حکمی که در مرجع تجدیدنظر تایید شده باشد با اعلام اشتباه قاضی صادر کننده حکم بدوی قابل رسیدگی مجدد نمی باشد
رای شماره : 5 - 19/2/1374
هیات عمومی شعب حقوقی دیوان عالی کشور (اصراری )
نظر به اینکه دادنامه بدوی شماره 21140/6/69 صادره از شعبه سوم دادگاه حقوقی یک کرمان بموجب دادنامه شماره 69/15/11/69 شعبه 5 دیوان عالی کشورتایید شده و قطعیت حاصل نموده است اعلام اشتباه از ناحیه قاضی صادرکننده آن حکم وارجاع پرونده برای رسیدگی مستندا" به ماده 7 لایحه قانونی تجدیدنظر احکام دادگاهها مصوب سال 1367 آن هم از طرف ریاست دادگستری کرمان به شعبه اول دادگاه حقوقی یک کرمان مجوز قانونی نداشته و دادگاه مرجوع الیه نیز بدون توجه به اینکه موضوع قبلا" در دیوان عالی کشور مطرح رسیدگی وقاع و دادنامه مزبور ابرام گردیده است نمی توانسته با وجودرای دیوان عالی کشور مبادرت به صدور حکم جدید نماید که نتیجه اش مالا" بالااثر نمودن حکم دیوان عالی کشور بوده باشد مضافا" به اینکه قضیه مشمول امر مختومه و محکوم بهاودادنامه شماره 257/165/4/72 شعبه 5 دیوان عالی کشور که بر این اساس صدور یافته نتیجتا" صحیح تشخیص می شود و پرونده جهت اقدام شایسته به مرجع مربوطه اعاده می شود0
هیات عمومی شعب حقوقی دیوان عالی کشور
* سابقه *
شماره پرونده : 137372
شماره جلسه : 13747
علت طرح : اختلاف نظر بین شعبه پنجم دیوان عالی کشورو دادگاه های حقوقی یک کرمان
موعد اعلام اشتباه قاضی
موضوع :
تجدیدنظر
در ساعت 11 روز سه شنبه مورخ 19/2/1374 جلسه هیات عمومی اصراری شعب حقوقی دیوان عالی کشور بریاست حضرت آیت الله محمدی گیلانی رئیس دیوان عالی کشور و با حضور جنابان آقایان قضات دیوان عالی کشور و نماینده جناب آقای دادستان کل کشور تشکیل گردید0
رئیس : جلسه رسمی است دادنامه شماره 3715/12/1373شعبه پنجم دیوان عالی کشور بتصدی آقایان یوسف ایزدیان رئیس و سیدمرتضی ابهری عضو معاون شعبه مطرح است 0 جناب آقای ابهری دادنامه را قرائت فرمائید0
خلاصه جریان پرونده : در تاریخ 7/9/67 آقای سیدمحمدحاج میر علیخانی بطرفین آقای اکبر اسدی بخواسته خلع ید ]و[ واگذاری 50/1 قصب زمین و50 اصله درخت پسته دادخواستی به دادگاههای حقوقی دو کرمان تقدیم که با افزایش خواسته در شعبه سوم دادگاه حقوقی یک ارجاع که پس از رسیدگی در تاریخ 30/10/68 نظریه نهائی دادگاه مبنی برخلع ید و واگذاری آن به خواهان صادر می شود0
که ضمن ابلاغ آن به طرفین خوانده (آقای اکبراسدی ) به نظریه صادره معترض و پرونده به دیوان عالی کشور ارسال و با تنفیذ نظریه در شعبه پنجم دیوان عالی کشور و انشاء حکم بشرح دادنامه 22140/6/69 صادره ازشعبه سوم دادگاه حقوقی یک کرمان
و تجدیدنظرخواهی خوانده رای مذکور طبق دادنامه 699/15/11/69 در شعبه پنجم دیوان عالی کشور تایید می شود0
دادنامه به طرفین ابلاغ و با قطعیت حکم صادره به مراحله اجراء می رسد که محکوم علیه (اکبراسدی ) تقاضای اعمال ماده 35 رامی نماید0 و در تاریخ 21/4/71 پرونده به دادسرای دیوان عالی کشورارسال که چون مورد مشمول ماده 35نبوده پرونه اعاده می گردد0
مجددا" در تاریخ 25/5/71 پرونده به نظر آقای معاون دادگستری کرمان می رسد و با استناد به ابلاغ شماره 153245/4/71ریاست محترم قوه قضائیه که بنام وی صادر شده با اعلام باینکه دادنامه شماره 21/9/69 صادره از شعبه سوم حقوقی یک کرمان در زمان تصدی او صدور یافته است و مبنی بر محکومیت آقای اکبر اسدی بر خلع ید از یکصدو پنجاه قصب سمت مشرق باغ محصوره برخلاف مفهوم و منطوق مصالحه نامه موردعمل و قصد طرفین از مصالحه باغ مشجر و بلخاظ اشتباه مشروحه فوق بوده است علیهذا مستندا" به ماده 7 قانون تعیین مواردتجدید نظر احکام دادگاهها حکم مذکور را نقض نموده و پرونده را برای ارجاع به نظرریاست محترم کل دادگستری می رسانند0
