تحقیق از پزشکان معالج و خانوادگی و معاشرین و همسایگان و شهود اقامه شده از طرفین و تحقیقات دیگری که در دادگاه لازم بوده معمول شود تا قدر متیقن حجر عائد شود
تاریخ رسیدگی : 21/12/69 – دادنامه 372/20- مرجع رسیدگی شعبه 20 دیوان عالی کشور
خلاصه جریان پرونده :
تجدیدنظرخواهان در 31/3/68 به دادسرای عمومی شهرستان مراغه اعلام نمودهاند که آقای «ق» عمویشان بهعلت کبرسن و کهولت و عوارض ناشی از پیری و بیماری قادر به اداره اموال خود نمیباشد و از طرفی همسرش به نام «الف» با استفاده از جهات فوق اموال او را حیف و میل نموده . در 8/3/68 پزشکان نظر دادهاند در منزل شخصی وی معاینه گردید با اینکه قبلاً بارها اینجانب را دیده بود نشناخت و سئوالات را جواب میداد و شنوائی و تحرک جسمانی از بین رفته است ، دستها کبود شده و شکستگی عروقی پیدا کرده ، قدرت بینائی از بین رفته قادر به تصمیم گیری و اداره امور مالی خود نمیباشد و نام بیماری او را هم قید نمودهاند .در 23/3/68 پرونده برای تصمیمگیری درباره اقامه «ق» به دادگاه مدنی خاص ارسال شده . دادگاه مدنی خاص مراغه در 29/3/68 پرونده را به سرپرستی اعاده نموده که شئون آن دایره شخصاً با مراجعه به عمل سکونت «ق» در خصوص وضع تمکن او تحقیقات لازم را انجام و چنانچه پس از تحقیقات ضروری به تشکیل کمیسیون پزشکی از نظر محجوریت و یا غیر محجور بودن باشد انجام در صورت بقاء محجوریت با اعلام نظر سریع پرونده اعاده گردد . در 12/4/68 با جلب نظر پزشکان جهت اظهارنظر در مورد اداره امور زندگی لازم دیدند توسط کمیسیون متخصصین اعصاب در این پرونده به کمیسیون مزبور ارجاع شود . ضمناً نظرات قبلی بیان گردیده در 14/4/68 پرونده به دادگاه ارسال شده . در 24/4/68 دادگاه خوانده است دادسرا در باب سفاهت اظهار نظر صریح نماید . در 5/5/68 صدور حکم حجر آقای «ق» خواسته شده است و دادگاه به شرح شماره 132-7/5/68 به استناد بند 2 از ماده 1207 از قانون مدنی از تاریخ 8/3/68 آقای «ق» را محجور دانسته . تجدیدنظر خواهان با دید رأی ایراد و اعتراض نموده و اعلام داشتهاند آقای «ق» اقلا از سه سال قبل دچار نسیان و فراموشی شده و مشاعر خود را از دست داده دخالت در امور مالیش غیر عقلائی بوده .
از دلائل اثبات این امر اظهارنظر آقای دکتر … پزشک قانونی است که سالها در مداوا و معالجه آن مرحوم دخالت داشته و هم در جریان کار بوده و استشهادیهای در این خصوص تقدیم میشود و مستدعی نقض رای از جهت تاریخ آن شدهاند . خانم «الف» در پاسخگوئی مستدعی ابرام رأی شده و گفته است تجدیدنظرخواهان برادر زادگان مرحوم محجورند که از نظر ارشا این ادعا را مینمایند و مستدعی ابرام رای است . او نیز استشهادیهای بر صحت ادعای خود تقدیم داشته در 21/1/69 صادر کننده رأی به نظر خود باقیمانده پرونده به دیوان عالی کشور ارسال و بالاخره به این شعبه ارجاع شده .
هیئت شعبه در تاریخ بالا تشکیل گردید . پس از قرائت گزارش آقای … عضو ممیز و اوراق پرونده نظریه کتبی آقای … دادیار دیوان عالی کشور اجمالاً مندرج بر صدور رأی شایسته مشاوره نموده چنین رأی میدهند .
بسمه تعالی : دادگاه آغاز حجر را تاریخ اولین اظهار نشر پزشکان دانسته با آنکه دست کم از زمان اعلام حالتی که جلب این نظر را ایجاب نموده این تصور پیش میآید که تاریخ حجر چه بسا قبل از تاریخ فوق بوده که با این کیفیت تحقیق از پزشکان معالج و خانوادگی و معاشرین و همسایگان و شهود اقامه شده از طرفین و تحقیقات دیگری که در دادگاه لازم بوده معمول شود تا قدر متقین حجر باید بهرأی صادره وارد است و با پذیرش ایراد فرجامخواسته نقض و رسیدگی به شعبه دیگر دادگاه مدنی خاص مراغه ارجاع میشود .
مرجع:
کتاب موازین حقوقی در امور حسبی (1) ، به اهتمام یدالله بازگیر ، چاپ اول 1380 ، ناشر دانش نگار
نوع : آراء و نظریات
شماره انتشار : 372
تاریخ تصویب : 1369/12/21
تاریخ ابلاغ :
دستگاه اجرایی :
موضوع :
منبع : وب سایت قوانین دات آی آر (معاونت آموزش دادگستری استان تهران)
بیماری مغزی و کهولت و عوارض عصبی ناشی از آن همراه با افسردگی شدید بوده و از نظر جنون اختلال حواس مستفاد نمیگردد رسیدگی در دادگاه مدنی خاص ناقص است لازم بود دادگاه از کمیسیون پزشکی و یا لاقل از اصل عرف و کارشناسان محلی و خبره کسب نظر کند رأی نقض میشود