گزارش بیان شده در جریان قتل در مظان اتهام باشند، با استدلال فوق رأی دادگاه نقض و پرونده اعاده شدهاست تا اگر دادگاه بعدی دلیلی داشت که قتل منتسب به فردی است طبق آن دلیل عمل کند و اگر نتوانست قاتل را مشخص نماید آنموقع از باب قتل مردد حکم به دیه نماید. دادگاه بررسی و گفته است که قتل به توسط کلاشینکف انجام شده هومان که طرف تردید قرار گرفته است اسلحه کلاشینکف در دست نداشته بلکه اسلحة برنو دستش بوده و اصولاً با این برنو طبق نظر کارشناسان اصلاً تیراندازی نشدهاست.
شبهه و نقص دیوان عالی کشور این بود که اگر دادگاه نتوانست تردید را مرتفع بسازد آن وقت بعنوان قتل مردد حکم دهد. دادگاه بعدی با استدلالی که کرده است جواب دیوان عالی کشور را داده که قتل به هومان منتسب نیست و به افراد دیگر هم تیراندازی نسبت دادهنشده و آنان اصلاً پیاده نشدهاند تا تیراندازی کردهباشند وقتل را مشخصاً منتسب کرده به یک نفر و رأی قصاص دادهاست.
با عنایت به مطالب فوق ایراداتی که مورد نظر شعبه محترم دیوان عالی کشور بوده در این دادگاه مرتفع شدهاست و دیوان عالی کشور نسبت به این رأی باید اظهارنظر بکند. اگر استدلال دادگاه را تمام میداند رأی را ابرام نماید و اگر استدلال او را ناتمام میداند مستدلاً رأی را نقض و پرونده جهت رسیدگی به دادگاه دیگر ارجاع شود تا پرونده مسیر قانونی خود را طی نماید. لذا پرونده اصراری نبوده و قابل طرح نمیباشد.
رئیس : جناب آقای سید عبدالله رضائی
همچنان که در سیر پرونده و محتویات آن منعکس است چند نفر سوار ماشین جیپ شهباز شده و برای انتقام رفتهاند و در این ارتباط جریان شکستن فک برادرشان که الله قلی باشد پیش آمده، الله قلی برای مداوا رفته بوده و در جریان درگیری بعدی حضور نداشته و چندنفر دیگری که بعنوان کمک در دعوی شرکت داشتهاند مسلّح به کلاش بودهاند که 2 قبضه کلاش هم مال آنها بوده و در همان جیپ شهباز سوار بودهاند و با همین متهم به قتل عمد آقای غلامرضا … در قتل عمد حضور داشته بنابراین نمیتوان ثابت کرد که تیر کلاش شلیک شده صددرصد مال آقای غلامرضا …است. فرمایش جناب آقای سلیمی درست است ولی با این آقای غلامرضا … دو نفر دیگر هم بودهاند که اسلحة کلاش داشتهاند و آنها نیامدهبودند فقط خودشان را نشان دهند بلکه آمدهبودند تا در درگیری شرکت کنند. بنابراین شما یقین ندارید که این تیر از اسلحه کلاش غلامرضا … است شاید از آن دو نفر دیگر بوده و تردید علی ایحال برطرف نمیشود. حالا اگر (تدرء الحدود بالشبهات) را حاکم بدانیم که بعضاً حاکم میدانند به استناد آن شما حکم به قصاص آقای غلامرضا نمیتوانید بدهید و همان حکمی که شعبه ما دادهاست صحیح است.
رئیس : جناب آقای سپهوند
مسأله مهم مسأله معلوم بودن علت مرگ است. در گزارش معلوم نیست که مقتول به چه علتی فوت کرده سکته کرده، گلوله به او اصابت کرده یا به علت دیگری تلف شده، اصولاً گزارش حکایتی یا دلالتی از علت مرگ ندارد، اول باید گزارش معاینه جسد نظر پزشکی قانونی قرائت شود. صرفنظر از اینکه گزارش کامل نیست و با توجه به این گزارش نمیشود اعلام نظر نمود بلحاظ مجمل بودن و کامل نبودن گزارش قابلیت طرح ندارد. بلحاظ مغایرت نظر دو دادگاه بر مبنای علم با نظر شعبه محترم دیوان عالی کشور میشود گفت قابل طرح است اما به شرط اینکه گزارشی کامل که بیانگر کلیه جزئیات مهم پرونده باشد طرح شود. این گزارش و توضیحات که مشکل را حل نمیکند، گزارش باید به نحوی باشد که آقایان وقتی مطالعه میکنند عقیده پیدا کنند که دادگاه صحیح حکم داده یا شعبه. گزارش مجمل قابلیت طرح ندارد.
رئیس : جناب آقای افشاری
نظر به اینکه نحوه استدلال شعبه محترم دیوان در رأی اولشان با رأی دوم فرق کرده در رأی دوم در اثبات قضیه بنحو تردید استدلال کردهاند که غیر از آن دو نفری که در رأی اول به نحو قطع و جزم تردید را نسبت به آنها مطرح کردهاند در رأی دوم فرمودهاند که تردید بین 4نفر میباشد و به اظهارات افرادی در صفحات مختلف پرونده استدلال کردهاند و روشن نیست که آیا دادگاه این نحوه اظهارات را پذیرفته و در رأی مورد ملاحظه قرارداده یاخیر، چون نحوه استدلال مختلف است لذا عرض من این است که رأی اصراری نمیتواند باشد.
رئیس : جناب آقای عروجی
در مورد مطلبی که جناب سپهوند پیشدستی کردند و مطرح فرمودند جملگی بر آنیم که طبق معمول یعنی تا به حال از شعبه محترم دوم دیوان عالی کشور یک گزارش جامع که جای اعتراض آقایان نباشد ندیدهام چون پرونده در دست خودشان است و بررسی میکنند برای خود آنها روشن است ولی بنده و امثال بنده که میخواهیم بر اساس گزارش تهیّه شده نظر بدهیم انصافاً (همانطور که به خود آنها هم گفتم) ماوقع روشن نیست لذا اجازه بدهید که شعبه محترم گزارش جامعی تهیه کند و در جلسه دیگر این گزارش را مطرح کنیم.
ابهام در این است که گزارش شعبه محترم دیوان عالی کشور از دادنامه دادگاه اول شروع میشود. در عین احترامی که به مقام شامخ شعبه محترم دوم دیوان عالی کشور همانند سایر شعب قائل هستم در اینجا هیچ کدام از آقایان را نمیبینید که با شما همراه باشد که بگوید این گزارش کافی است.