با ارجاع پرونده به شعبه اول دادگاه حقوقی کرمان در تاریخ 26/5/71 دادگاه دروقت فوق العاده تشکیل وبلحاظ تصمیم مورخه 21/6/69 قاضی صادرکننده حکم بدوی که بر فسخ دادنامه اولیه بلحاظ اشتباه صادر گردیده با صدور قرار معاینه محل و جلب نظر کارشناس بمنظور تطبیق سند مدرکیه دعوی با محل موجود و کیفیت تصرف خوانده بر باغ محصور و دعوت از طرفین جهت اجرای قرار خواهان قبلی ایراداتی به شرح لایحه ای و با اعلام اینکه نظریه آقای مهدوی کارشناس متنخب دادگاه و اینکه در جائی که این حکم زیر نظر قریب ده نفر قاضی و مستشاران دیوان عالی کشور تایید شده آیا آنها هم در نظرشان ابهام و تردیدی دارند که بدون توجه به ایرادات سرانجام دادگاه شعبه اول دادگاه حقوقی یک کرمان بشرح دادنامه 26338/7/71 در ماهیت امر وارد رسیدگی با احراز حقانیت خوانده ، دعوی اقامه شده را غیرموجه تلقی و رای بر بطلان ادعاوبی حقی خواهان صادرکرده است 0 آقای سیدمحمد حاج علیخانی از دادنامه مذکور تجدیدنظرخواهی می نماید0 پرونده به دیوان عالی کشور ارسال و در شعبه پنجم دیوان عالی کشور مطرح که اعتراض تجدیدنظرخواه وارد دانسته و بدین شرح استدلال کرده است :
اولا" با تایید حکم شماره 21140/6/69 در شعبه پنجم دیوان عالی کشور و قطعیت آن و اینکه تا به مرحله اجراء رسیده است ثانیا" دادنامه اعتبار امر محکوم بها دارد و رسیدگی مجدد پرونده در شعبه اول دادگاه حقوقی یک نیز خلاف موازین قانونی است ثالثا" مبنای رسیدگی بر اساس ماده 7 لایحه قانونی در مرحله تجدیدنظرخواهی در ارتباط با اشتباه قاضی صادرکننده حکم اولیه موضوعا" منتفی شده است و اصولا" با اعتراض خوانده و ارسال پرونده به دیوان عالی کشور و انشاء حکم و رسیدگی به تجدیدنظر در دیوان عالی کشور و با عنایت به تقاضای اعمال ماده 35 که از طرف جناب دادستان کل کشور بشرح گزارش در پرونده رد شده دیگر محملی جهت اشتباه قاضی اولیه صادرکننده حکم باقی نمی ماند رابعا" با تغییر سمت قاضی اولیه و اینکه آخرین رای صادرشده ارتباطی به وی ندارد تا بتواند خارج از صلاحیت خود در پرونده چنین تصمیمی اتخاذ نماید که بعد از تاییدات فعلی وی راجع به رای صادره نتیجتا" رای دیوان عالی کشور را ملغی الاثر نماید لذا بنابر جهات فوق دادنامه مذکور مخدوش است و با نقض آن جهت رسیدگی به شعبه دیگر دادگاه حقوقی یک کرمان ارجاع می شود0
پس از اعاده پرونده به شعبه دوم دادگاه حقوقی یک کرمان ارجاع و ثبت آن به کلاسه 72/2/213/ح /1 با تعیین وقت رسیدگی و اجرای قرار معاینه و تحقیق محلی و کارشناسی در تاریخ 25/6/72 مبادرت به صدور رای بشرح مضبوط در پرونده می نماید]بدین بیان [ که :
در موضوع دعوی مطروحه باینکه آقای قاضی صادرکننده حکم شخصا" در معیت دو نفر از آقایان کارشناسان از محل بازدید و معاینه و با توضیح و توجیهی که کار شناسان از وضعیت باغ و زمین نموده به اشتباه خود واقف و با عنایت به اینکه در آن زمان علاوه بر سمت معاونت دادگستری وحسب ابلاغ شماره 143245/5/71 دادرس محاکم حقوقی یک نیز بوده با توجه به ماده 7 قانون موارد تجدیدنظراحکام و نحوه رسیدگی به آنها000 نسبت به صلاحیت قاضی اولیه ایراد شده که در موقع اتخاذ تصمیم دارای سمت قضائی و واجد صلاحیت بوده و ماده 7 لایحه مزبور نیز مقید به زمان معین و مرحله خاص از رسیدگی نمی باشد و مستنبط از ماده مرقوم این است که حتی پس از رسیدگی در دیوان عالی کشور در صورتیکه قاضی رای بدوی متوجه اشتباه خود در اصدار رای شده می تواند از آن عدول نماید وفراز اول ماده 8 قانون اخیرالتصویب تجدیدنظر آراء دادگاهها نیز موید براین امر و موضوع مانحن فیه نیز از مصادیق آنست و سپس در ماهیت امر ادعای خواهان مبنی بر خلع ید از یکصد وپنجاه قصب باغ مورد صلح با التفات به اینکه کل باغ مورد صلح 250 قصب بوده و بقی آن تا یک هکتار فاقد درخت و هرگونه پوشش گیاهی می باشد منصفانه نبوده و غیرقابل پذیرش و محکوم به رد است 0
با تجدیدنظرخواهی آقای سیدمحمدحاج میرعلیخانی از دادنامه شماره 25367/9/72 صادره از شعبه دوم دادگاه حقوقی یک شعبه کرمان طی لایحه ای مفصل اعتراضات خود را اعلام و با پاسخگویی تجدیدنظر خوانده به دیوان عالی کشور ارسال و به این شعبه ارجاع شده است لذا گزارش تهیه شد در هنگام شور بررسی و قرائت گردد0
هیات شعبه در تاریخ بالا تشکیل گردید و پس از قرائت گزارش تنظیمی و برری اوراق پرونده مشاوره نموده و چنین رای می دهد:
با توجه به محتویات پرونده چون دادنامه تجدیدنظر خواسته مستند به علل و اسبابی است که حکم منقوض مبتنی برآن بوده و محکوم علیه تقاضای نقض آنرا کرده است لذا اصراری تشخیص ومستندا" به ماده 576 قانون آئین دادرسی مدنی جهت طرح در هیات عمومی حقوقی دیوان عالی کشور فرستاده می شود0
شعبه پنجم دیوان عالی کشور
رئیس : جناب آقای ابهری توضیحی دارید بفرمائید0
اصل اختلاف ما در استنباط از قانون است پرونده ای بوده که مختومه شده بنده هم در آن شرکتی نداشتم اما وقتی بعد از 2 سال که گذشته آقائی که رئیس دادگاه بوده بعد از این که چندین مرتبه که این پرونده را دیده آمده می گوید بنابرجهاتی من از نظرم عدول می کنم ، ما گفتیم آقا شما الان بعد از 2 سال یادت آمده که اشتباه کردی ؟ ده دفعه این پرونده را دیده ای پرونده ای که به دیوان عالی کشور آمده رای صادر شده دو مرتبه برای ماده 35 آمده همه این مراحل را رد کرده چطور شده که بعد از 2 سال تو به یادت افتاده که اشتباه کرده ای چطور این ده دفعه را اشتباه نکردی ؟
دیوان عالی کشور رای شما را تایید کرده این مساله خیلی ساده است این استنباط ما در همان مساله است ما به اصلش کاری نداریم ، آیا واقعا" این رای ما درست بوده یا نبوده ؟ کاری به این نداریم ما می گوئیم یک امر مختومه ای رامجددا" رسیدگی کرده اند نمی بایستی این کار را بکنند قاضی هم سمت نداشته این یک امر مختومه ای بوده از نظر آن مساله شرعی هم وقتی قاضی رای خود را داد پرونده آمد تجدیدنظر دیگر سمتی ندارد که بگوید من اشتباه کردم ، این را بایستی دیوان عالی کشور بگوید0 قوه قضائیه ننوشته رسیدگی بکن نوشته علاوه بر این سمتی که شما دارید به سمت دادرس دادگاه هم تعیین می شوید، خودش قبلا" رئیس شعبه بوده بعد شده معاون دادگستری بعد این دو نفر اختلاف داشتند0
بعد از اینکه پرونده مخومه شده این طرفی که فکر می کرده متضرر است آمده اعمال ماده 35 را تقاضا کرده ، ماده 35 تمام شده رفته است اجرائیه صادر شده بازآمده اصرار کرده حق من را ضایع کرده است این 250 قصبی که به من فروختند کلیه باغ را فروخته است وشرط مساحت نبوده این باغ اضافه مساحت داشته که اول قابل توجه نبوده سرو صدایشان در نیامدهبعد از اینکه ارزشی پیدا کرده آمده و شکایت کرده اند نتیجتا" کار به جایی رسیده که هر رئیس دادگستری می آید اصلاح بکند اصلاح نمی کنند بعد به همین قاضی صادرکننده حکم می گویند شما می توانید از نظرتان عدول کنید، ایشان هم می آید ازنظرش عدول می کند0 بعد از اینکه عدول کرد آن طرف می آیدتجدیدنظرخواهی می کند ما می گوئیم این تجدیدنظرخواهی اش درست بوده پرونده مختومه را نمی بایستی رسیدگی کند بعد ارجاع می کنند به شعبه دیگر و شعبه دیگر هم دادرسی علی البدلش همان اظهارنظر معاون دادگستری راتایید می کند و بعد برمی گردد می آید اینجا می گوئیم نمی شود دیگر امر مختومه است ، اشتباه معنی ندارد، بازهم مجددا" برمی گردد به شعبه دوم و شعبه دوم هم همان نظر را می دهد0