در نتیجه بنده قبل از ورود در ماهیت تقاضا میکنم حضرتعالی هم موافقت بفرمایید برای جلسه بعد و گزارش جامعی تهیه شود که بتوانیم روی آن حرف بزنیم اگر پذیرفتید مطرح شود بعد بنده عرایض خودم را مطرح میکنم.
رئیس : جناب آقای شبیری
اینطوری که از بیانات آقایان استفاده میشود نظرشان این است که اصل پرونده قابل طرح است منتهی نمیتوانیم با این گزارش اظهارنظر کنیم یعنی اظهار نظر برای ما مقدور نیست و نمیدانیم مجموع قرائن و شواهد چه میباشند آیا یک نفر تیراندازی کرده یا 2 نفر یا 4 نفر اصلاً قتل به چه صورت بوده به کجای مقتول چند تیر اصابت کرده و احتمال این است که چند نفر زدهباشند چون نظر این است که اصل پرونده قابل طرح است منتهی فعلاً طرح نشود تا روشن شود. از این نظر من هم موافق هستم که در وقت دیگر بعد از تهیّه گزارش روشن طرح شود. اصل پرونده قابل طرح است.
رئیس : مذاکرات در مورد قابلیت یا عدم قابلیت طرح کافی است. آقایان اعلام رأی فرمایند.
رئیس : اکثریت پرونده را قابل طرح تشخیص دادند ختم جلسه را اعلام و بقیه بحث را به جلسه دیگر موکول میکنم.
( 41 )
رأی اصراری کیفری 32 – 1377 ( جلسه دوّم )
احراز قتل عمدی با بیّنه شرعیّه و نظریّه
کارشناس اسلحه شناسی
شماره رأی : 32 – 18/12/1377
شماره پرونده : 29 – 1377
شماره جلسه : 41 – 1377
علت طرح : اختلاف نظر بین شعبه دوم دیوان عالی کشور با دادگاههای عمومی مرودشت
موضوع : - قتل عمدی
- قصاص
در ساعت 9 روز سهشنبه 18/12/1377 جلسه هیأت عمومی شعب کیفری دیوان عالی کشور بریاست حضرت آیت الله محمد محمدی گیلانی رئیس دیوان عالی کشور و با حضور جنابان آقایان قضات دیوان عالی کشور و نماینده جناب آقای دادستان کلّ کشور تشکیل و با تلاوت آیاتی چند از کلام الله مجید رسمیّت یافت.
رئیس : موضوع جلسه امروز ادامه بحث در مورد دادنامه شماره 441- 29/8/1377 شعبه دوم دیوان عالی کشور است. جناب آقای سیّد عبدالله رضائی بفرمایید.
آنچه که مورد بحث و اختلاف است این است که آیا تردیدی درباره قاتل وجود دارد یا وجود ندارد و یا اینکه قاتل مشخص است و غلامرضا … باید به قصاص محکوم شود، این مورد بحث است و شعبه 2 دیوان عالی کشور معتقد به وجود تردید و شک در مورد قاتل آقای غلامرضا … است.
رئیس : جناب آقای عامری
گزارش تنظیمی گویا بود و آنچه که از این گزارش برمیآید این است که : مستند دادگاهها نسبت به قصاص نفس متهم همان علم قاضی است اگر چه مسأله شهادت را هم مطرح کردند و شهودی را هم اسم بردهاند اما خودشان تصریح دارند که علماً احراز کردهاند که متهم ردیف اول قاتل است و حکم به قصاص وی دادهاند. و بحث هم در مورد متهم ردیف اول است نسبت به متهمان دیگر و در مورد معاونت و ضبط اموال، کسی بحثی ندارد. علم قاضی از مجموعه قرائن و مدارک و امارات حاصل میشود (گرچه علم قاضی حجت است) و در قانون هم تصریح شده اما باید مستندات علم قاضی بیان شود و علم زمانی حجیت دارد که مستندات آن ذکر شود.
اگر مستندات علم قاضی همین مواردی بود که آقایان بیان کردند همه این مستندات قابل تخدیش است که شعبه محترم دیوان هم فرمودهاند چون به گواهی مطلعین عنوان «شهادت» صدق نمیکند زیرا شهود باید دارای شرایط شهادت باشند والا معتبر نیست اما به عنوان مطلع از آنان میشود تحقیق کرد و از طرفی گواهی اینها مخالف و متضاد است هریک چیزی را ادعا کرده مثلاً نسبت به دارا بودن اسلحه، حمل اسلحه و نسبت به تیراندازی کردن و غیره کسی به رأی العین ندیده که متهم ردیف اول مقتول را مورد هدف قراردادهباشد.
خلاصه مستندات علم قاضی در این خصوص قابل خدشه است لذا مشخص نیست که کدامیک قاتل میباشد ظاهراً تردید ایجاد شده که آیا شخص کشتهشده به تیر و گلوله این یا با تیر آن دیگری به قتل رسیده، بنابراین من نظر شعبه محترم دوم دیوان عالی کشور را تأیید میکنم.
رئیس : جناب آقای ابراهیمی
بین مالکین اراضی دیم علیآباد بیموز در اجرای ماده 64 قانون ملی شدن جنگلها اختلاف حاصل میشود بدواً در حدود 237 هکتار از اراضی دیم علیآباد بیموز متعلق به خانوادة امینی مستثنیات مالک درنظر گرفته میشود. بعد از فوت مالک بین وراث اختلاف میافتد از جمله وراث همین متهم به قتل پرونده است که از طرف مادرش مالک قسمتی از آن اراضی بحساب میآید. در پی این اختلافات حکمی دایر بر رفع تصرف عدوانی از زارعین به نفع غلامرضا … و برادرش اللهقلی … صادر میشود که در گزارش آمده. نتیجتاً علیه 18 نفر از کشاورزان اراضی مذکور حکم رفع تصرف عدوانی صادر میشود. از جمله محکوم علیهم شخصی بنام کرامت … بوده که به قتل رسیده، چون زارعین حکم را ناحق میدانستهاند مانع اجرای آن بودهاند محکوم لهم نیز برعکس بر اجرای آن اصرار داشته و قبل از اجرای حکم افرادی را اجیر کرده و در جنگلی نزدیک محل اجرای حکم مستقر نموده و احد از آنان بنام الله قلی … با تعداد اندکی مأمور از پاسگاه انتظامی محل به محل اجرای حکم میروند. روستائیان با چیدن سنگ و استقرار تراکتور در مسیر جاده راه عبور را برآنان میبندند و با سنگ و چوب به اللهقلی حمله کرده و از ناحیه سر و صورت او را مجروح مینمایند و شیشههای اتومبیل جیپ شهباز سربی رنگ او را میشکنند. اللهقلی خود را از چنگ کشاورزان نجات داده بطرف جنگل، همانجا که برادران دیگرش غلامرضا و هومان و افراد کمکی مستقر بودهاند رهسپار میشود جریان را به آنان میگوید.