رئیس : جناب آقای فهیمی
بنده قبل از ورود به ماهیت اساسا" درقابلیت طرح این موضوع در هیات بحث دارم 0 اساسا" قاضی ک اعلام اشتباه می کند خودش رای را نقض نمی کند و برای فسخ رای بایستی پرونده را به دیوان عالی کشور بفرستد0 به مرجع تجدیدنظر لذا اساسا" قابل طرح نیست و قابلیت طرح در هیات عمومی را ندارد برای اینه قاضی خودش آمده رایش را نقض کرده وقتی آمده دیوان عالی کشور قابلیت رسیدگی نداشته ، من قابل طرح نمی دانم 0
رئیس : جناب آقای ایزدیان
بنده ماده 7 قانون تعیین موارد تجدیدنظر احکام دادگاههارا یک بار می خوانم :
ماده 7: قاضی صادرکننده حکم نیز چنانچه به عدم صلاحیت خود ویا به اشتباه قانونی یا شرعی و یا خلاف قانون بودن حکم خود قطع پیدا کند مستقلا" و کتبا" حکم را اعم از اینه راجع به ماهیت امر باشد یا بصورت قرار نقض و پرونده را جهت رسیدگی حسب مورد به دادگاه صالح یا دادگاه همعرض ارسال می نماید0
عنایت فرمائید اشتباه از اینجاست که این قاضی می گویدطبق ماده 7 من از نظر خودم عدول می کنم و حالا پرونده رامی فرستم به دادگاه همعرض و همین کار را هم کرده ، پرونده رفته دادگاه عمعرض یک بار رای داده تجدیدنظر خواسته اند اینجا آمده ما گفتیم درست نیست 0 دوباره رفته به دادگاه آمده ما گفتیم درست نیست اینجا اصراری شده و مضافا" به اینکه ابلاغیه ای که آقای رئیس دادگاه در رای خود استناد می کند در تاریخ 71 از طرف رئیس قوه قضائیه صادر شده وحال اینکه این قاضی که تصمیم گرفته و از نظر خودش عدول کرده است در تاریخ 1/12/70 یغنی یک سال قبل این تصمیم را گرفته و آن موقع سمتی نداشته اگر به قول خودش گفته من قاضی تمام محاکم عدلیه کرمان هستم این سمت در سال 71 به او تفویض شده نه در سال 70که از نظر خودش عدول می کند بیشتر از این توضیح ندارم 0
رئیس : آقایان راجع به قابلیت طرح مساله غیر از آقای فهیمی بحثی دارند؟
رئیس : جناب آقای هاشمی الحسینی
در اصل رای شکی نیست که حق با شعبه دیوان عالی کشور است اما بنده از این جهت قابل طرح نمی دانم که اختلاف دادگاهها و شعبه دیوان عالی کشور توجیه و برداشت از قانون است 0 علی القاعده این رقتم مطالب باید در هیات عمومی وحدت ریوه حل بشود که هم مفیدتر و هم قانونی تراست 0
در هیات عمومی اصراری بحث قابل طرح نیست چون درحقانیت دیوان عالی کشور شکی نیست حق با ایشان است چون در برداشت از قانون با هم اختلاف دارند اگر حضرتعالی صلاح می دانید رای دیگری هم پیدا کنند که در هیات عمومی وحدت رویه بحث بشود که قانون بشود شکی نیست که حق با شعبه است قاضی حق نداشته الا اینکه در برداشت از قانون با هم اختلاف دارند باید در هیات وحدت رویه بحث شود0
رئیس : آقایان پرونده را قابل طرح می دانید؟
حاضران : بلی قابل طرح است 0
رئیس : جناب آقای اذانی
ماده 7 را جناب آقای ایزدیان قرائت کردند و من لزومی نمی بینم اشاره کنم 0 ماده 9 قانون تعیین موارد تجدیدنظر احکام دادگاهها مصوب سال 67 می گوید: متقاضی تجدیدنظر باید درخواست خود را حداقل در دو نسخه تهیه و به دفتر دادگاه صادرکننده حکم تسلیم و رسید دریافت نماید، این تقاضا به اطلاع قاضی صادرکننده حکم می رسد، قاضی مذکور به ترتیب زیر در مورد آن اقدام می نماید:
الف در صورتیکه ایراد را وارد بداند حکم را نقض و بشرح ماده 7 عمل می نماید0
در سال 69 این آقای رئیس دادگاه حکمی صادر کرده و تجدیدنظر خواهی شده این تجدیدنظرخواهی رفته زیر نظر ایشان و ایشان این تجدیدنظرخواهی را مردود اعلام کردند یغنی نپذیرفتند، نتیجتا" پرونده پس از این مقدمه به دیوان عالی کشور آمده و رای تایید شده در مرحله اجراء 2 سال بعد، سال 71 که ایشان درسمت معاون دادگستری بودند اعلام اشتباه کردند، اعلام ا شتباه طبق ماده 7 در زمانی است که هنوز پرونده به مرحله بالاتر نرفته والا به مرحله بالاتر برود و به اعتراض تجدیدنظرخواه توجه می کند اگر اعتراض موجهی داشت می پذیرد نقض می کند اگر نه رای را ابرام می کند0
بعقیده من بعد از اینکه پرونده از دادگاه بدوی به مرحله تجدیدنظر آمد و تایید شد دیگر نمی تواند قاضی برود با کارشناسها به محل و محل را معاینه کند و اصلا" پرونده در اخیتارش نییست که این اقدامات را بکند و در این پرونده اینطور که مشاهده می شود گویا دو نفر کارشناس همراهش بوده و در مقام معاون دادگستری محل را دیده از کجا معلوم که این ا شتباه دوم که الان اعلام می کند واقعا" اشتباه نباشد پذیرفته نیست که یک بار پرونده زیر نظرش رفته بیاید و بگوید رای خالی از خدشه است و دو سال بعد بیاید و بگوید رای من خدشه پذیر بوده ، در مجموع من رای شعبه پنجم دیوان عالی را مورد قبول می دانم 0
رئیس : جناب آقای مفید
البته این پرونده به این صورت که مطرح است ظاهرا" بی سابقه باید باشد و من تا آنجا که یادم هست ما چنین رای اصراری به این صورت نداشتیم و باید درباره آن مقداری صحبت بشود و مشکل آن این است که قانون ما بن بست ندارد هرجا برود باز کش پیدا می کند0 این رای باستناد ماده 7 سابق طرح شده و تقریبا" ماده 8 فعلی که مضمون آن یکی است و از همه گذشته ماده 35 آن زمان نسبت به این پرونده اعمال شده و رئیس دیوان عالی کشور یا دادستان کل کشور رد کرده 0 این آقای دادرس یک وقتی قاضی این پرونده بوده و گذشته و سمتی دیگر نداشته که استفاده از ماده 7 کرده و ما الان فقط اشکالمان همین است که در آن زمان که ماده 7 حاکم بوده آیا از چه استفاده می شد؟ در این ماده می گوید قاضی صادرکننده حکم چنانچه به عدم صلاحیت خود یا به اشتباه قانونی یا شرعی و یا خلاف واقع بودن حکم خود قطعیت پیدا کند مستقلا" یا تبا" حکم را اعم از آنکه راجع به ماهیت امر باشد یا بصورت قرار، نقض و پرونده را جهت رسیدگی حسب مورد به دادگاه صالح یا دادگاه همعرض ارسال می نماید0
اگر ما بیائیم صرفا" همین قدر بگوئیم کسی که این حکم را صادر کرده است یک وقتی قاضی حکم بوده است ولو الان که سمت قضا ندارد و یا در سمت دیگری کار می کند ولی نمی شود به او گفت تو قاضی صادر کننده حکم نیستی الان قاضی این پرونده نیست و به قول آقای اذانی پرونده در اختیارش نیست و سمتی هم ندارد ولی در عین حال قاضی صادرکننده حکم است حتی می شود از این ماده استفاده کرد که اگر کسی از سمت قضا هم بیرون رفته و یا بازنسته هم شده باشد بعد از 5 سال بیاید بگوید من یک روز حکمی داده بودم و حالایقین کردم این حکم خلاف بوده ماده این را می گوید ما چاره ای نداریم آیا این کار درست استکه بعد از چند سال این آقا برود و بگوید چنین و چنان بوده ؟ بگوید من می آیم واین کار رابرایت درست می کنم وسوءاستفاده از زمان قضاوت قدیمش بکند و چنین کاری را انجام بدهد0