خسرو … که همراه غلامرضا … در جنگل و از دارو دسته او بوده در (صفحه 64) میگوید : صبح به جنگل رفتیم از ماجرا اطلاع نداشتیم ناهار را در جنگل خوردیم دیدیم اللهقلی با چانة شکسته آمد و بعد سایر نفرات هرچه گفتند که موبلند (غلامرضا) نرو و او رفت هرچه اصرار کردند و جلوگیری کردند قبول نکرد بعد ما آمدیم اینطرف پل، برادرش که چانهاش مجروح شده ما را متوقف کرد بعد از 10دقیقه موبلند آمد در حین عبور بوق زد گفت بروید و آمدیم به سمت شیراز ضمناً اسلحه کلاش در دست غلامرضا …، موبلند بود و دیگر نفهمیدیم چی شد سپس جلوی پاسگاه کوشک ما را دستگیر کردند.
امیرحسین … همراه دیگر این عده در (ص 63) گفتهاست : فردا به جنگل رفتیم از ماجرا اطلاع نداشتیم وقتی که آنجا رفتیم به اتفاق تعدادی دیگر دیدیم با جیپ شهباز یک نفر آمد نامش اللهقلی بود دو برادر بنامهای غلامرضا و هومان سوار جیپ شهباز شدند گفتند برویم پاسگاه، آنان اسلحه در دست داشتند دست غلامرضا کلاش بود بعد دیدیم جیپ برگشت و جلوی ما را گرفتند و گفتند درگیری شده یک نفر کشته شده اطلاع من بیش از این نیست.
رضا … همراه دیگر اینها (در ص 62) گفته : ماشین اللهقلی که آمد سوار ماشین او شدم یعنی رضا در ماشین بود عدهای جلوی مأموری انتظامی را گرفتند نیسان آمد و گفتند علت اصلی اللهقلی است اللهقلی را زدند و او فرار کرد با او رفتند پهلوی پل و بعد نیسان آمد هومان با غلامرضا … آمدند در حالی که برنو دست هومان بود و داده دست غلامرضا که البته دست به دست میشد اینها اسلحه داشتند به محل حادثه اسلحه حمل میکردند من به غلامرضا و هومان هرچه التماس کردم برای درگیری نروید قبول نکردند غلامرضا گفت برادرم آسیب دیده کشته شده باید بروم. من گفتم برادرت دو تا سنگ خورده ولی غلامرضا گوش نکرد و رفت.
یعقوب … (در ص 60) که حرفهایش ناقص در گزارش منعکس شده میگوید: اللهقلی با دهان زخم شده به ما پیوست با برادرانش صحبت کرد و سوار جیپ شهباز شدند برادرانش غلامرضا و هومان بطرف پاسگاه به اتفاق احمد … رفتند مسیر و جهت پاسگاه همان محلی بود که بعداً تیراندازی شد یک عدد کلاش دست غلامرضا بود، یک عدد دست هومان و برنو دست اللهقلی بود همه تفنگها مال خودشان بود. غلامرضا و هومان و احمد … و بهمن که اکنون متواری هستند رفتند و واقعه را بعد فهمیدیم.
حسینقلی … باز از طرفداران آنها (ص 65) گفته: به اتفاق چندین نفر به جنگل رفتیم آقایان امینیها در آنجا بودند میخواستند زمین بگیرند تعدادی اسلحه هم داشتند و یک قبضه کلاش در دست غلامرضا بود و یک قبضه کلاش دست هومان بود و یک قبضه کلاش دست احمد و بهمن هم یک عدد برنو داشت. مدتی طول کشید مأمورین نیامدند در بین راه ما را دستگیر کردند.
محمدحسن … در صفحات (66 و 238 پرونده) گفته: دیدیم که سروکله اللهقلی خونین است با دو برادرش غلامرضا و هومان تقریباً در فاصله 200متری مذاکره میکردند با هم، عصبانی شدند غلامرضا به اللهقلی گفت تو که دیدی نیروی انتظامی کم بود چرا آمدی درگیری پیدا شود که تو را بزنند گفت نیروی انتظامی کم بود هیچ عکسالعملی نشان نداد من فرارکردم. یک قبضه اسلحه برنو دست هومان یک قبضه اسلحه کلاش دست غلامرضا بود، هومان و غلامرضا سوار ماشین خودشان یعنی جیپ شهباز شدند به سمت پاسگاه محل حادثه که بعداً درگیری و قتل اتفاق افتاده حرکت کردند و آن موقع هومان که حالا فراری است حضور داشت و بعد از نیم ساعت دیگر وقتی که آمدند ناراحت بنظر میرسیدند و طوری که بعد متوجه شدیم درگیری منجر به قتل تمام شدهبود.
غلام … در (ص 14) گفته: در جنگل پیاده شدیم اسلحه برنو دست هومان بود اسلحه کلاش دست غلامرضا بود هفت تیرپران دست خودم بود دو عدد کلاش دیگر دست بقیه بود قیافه آنها را میدانم ولی اسمشان را نمیدانم. غلامرضا … در ص 68 گفته که خودم هم دیدم دست غلامرضا کلاشینکف است و بعد رفتم طرف پاسگاه محل درگیری نفهمیدیم چه شد. شاپور … بطرف محل درگیری رفتند و فقط اسلحه برنو را با خود بردند. محمدحسین … با دو عدد سلاح برنو و کلاشینکف به محل درگیری اولیه اللهقلی رفتند.
ایرج … 18 ساله (ص 93) گفته: من در محل تخم دان برنج زیر جدول زیر راه در فاصله 200متری محل تیراندازی که بوضوح قابل مشاهده بود مشغول کار بودم یکدفعه ماشین جیپ شهباز سربی رنگ در کنار جاده به محض ورود ایستاد آنکه جوان لاغر اندام متوسط قامه موبلند بود و موهایش تا روی گردن و شانة او کشیدهبود با سرنشین دیگری پیاده شد بعد همان جوان موبلند که راننده هم بود شروع به تیراندازی کرد و لندرور سفید رنگ مورد شلیک همان جوان موبلند واقع شده بعد که چند تیر پشت سرهم شلیک کرد تا زمانی که لندرور دور نشده بود دیدم که تیراندازی جوان موبلند ادامه دارد بعد که جیپ لندرور ناپدید شد جوان موبلند هم دست از تیراندازی کشید سوار همان جیپ شهباز شد با سرنشین دیگر خود رفتند و هیچ نفعی در قضیه نداریم بیشتر از راه دامداری اجاره زمین تأمین معاش میکنیم و هیچ رابطه خویشاوندی با طرفین نداریم.
شاپور … (ص 264) گفته: احمد … شدیداً غلامرضا و هومان و اللهقلی را نصیحت میکرد و میگفت جلوی غلامرضا را بگیرید که حادثه نیافریند غلامرضا قبول نکرد سوار ماشین خودشان شدند غلامرضا پشت فرمان و هومان هم بغل دستش نشسته بود و احمد و بهمن هم ماشین سوار شدند بطرف محل حادثه رفتند یک قبضه اسلحه دست بهمن بود، احمد حیاتی یک قبضه کلاش داشت، دست غلامرضا هم یک قبضه کلاشینکف بود، دست هومان یک قبضه برنو بود. به نظر اینجانب با توجه به حالات و رفتار و طغیانی که داشت و من شاهد این وضعیت بودم نقش اصلی بعهده غلامرضا موبلند بود هومان عرضه کشتن نداشت.
از سرنشینان لندرور، کرامت … فوت کرده، محمدعلی … به شدت زخمی شده، گلوله کلاشینکف را بعد از جراحی از شکم محمدعلی … خارج کردند. کارشناس رسمی دادگستری در رشته اسلحه شناسی و مهمات در صفحات (41 تا 43) جریان را توضیح داده و فاصله تیراندازی را بین 30 تا 70 متر تعیین کرده از لندرور که مقتول و مجروح در آن بودهاند معاینه شده در قسمت عقب آن در 9 نقطه با فواصل نزدیک اثر ورود گلوله دیدهشده (ص 94) و همه سوراخها با کلاشینکف بوده و تصریح شده که از یک سلاح تیراندازی شده یک عدد گلوله سالم و یک عدد ضربه دیده از داخل لندرور کشف شده (ص 39) پوکه به صورت جمع شده در زیر جاده طرف رودخانه در یک متری آسفالت به حالت جمع به تعداد 6 عدد که در محدوده یک وجبی جمع شده بود توسط ایرج … پیداشده فاصله محل پوکه و جائی که خورده ریخته حدود 62 متر بوده (ص 38).
محمدعلی … : یکی از آنها که موی بلندی داشت بطرف ما تیراندازی کرد 6 نفر سرنشین جیپ شهباز بودند یکی پوکه جمع میکرد.
محمدحسین … سرنشین لندرور (ص 27) گفته : فردی موبلند که الآن هم شاید بیاید من نشناسم از کنار ما رد شد اسلحه را درآورد و فقط صدای تیر را شنیدیم تک تیر بود و یکمرتبه کرامت .. گفت بابا سوخت و محمدعلی … هم زخمی شد بعد راننده لندرور اسماعیلی بود من کنار راننده بودم سیفالله … بغل درب جلو و محمدعلی … پشت سر راننده بوده صندلی عقب و کرامت … هم صندلی عقب.
پزشک قانونی در صفحات 44 تا 47 اظهارنظر کرده که علت مرگ کرامت آسیب قلبی ناشی از اصابت گلوله اسلحه گرم است.
غلامرضا … (متهم) در صفحات (21 و 22) گفته : اینجانب برای اینکه بتوانیم بعد از اجرای حکم بوسیله این آقایان زمین را به تصرف درآوریم مجبور بودیم تعدادی نیروی کمکی با خود ببریم. اینجانب جهت رفتن به پاسگاه به طرف روستا حرکت کردم در بین راه به فردی بنام مجید … برخورد کردم و برگشتم اصلاً به محل درگیری نرفتم.
مجید … فرزند حسن کارمند بخشداری اینگونه میگوید : ساعت حدود 5 و ربع عصر بود با موتورسیکلت بطرف روستای سهراب خانی در حرکت بودم نرسیده به پل فلزی برخورد کردم به جیپ شهباز سربی رنگ که از طرف پل به طرف بیمور در حرکت بود راننده جیپ که پسران امینی موبلندی است دست بلند کرد ما ایستادیم سؤال کرد در جاده بیمور تجمع کردند؟ ماگفتیم نه. گفت قصد دارم بروم به طرف پاسگاه آیا کسی سر راه است؟ من گفتم خیر کسی نیست ولی بهتر است که از روستای بیمور عبور نکنید و از راه دیگری بروید. ایشان و سه نفر دیگر که یکی بغل راننده و دونفر عقب نشسته بود و آن سه نفر را نمیشناسم . از ایشان سؤال شده است : آثا جیپ به رانندگی آقای … به کدام طرف رفت، آیا مسیر خود را به طرف میمور ادامه داد؟ ایشان جواب دادهاست : به مسیر بیمور ادامه داد.
غلامرضا … اضافه کردهاست : اسلحه اینجانب پنج تیر گلوله زنی است که با این اسلحه هیچگونه استفادهای و تیراندازی نکردم و غیر از این اسلحه هم نبوده.
گروهبان دوم اژدهاکش در روز حادثه 12/2/74 در گزارش (ص 2) پرونده نوشته : و جیپ که شناخت کامل داشتم که متعلق به آقایان غلامرضا و اللهقلی … است بطرف جنگل فرار و پس از تعقیب و گریز جیپ شهباز به رانندگی غلامرضا … و همراهان بنام رضا … و مصیب … دستگیر، غلامرضا … مسلّح به یک قبضه برنو کوتاه شماره 3782 که 3عدد فشنگ جنگی داخل بوده از غلامرضا، یک دستگاه دوربین دو چشم به شماره … از وی کشف، از لوله اسلحه بازدید که مشاهده شد از لوله تیراندازی شده، در همین گزارش آمده که متهمین قبل از دستگیری و به محض مشاهده مأمورین تیراندازی هوائی کردند.