ولی مشکل این است که این کار شده است و الان ماده 8 که مافعلا" داریم که اگر ما حکم را رسیدگی ماهوی نکنیم در دیوان عالی کشور و آن کلمه رسیدگی را بصورت شکلی تعبیر بکنیم اینجا بازاین مشکل پیدا می شود که باز وقتی پرونده رفت باز آنها هر نظرکه خواستند بدهند لذا ما روی این جهت باید صحبت کنیم که آقای هاشمی فرمودند که اگر بصورت وحدت رویه بشود برای اینکه از این ماده 7 ما چه می توانیم استفاده کنیم ؟ والا آن ایرادی که بگوئیم این مختومه بوده است وقتی قطعیت پیدا می کرد می آمد ماده 35 را می خواست و الان هم ماده 17 وقتی قطعیت پیدا کرد ماده 17 می خواست و ماده 31 هم در آینده باز وقتی قطعیت پیدا می کرد البته موعد داشت بله فرقش این است که موعد دارد ولی ماده 8 فعلی ما اصلا" موعد ندارد اگر بعد از ده اسل هم بیاید بگوید حکم من لاف بوده یا فرض کنید که دیگری به اشتباه یا عدم صلاحیت او پی ببرد یا تجدیدنظر کار همین ماده 8 الان را می کرد یعنی این نیست که حالا بگوئیم چون از این مرحله گذشته و وارد مرحله بعد شده شما دیگر نمی توانی برگردی می گوید نخیر من قاضی صادرکننده این حکمم و نظرم این است که این حکم غلط بوده و باطل بوده تا جایی احتیاط کرده که خودش هم رفته زمین را دیده با کارشناس همکاری کرده می گوید من نظرم این است 0
بناباریناز این جهت نمی توانیم ایراد بگیریم منتها مشکل این است که ما اگر بخوهیم این باب را باز کنیم دیگر هیچ پرونده ای را نمی توانیم ببندیم همه پرونده ها باید همیشه مفتوح باشد برای این جهتش باید فکری بکنیم ، از این قانون قاضی صادرکننده حکم باستناد قسمت اخیر ماده می تواند استفاده کرده پرونده را نقض جهت رسیدگی حسب مورد به جای دیگر بدهد باید گفت این کار را معمولا" قاضیئی که شاغل در پرونده بوده می تواند از ذیل ماده استفاده کند و چون با تغییر سمت الان این کار را نمی تواند بکند دیگر نمی تواند در پرونده دخالت بکند و به جای دیگر ارجاع بدهد0
بنابراین مراد از صدر ماده هم قاضی نشسته و مشغول به این کار پرونده است نه قاضیئی که بعدا" آمده 0 روی این حساب نتیجتا" رای شعبه پنجم درست است 0 منتهی این جهت را باید آقایان توجه داشته باشند0
رئیس : جناب آقای حسین سلیمی
این همان ماده 7 قانون تعیین موارد تجدیدنظراحکام می باشد که الان در ماده 8 همان سه مورد در آن عنوان شده اینها از فقه گرفته شده و بنابراین اصولا" تابع زمان و مکان نیست و همچنین اگر مراحل مختلفش را طی کرده باشد و در دیوان عالی کشور با ماده 35 یا ماده 17مطرح شده باشد، قاضی در صورتیکه اشتباه کرده باشدقاعدتا" باید به این ماده توجه بشود ماده 18 این است : کلیه آراءدرموارد زیر قابل تجدیدنظراست : 1 بدون مدت و بدون مهلت جائی که قاضی صادرکننده رای متوجه اشتباه رای خود شود که همین مورد است وبنا براین مدت ندارد و برای همیشه اگر متوجه بشود می تواند اشتباه خودش را اعلام و عنوان کند0
مساله مهم این است که این تنها قانون نبوده و اگر این قاضی منحصر به فرد بوده خودش این کار را انجام می داد و می گفت : من اشتباه کرده ام و بنابراین به تجدیدنر می فرستاد و در آنجا آنها رسیدگی می کدرند ولی در اینجا بعد از ایشان قضات دیگردیوان عالی کشور در مقام تجدیدنظر رسیدگی کرده و آن رای قبلی را تائید کرده اند و اگر در مقام نظریه ای بوده این نظریه راقاضی به تنهایی نمی تواند خودش در حال حاضر تصمیم بگیرد و نمونه آن را در کرج داشتیم منتهی قاضی آمده بود و اشتباه خودش را اعلام کرده گفته بود من اشتباه کردم منتهی یک چیزی به آن اضافه کرده و وارد هم بوده و آن قاضی منصفی بود و گفته بود من به اشتباه خود پی بردم ولی چون در دیوان عالی کشور این