محمدحسین … از همراهان امینی در (ص 246) گفته : من دو عدد اسلحه در فاصله 100متری بعضاً هم از نزدیک دیدم که غلامرضا و هومان اینها را لای پارچه و (علف) میپیچیدند پشت درختان بلوط جنگل پنهان کردند. آنچه مسلم است هم اسلحه کلاشینکف و هم اسلحه برنو داشتند در همین مورد هیچگونه شکی ندارم. خدا را گواه و شاهد میگیرم هرچه غلامرضا را قسم دادم دنبالش نرو به حضرت عباس قسم دادم اعتنائی نکرد.
اینها اظهاراتی بود از افراد مختلف حاضر در صحنه و ظاهر قضیه این است که این آقایان رفته و تیراندازی کرده و بعد سلاح را مخفی نمودهاند و با اسلحهای که با آن تیراندازی نشدهبوده به محل برگشتهاند و اما اینکه شعبه محترم فرمودهاند که قتل مردد است بین دو نفر و باز فرمودهاند معلوم نیست 2 نفر است یا 3نفر یا 4نفر؟ و استناد کردهاند به ماده 315 قانون مجازات اسلامی که ظاهراً شامل مورد نیست زیرا ماده مرقوم میگوید اگر دو نفر متهم به قتل باشند و هرکدام ادعا کنند که دیگری کشته و … که در اینجا کسی چنین ادعایی ندارد لذا تشخیص رئیس دادگاه مرودشت که بر مبنای معاینه و تحقیق محل و بازجویی از فردفرد اشخاص درگیر و نیز شهود حاصل گردیده با اوضاع و احوال منعکسه در پرونده مطابق است و صحیح بنظر میرسد.
رئیس : جناب آقای افشاری
من عرض کوتاهی دارم که خدشه و شبهه شعبه محترم دیوان در مسأله اقامه بیّنه شرعی است که بنده هم قبول دارم و مطمئناً و یقیناً مخدوش است هم در رابطه با شرایط بیّنه شرعیّه از حیث عدالت و هم از حیث صراحت در بیان نسبت به شهادتی که دادهاند و صراحت در موضوع قتل و یا ظهور آن و همینطور سایر شرایطی که در بیّنه وجوددارد. اما نکتهای که هست این است که دادگاه فقط به بیّنه بسنده ننموده زیرا ملاحظه میشود که دادگاه علاوه بر بیّنه شرعی علم قاضی را نیز ملاک قرارداده است پس این بیّنه شرعی مخدوش است.
اما آنچه عمدتاً ملاک برای استناد دادگاه محترم (این دو شعبه) قرارگرفته اطمینان قاضی است علمی است که برای قاضی حاصل شده. بهرحال این حصول علم شخصی است یا حصول علم نوعی بر اساس مستنداتی است که در این گزارش آمده و با توضیحاتی که جناب آقای ابراهیمی دادند مستندات حصول علم چه شخصاً و چه نوعاً در این پرونده نسبت به وقوع قتل در رابطه با متهم ردیف اول حاصل است چرا؟
1- اولاً داعی و انگیزه برای قتل در مورد دو نفر متهم ردیف اول در پرونده وجود دارد، اختلاف محلی و ملکی که به دنبال اختلافات ملکی و محلی برادر متهم ردیف اول مجروح واقع شده و با سبق تصمیم متهم ردیف اول به همراه سایرین برای گرفتن انتقام نسبت به کسی که برادرش را مجروح کرده به محل حادثه رفته.
2- شهادتهای بعضاً افراد بیطرف ولو بعنوان یک شاهد حداقل اماره و حجّت شرعی برای خود قاضی میتواند باشد که برای اثبات بزه به آن استدلال کند و حتی اظهارات افراد هواخواه خود متهم مشعر است بر این که قتل با همین سلاح کلاش توسط این فرد انجام شدهاست.
درمجموع عرض من این است که چه مبنای علم را علم شخصی بدانیم و چه علم نوعی با این گزارش و توضیحات دادهشده مستند برای حصول علم حاصل است و نتیجتاً حکم دادگاههای بدوی درخصوص قصاص نسبت به متهم ردیف اول مورد تأیید است.
رئیس : جناب آقای آموزگار
هرچند بنده معتقدم که گزارش جدید شعبه هنوز کافی و وافی نبوده و با همه تفصیلی که داشته به حواشی پرداخته و اصل مطلب مهم را گزارش ندادهاست ولی جناب آقای ابراهیمی با توضیحاتی که دادند مطالب اساسی را بیان کردند بنده معتقدم (قد تبیّن الرّشد من الغی) و دو شعبه محترم بدوی که مکلف به رسیدگی ماهوی هستند و از نزدیک ریزهکاری مسائل را در اختیار دارند و ممکن است ماهها و یا سالها در پرونده کارکرده باشند آنها ادعای علم میکنند.
با توضیحاتی که جناب آقای ابراهیمی دادند و شهادت شهود را بیان کردند تا اندازهای برای همه ما روشن شد که مصب شهادات بر این است که آقای متهم ردیف اول را مقصر شناختهاند یا صریحاً یا تلویحاً به شکلی از اشکال حتی گاهی اوقات نمیخواستند صراحتاً بگویند که این آقا رفت و زد ولی شهود محلی گفتهاند که هرچه ما به این آقا گفتیم نرو ولی او رفت بعضیها هم که بیطرف بودند صریحاً شهادت دادهاند که ایشان بوده و تیراندازی کردهاست. درست است که سلاح کلاش متعدد در دست افراد بوده ولی شهود میگویند ایشان تیراندازی کرد و مقتول هم بوسیله کلاش کشتهشدهاست پس مسأله سلاح برنو منتفی است و مسأله تشکیک در اسلحه برنو موضوع ندارد. اسلحه کلاش باقی میماند که دو قبضه بیشتر نبوده یکی دست آقای متهم ردیف اول و یکی در دست اشخاص دیگر و قاضی دادگاه باتوجه به نظریه پزشکی قانونی و توجه به اینکه کارشناس گفته از اسلحه کلاش مربوط به متهم که در اختیار وی بوده نیز تیراندازی شدهاست و اینها همه قرائن است که اگر همه ریزهکاریها را رئیس دادگاه بخواهد بنویسد پروندهای ضخیم میشود پس اشاره کرده و حکم دادگاه کاملاً مستدل است که میگوید شهود شهادت دادهاند و از اسلحه کلاش مربوطه به متهم اول تیراندازی شده و کارشناس هم گفته با کلاش کشته شده بنابراین ادعای علم میکند و میگوید مطمئن شدم و این شواهد و امارات نشان میدهد که علم قاضی از مدارک عادیه بودهاست و واقعاً برای ما هم در حد دلایل و قرینه، مسلّم است و حالا شعبه محترم دیوان وقتی میخواهد علم قاضی را که مستند به یک سری قرائن و شواهد و شهادت مختلفی است رد کند به صرف تشکیک نمیتواند علم قاضی و اطمینان او را برهم بزند. تشکیک در اینکه شاهد 2نفر بودهاند یا 3نفر. قاضی میگوید من بررسی کردهام مخصوصاً طبق فرمایش آقای ابراهیمی که قاضی اول خیلی زحمت کشیده و تحقیقات زیادی کردهاست. که ما در اینجا رسیدگی شکلی میکنیم یکی اینکه انسان محترمی به کیفیت مذکور کشته شده دوم اینکه قاضی رسیدگی کرده و زحمت کشیدهاند به صرف تشکیک ما بگوییم شاید این آقا نکشته تشکیک نمیتواند واقعاًاز نظر فنی و اصول قضائی موجب نقض حکم قطعی صحیح باشد و این شبهه وارد نیست و به عقیده من رأی شعبه دادگاه کاملاً صحیح بوده.
رئیس : جناب آقای حسین سلیمی
عمده مستندات دادگاه در زمینه توجه اتهام به آقای غلامرضا … متهم، گزارش کارشناس است. در مورد متهم به تیراندازی اسامی دو نفر ذکرشده که یکی از آن دو نفربنام هومان و دیگری بنام غلامرضا میباشد و آقای غلامرضا … مجرم اصلی شناختهشدهاست. در این مورد گفته شده اسلحه در دست شخص موبلندی بوده و روشن نشده که این شخص موبلند همان غلامرضا … میباشد یا شخص دیگری که او هم مویش بلند بوده چون آقای غلامرضا … را نمیشناختند و فقط متوجه شدهاند که اسلحه در دست شخص موبلندی بودهاست، همانطور که در گزارش ذکرشده و در پرونده هم قید گردیده اسلحه کلاشینکف منحصر به یک قبضه و منحصر به یک نفر نبوده بلکه کلاشینکفها متعدد و در دست چند نفر بوده و بفرض اینکه کلاشینکف در دست این شخص یعنی غلامرضا … بوده چون اشخاص دیگری هم همین سلاح را داشتهاند پس نمیتوان بطور قاطع و یقین اظهارنظر کرد که غلامرضا … تیراندازی کردهاست چون وقتی که دو دسته در مقابل یکدیگر قرارگرفته و اسلحه کلاشینکف نیز در دست داشتهاند احتمال تیراندازی نیز بین آنان بوده لذا معلوم و مشخص نمیباشد که یک نفر معین این کار را انجام دادهباشد یا لااقل جای شک و تردید میباشد.
گفته شده بین دو برادر یعنی غلامرضا و هومان که یکی برنو و دیگری کلاشینکف داشتهاند اسلحه بین آنان رد و بدل میشد و اگر این گفته را قبول کنیم که بین این دو نفر اسلحه رد و بدل میشده از کجا معلوم است که کلاشینکف در موقع تیراندازی در دست غلامرضا بوده و در دست هومان نبودهاست. چون محتمل اس کلاشینکف مورد نظر در آن موقع در دست هومان بودهباشد. بنابراین ما نمیتوانیم بگوییم کهشخص معینی تیراندازی کرده و تیرش به هدف اصابت کرده و این شخص هم غلامرضا … بودهاست و همین موجب شبهه و تردید است که از مصداق موضوع (الحدود تدرء بالشبهات) میباشد با این وصف نتیجتاً رأی شعبه دوم دیوان عالی کشور صحیح و منطبق با موازین شرعی و قانونی است.
رئیس : جناب آقای سپهوند
در قتل عمدی قصاص نفس موقعی با قانون و موازین شرعی منطبق است که قاتل بطور قطعی معلوم باشد. اگر قاتل معلوم نباشد تحمیل قصاص نه با قانون منطبق است نه با موازین شرعی. در این مورد آنچه مسلم است یک نفر در اثر اصابت گلوله به زیر بغلش به قتل رسیده معلوم نیست با وجود تحقیقات انجام شده این گلوله اصابت شده قابل تشخیص بوده که از چه نوعی است مربوط به برنو است یا کلاشینکف یا اصولاً مربوط به اسلحه دیگری که مخفی شدهباشد و علاوه بر (غلامرضا …) اشخاص دیگری هم در جریان درگیری اسلحه داشتهاند و به نحوی که در گزارش ملاحظه فرمودید محل اصابت تعدادی گلوله به لندرور که حامل کرامت و بقیه همراهان بوده مشاهده شده و بنابراین یک گلوله شلیک نشده گلولههای متعددی شلیک شده و در مورد نوع اسلحه هم بطور قطعی و حالا بر فرض که معلوم شود گلولهای که اصابت شده از کلاشینکف بوده معلوم نیست بطور دقیق از اول تا آخر اسلحهای که در اختیار غلامرضا … بوده کلاشینکف است چون شهود شهادت دادهاند که تغییر میدادهاند گاهی اسلحه برنو دست غلامرضا بوده گاهی دست هومان بوده و بهرحال بطور قطعی معلوم نیست واقعاً در این مورد گلوله چه کسی به کرامت الله … اصابت کرده و منتهی به مرگ شده.
درمورد علم هم که اینجا دو دادگاه استناد کردهاند بطور عمده مبنای علم همان اظهارات شهود بوده چیز دیگری ندارند و شهود هم همه بیانشان این است که چند نفر بودهاند که اسلحه داشتهاند تیراندازی شده شخص موبلندی در میان این اشخاص بوده موبلند تیراندازی میکرده و همانطور که شعبه هم اشاره فرمودند هیچکدام اشاره ندارند به اینکه گلوله کدام یک از این شلیک کنندگان به کرامت الله اصابت کردهاست. بنابراین علم زمانی معتبر است که مبنای متعارف داشتهباشد اینجا قطع نظر از آن ایرادی که شعبه محترم به شهادت شهود وارد کرده شهود هیچ اظهاری راجع به تعیین قاتل بطور دقیق نکردند و مبنای علم هم غیر از این نیست که اسلحه داشتند و گلولههائی شلیک شده اظهارات شهود هم به این ترتیب است پس برای ما علم حاصل شده. اگر ملاحظه بفرمایید در گزارش آمده که همین آقای غلامرضا … منکر ارتکاب جرم است ولی بطور تلویحی اقرارکرده اما از گزارشی که جناب آقای ابراهیمی هم قرائت فرمودند هیچ آثاری از اینکه غلامرضا … تلویحاً هم اقرار کردهباشد ملاحظه نشده بنابراین علم بدون مستند است شهود قاتل را معرفی نکردهاند و افراد متعددی وجود داشتهاند که تیراندازی کردهاند بنابراین قاطعاً نمیتوان گفت که قاتل چه کسی است همانطور که فرمودند میتوان از وحدت ملاک ماده 315 استفاده کرده و با استقراع برای هدر نرفتن خون مسلمان مسؤول پرداخت دیه را مشخص کرد و به این ترتیب رأی شعبه دوم دیوان عالی کشور منطبق بر موازین و مقررات قانونی است.