مووضع تایید شده یا اقدام شده بنابر این ما باید بفرستیم که آن مقام هم روی این مساله اظهارنظر بکند یعنی با این شرط و با این کیفیت ، در اینجا می بایستی این قاضی که اشتباه کرده و به اشتباه خود پی برده ما نمی توانیم بگوئیم که قاضی بعد از اینه حکم قطعی شده عنوان کرده که وی اشتباه کرده است راهش این بود موقعی که اعلام اشتباه می کرد می نوشت که چون دیوان عالی کشور نیز درباره آن اظهارنظر کرده پرونده را عینا" بفرستید دیوان عالی کشور که آنها هم روی این مسائل اظهار نظر بکنند، اگر موقع اظهارنظر اشتباه را تایید می کردند مجددا" پرونده برمی گشت و رسیدگی می شد ولی قبل از این مراحل این شخص صلاحیت نداشته بایستی می فرستاده به دیوان عالی کشور بعد دیوان عالی کشور وقتی به اشتباهشان پی می برد مجددا" می توانستندرسیدگی کنند0 بنابراین با این کیفیت به نظر بنده رای شعبه پنجم دیوان عالی کشور صحیح است 0
رییس : جناب آقای حسین شایگان
بحثی که اینجا شد اگر به ماده 8 قانون اخیر توجه بکنیم می بینیم که این قاضی تا موقعی این حق را دارد که از حکمش تجدید نظرخواسته نشده و در مرحله تجدیدنظرخواهی رسیدگی نشده است 0 الان این پرونده آمده در دیوان عالی کشور ابرام شده که بر اساس قدرت رای دیوان عالی کشور تقاضای اعمال ماده 35 را جناب دادستان کل کشور هم رد کرده 0 اینها هم قضاتی هستند که راجع به این پرونده تصمیم گرفته اند دیگر آن رایی نیست که بتواند قاضی دادگاه رای دیوان کشور را بکشند، ایشان نمی توانند نظر آقای دادستان راتغییر بدهند0 بنابراین رای شعبه پنجم دیوان عالی کشور درست است 0
رئیس : جناب آقای خوشوقتی
مستفاد از قانون تعیین موارد تجدیدنظر آراء دادگاهها این است که برخلاف ضوابط قبلی که رای قائم به دادگاه بود رای قائم به قاضی است به همین دلیل هم مرتب صحبت از اعتراض به حکم قاضی ویا تجدیدنظرخواهی از رای قاضی شده است 0
شعبه دیوان عالی کشور رد درخواست اعمال ماده 35 رایکی از اسباب توجیه رای خود قرار داده است که چون ازطریق دادستان کل درخواست اعمال ماده 35 رد شده دیگر قابل اعلام اشتباه از طرف قاضی نیست ، این مقوله دیگریست که با اعلام اشتباه قاضی فرق می کند0
سه مورد در قانون تعیین موارد تجدیدنظر و قانون تجدیدنظر احکام دادگاهها آمده است غیراز موارد عادی و عمومی است که برای اعتراض ب احکام قانونگزار در نظر گرفته که سه مورد منشا و مورد فقهی دراد که اعلام اشتباه قاضی است و عدم صلاحیت قاضی ومورددیگر برای این سه مورد هم قانونگزار مدت تعیین نکرده است بر خلاف آن چند موردی که نسبت به اعتراض به حکم وتجدیدنظرخواهی موعدو مهلت گذاشته بنابراین قانون این طور حکایت دارد که قاضی تاهر زمانی که متوجه اشتباه خود بشود می تواند اعلام اشتباه بکندحالا کار نداریم که این احکام صحیح است ؟ متزلزل می شود یا نه و نمی توانیم بگوئیم که قاضی اگر تا بیست روز اعلام اشتباه کرد، اشتباه موثراست وبعد ازبیست روز اگر متوجه اشتباه خودش شد دیگر حق اعلام اشتباه ندارد0
بنابراین قاضی تا وقتی که در دادگستری شاغل است وابلاغ قضایی دارد و یا تغییر سمت نداده می تواند در حکم خودش اعلام اشتباه بکند مگر اینکه فوت کرده یا اخراج شده و ازدادگستری بیرون رفته باشد0 لذا رای دادگاه بنظر بنده صحیح است 0
رئیس : جناب آقای فاتحی
سه مورد هست که بعد از اینکه حکم قطعی شد می شود حکم راشکست 0 هیچ یک از موارد سه گانه که منشاء شرعی دارد قبل از انقلاب وقبل از اینکه موازین اسالمی مستقر بشود در دادگستری نبود0 بنابراین می گفتند که حکم وقتی قطعی شد تمام است 0