رئیس : جناب آقای عروجی
در عین حال که شعبه محترم دوم بعد از رد گزارش اولیهشان تلاش کردند که گزارش درخور شأن این پرونده جهت روشن شدن اذهان و افکار همکاران محترم تهیه کنند ولی به حق بنده اینطور استنباط میکنم که این گزارش هم آنگونه که ایجاب میکرده تهیه نشده اگر اظهارات شهود نبود و آنچه آقای ابراهیمی از محتویات پرونده برای ما خواندند خیلی از چیزهایی که در اثر شنیدن اظهارات ایشان از محتوای پرونده برای همگان روشن شد چه بسا روشن نمیشد. شعبه محترم دیوان عالی کشور تشکیک در قضیه را از جهت اینکه قرائن متضاد است میدانند، هرچه بنده از محتوای گزارش و آنچه که جناب آقای ابراهیمی خواندند بررسی کردم تضادی را در قرائن ندیدم، اولاً کلیه شهود گفتهاند که دست غلامرضا … کلاش بوده یعنی هیچیک از این شهودی که اسامی آنها خواندهشد نگفتهاست که کلاش دست غلامرضا نبوده یا بهمان نام و یا تحت عنوان موبلند که این لقب موبلند منحصر به این آقا بوده بعضی از عزیزان که میفرمایند چه بسا موبلند دیگری هم آنجا بوده کسی نگفته که موبلند دیگری غیر از غلامرضا … آنجا بوده واین آقا را به موبلند میشناختهاند حالا بموجب قرائنی این آقا یکه تاز میدان بوده: 1- ظاهراً برادر بزرگ خانواده بوده یعنی از همه برادران از اللهقلی و هومان و دیگران بزرگتر بوده 2- آدم جری و خشن و تند و بلندپرواز و خودبزرگ بین و به تعبیر عامیانه خودش را بعنوان قلدر نشان میداده. از اظهاراتی که بعضی از همراهان یا مرتبطین این آقا میگویند که هرچه ما خواستیم جلوی او را بگیریم نشد در رابطه با هومان چیزی نگفتهاند هومان و امثال آنها ظاهراً تابع و زیردست این آقا بودهاند، پس کلاش دست این آقا بوده همه آقایان گفتهاند اما از اینکه دست دیگران هم کلاش باشد بعضی از آقایان گفتهاند که دست دیگران هم کلاش بوده اما هیچ کس نگفته است دست غلامرضا … برنو بوده.
موضوع رد و بدل شدن سلاح که مطرح شده منظور از این رد و بدل از آنچه که آقای ابراهیمی خواندند روشن شد که این رد و بدل کجاها انجام شده پیداست که کسی که بصورت تمام معنی مجهز به میدان میرود چون هم از نظر اینکه ملکش به دست نیامده و علاوه بر اینکه حکم اجرا نشده تا ملک به دستش بیاید برادرش هم رخمی شده اینها از عواملی است که به تمام معنی این آقا را بسیج کرده که بیاید برای انتقام گرفتن و حرکت هم کرده هیچکس هم نگفته که غیر از غلامرضا ما دیدیم که شخص دیگری شلیک کردهاست. از گزارش شعبه محترم و از آنچه که جناب آقای ابراهیمی خواندند مستفاد نیست که کسی گفتهباشد که غیر از موبلند را ما دیدیم که شلیک کرده حالا صد تا هم اسلحه در آن میدان باشد ولی هیچکس نگفته است غیر از غلامرضا موبلند کسی شلیک کردهاست که این خود منحصر به این آقا است.
در نتیجه ما اگر میخواهیم تضاد را در قرائن پیدا کنیم اصلاً قرائن متضادی وجود ندارد در حدی که بتواند بعنوان قرائن متضاد با قرائن واقعی تلافی نماید یا در آن حد از نظر قدرت متعارض بودن نیست درنتیجه ما میبینیم دادگاههای محترم مخصوصاً دادگاه اول بنابرآنچه که آقای ابراهیمی هم اشاره فرمودند انصافاً زحمت کشیده تا بتوانند آنچه که حق است از رهگذر معاینه محلی و غیره جریان را روشن کنند، اسلحهای هم که بکار رفتهاست حسب نظریه صریح کارشناس رسمی اسلحه که گفتهاست تنها از کلاش و آن هم از یک نوع اسلحه شلیک شدهاست حتی دو نوع را هم نگفتهاست تا بگوییم دو نوع کلاش بودهاست یا مثلاً از کلاش و برنو شلیک شدهاست تا ما بگوییم این امر نتیجتاً مشتبه است. انصافاً اگر ما هم آنجا بودیم یعنی بنده و خود حاج آقای رضائی رئیس شعبه محترم دوم هم اگر مسؤولیت این پرونده را بصورت مستقیم در بدو امر داشتیم از قرائنی که حاکم برای ما مطرح کردهاست و راه احراز را هم علم معرفی کرده ما هم میتوانستیم علم پیدا کنیم. البته دادگاه محترم اول سخن از بیّنه دارد که بیّنه از نظر ما (فیه ما فیه) است چون بیّنه به آن معنای شرعی و قانونی نیست ولی ما میبینیم به صورت علم مطرح شده و مستندات علم هم طوری است که میبینیم از این مستندات میتوانیم علم حاصل کنیم که آقای غلامرضا … موبلند تنها قاتل این آقای کرامت … بودهاست.
رئیس : جناب آقای مفید
طبق ماده 231 قانون مجازات اسلامی راههای ثبوت قتل در دادگاهها عبارتند از : 1- اقرار 2- شهادت 3- قسامه 4- علم قاضی. بحث در این پرونده مربوط به راه چهارم یعنی علم قاضی است و اختلاف دادگاهها و شعبه دوم دیوان عالی کشور از این جهت است که قضات دادگاههای بدوی مدعی علم هستند و شعبه محترم دیوان مدعی است که با این قرائنی که آقایان احصاء کردهاند علم حاصل نمیشود چون قرائن باید بنحوی باشد که موجب حصول علم باشد. در ماده 120 قانون مجازات اسلامی آمدهاست که (حاکم شرع میتواند طبق علم خود که از طرق متعارف حاصل شود حکم کند) یعنی قرائن باید بقدری قوی باشد که حاکم واقعاً علم پیدا کند و حال اینکه در مورد بحث چنین قرینهای وجود ندارد.
دادگاه بیّنه شرعی و شهادت شهود استناد کرده و علاوه بر آن به علم قاضی نسبت به بزههای مذکور استدلال نمودهاست که پیداست خود دادگاه شهادتها را شهادت شرعی وبیّنه نمیداند که درست هم هست چون اینها واجد شرائط شاهد شرعی نبودهاند. اینکه میگویند فقط این شخص انگیزه قتل داشتهاست درست نیست گرچه این آقا طبق محتویات پرونده عصبانی بوده و جوان بوده و قیافه خاصی داشته ولی همه کسانی که با هم رفتهاند برای مقصد خاصی که داشتند و میخواستند دفاع کنند انگیزه دعوا و قتل داشتند و موضوع دیگر که مسلّم میدانند این که چون اسلحه کلاش دست این شخص بودهاست و طبق نظر پزشکی قانونی اثر گلوله کلاش در بدن مقتول بوده که بطور صریح در این گزارش آمدهاست و در گزارشی که جناب حاج آقا ابراهیمی تهیه فرمودهاند آمدهاست که اینها اسلحه برنو وکلاش را به یکدیگر رد و بدل میکردهاند یعنی مسلم نیست که همان لحظهای که تیر رها شده و به بدن این شخص اصابت کرده و موجب قتل وی شده حتماً تیری بوده که از کلاش غلامرضا … خارج شده، حداقل این است که مشکوک و مورد شبهه است و قاعده دارئه (الحدود تدرء بالشبهات) در مورد جاری است چون در فقه دلیلی نداریم که این قاعده منحصر به حقالله باشد.
بنده نظرم این است که اگر این مطالب و گفتهها را بررسی کنیم نهایت این است که برای قاضی ظنّ حاصل شود نه علم و مورد از موارد قسامه باشد یعنی قاضی باتوجه به اینکه با متداعیین در تماس بودهاست از ما که فقط با پرونده سر و کار داریم شاید بیشتر مطالب را درک نماید حداکثر این است که بگوییم ظنّ پیدا کند ولی انصافاً اینکه بتوان گفت علم حاصل میشود بطوری که قاطعانه گفته شود قاتل این شخص است و باید قصاص شود صحیح نیست بنابراین اگر نظر به اجرای قسامه دادهشود با اجرای قسامه رأی شرعی صادر میشود و خونی هدر نمیرود و نتیجتاً رأی شعبه دوم دیوان عالی کشور که حکم قصاص را نپذیرفته صحیح و مورد تأیید است.
رئیس : مذاکرات کافی است. جناب آقای ادیب رضوی نظریه جناب آقای دادستان کلّ کشور را قرائت فرمایید.
آنچه از گزارش تنظیم شده استنباط میگردد این است که طرفین درگیر در واقعه منتهی به قتل کرامت … بعلت اختلافات محلی که از قبل با یکدیگر داشتهاند در محلی به نام چمکره در حالی که هریک از طرفین چند نفر بودهاند با اتومبیل با هم روبرو میشوند و درگیری شروع میشود در این جریان کرامت … یکی از طرفین بر اثر تیراندازی با اسلحه کلاشینکف طرف دیگر که غلامرضا … و هومان و دو، سه نفر دیگر بودهاند به قتل میرسد با ادعای اولیاء دم مقتول غلامرضا … به اتهام ارتکاب قتل عمدی در دادگاه به قصاص نفس محکوم میشود. با توجه به رسیدگیهای انجام شده نظربه اینکه ناظرین واقعه درگیری در مورد اینکه تیراندازی از جانب غلامرضا … بوده است صریحاً شهادت ندادهاند و اظهار اطلاع نکردهاند خصوصاً اینکه معلوم شده آن افراد وابسته به اولیاء دم بودهاند بنابراین اظهارات آنها مثبت توجه اتهام به غلامرضا … نمیباشد و دیگر اینکه اعلام شده مقتول در اثر اصابت گلوله کلاشینکف به قتل رسیده است درحالیکه در جریان رسیدگی عنوان و مطرح شده که 3نفر از افراد درگیر در واقعه دارای اسلحه کلاشینکف بودهاند و بااین وصف تیراندازی از ناحیه غلامرضا … را نمیتوان احرازکرد بنابراین صدور حکم قصاص در مورد غلامرضا … برخلاف اوضاع و احوال موجود در پرونده میباشد و باتوجه به مراتب مذکور رأی شعبه دوم دیوان عالی کشور موجّه بوده معتقد به تأیید آن میباشم.
رئیس : آقایان آراء خود را در اوراق رأی مرقوم فرمایند.
رئیس : لطفاً به نتیجه رأی توجه فرمایید.
اعضاء محترم حاضر در جلسه 34نفر، اکثریّت 18نفر رأی شعبه دوّم دادگاه عمومی مرودشت را تأیید فرمودهاند، اقلیّت 16نفر رأی شعبه دوّم دیوان عالی کشور را صحیح دانستهاند.
رأی شماره 32 – 18/12/1377
رأی هیأت عمومی شعب کیفری دیوان عالی کشور
( اصراری )
باتوجه به اینکه اعتراض مؤثّری بعمل نیامده باستناد بند «ج» ماده 24 قانون تشکیل دادگاههای عمومی وانقلاب دادنامه شماره 1443 – 20/12/76 صادره از شعبه دوّم دادگاه عمومی مرودشت در مورد محکومیت غلامرضا … به قصاص نفس با اکثریت آراء ابرام میشود.
هیأت عمومی دیوان عالی کشور ( شعب کیفری )


نوع : آراء و نظریات

شماره انتشار : 32

تاریخ تصویب : 1377/12/18

تاریخ ابلاغ :

دستگاه اجرایی :

موضوع :

منبع : وب سایت قوانین دات آی آر (معاونت آموزش دادگستری استان تهران)

    

قانون های مرتبط

مشترک شدن در خبرنامه!

برای دریافت آخرین به روز رسانی ها و اطلاعات ، مشترک شوید.