اما یکی از این سه مورد این است که قاضی متوجه بشودکه اشتباه کرده است 0 حکم را صادر کرده بعد متوجه می شود که اشتباه کرده است 0 در این مورد گفتند اگر به اشتباه خودش پی برد در قانون قبلی گفته بود که حکمش را نقض می کند در قانون اخیر گفتند که پرونده را می فرستد به دادگاه دیگری که آن دادگاه در صورتی که متوجه بشود آن حکم را نقض و رای بدهد اما قبلا" تکلیف قاضی این بوده که خودش رایش را بشکند0
ابهامی که در گزارش است این است که جناب آقای ایزدیان فرمودند که این آقا، رئیس دادگاه بوده بعد معاون دادگستری شده و درزمانی که این حکم را نقض کرده هنوز ابلاغ دادرس علی البدل را نداشته بعد ابلاغ گرفته ، گزارش غیر از این است ، گزارش این است که مجددا" در تاریخ 25/5/71 پرونده به نظر آقای معاون دادگستری کرمان می رسدو با استناد به ابلاغ شماره 153245/4/71 یغنی یک ماه قبل از آن که ایشان حکم راشکستند دادرس علی البدل همان دادگاه هم بوده یعنی همموقعی که حکم را صادر کرده قاضی بوده و هم موقعی که شکسته است ، علت اینکه بنده این را تکیه می کنم این است که معتقد هستم که چون در آن مادهگفته قاضی بعد از اینکه پی به اشتباه خودش برد حکمش را می شکند0 اگر قاضی تغییر سمت داده یا بازنشسته شد و یا جای دیگر رفته حق شکستن حکم را ندارد0
بنابارین اگر قاضی در محکمه ای شاغل است و حکم صادر کرده وبعد پی به اشتباه خودش برده بشرط اینه واجد آن حقی باشد که بتواند حکم را در محکمه بشکند حق دارد حکم رابکشند اما اگر دیگرآن سمت را ندارد چون نمی تواند حکم محکمه را بکشند قاضیئی نیست که ایشان بتواند حکم را بشکند0 بنابراین در آن تاریخ بعد از این که تغییر سمت دادنمی تواند0
اما در این پروند اگر این مطلب روشن بشود که درتاریخی که ایشان حکم را شکستند دادرس علی البدل دادگاه هم بوده اند که حق داشته اند حکم را بکشنند و بنظر من این حکم صحیح و درست است 0 برای اینکه اگر پرونده به دیوان عالی کشور می آید و قضات دیگری هم می بینند و آنها پی به اشتباه خودشان نمی برند تکلیف این قاضی این است که اگر متوجه شد اشتباه کرده حکمش را بشکند0
اگر آقایان دو دقیقه اجازه بدهند که من مثالی را بیاورم که برای خودمان اتفاق افتاده ، برای ما در شعبه بیستم دیوان عالی کشور که شعبه جزایی بود پرونده ای از مشهد آمده بود در شعبه بیستم ابرام شده بود ابرام کننده من نبودم رئیس شعبه دیوان عالی کشور آن حکم را ابرام کرده بود و پرونده را برگردانده بودند برای اجرا، من ساعت 2 بعدازظهر در اطاقم بودم آقای سادات حسینی قاضی مشهد از مشهد تلفن کردند که آقا یک چنین حکمی من صادر کردم استنادم هم به علم بوده الان محکوم را بردند به اطاق انفرادی و فردا صبح اعدام می کنند و من از آن نظر و از علمی که داشتم عدول کردم والان معتقد هستم که این متهم گناهکار نیست چه کارکنم ؟فردا صبح اعدامش می کنند، البته آن موقع آقای صانعی دادستان کل بودند بنده به ایشان تلفن کردم و تریبی داند که رفع این مشکل شد در آن صورت من در پیشگاه آقایان عرض می کنم که اگر یک قاضی متوجه بشود که اشتباه کرده آیا بصرف اینکه پرونده به دیوان عالی کشور رفته و آقایان تایید کرده اند باید تکلیف شرعی و قانونی خودش را رها کند یا وظیفه اش این است که این کار را انجام بدهد؟
بنظر من رای دادگاه درست است چون در این پرونده مسائلی هم هست اگر در رسیدگی ثانویه اشکال است دوباره رسیدگی کنندوبگویند غلط است اما بصرف اینکه ما بیائیم و بگوئیم که ایشان حق ندارد رای بدهد درست نیست 0
رئیس : جناب آقای محسن زاده
رایی که دادهشده است به قول خودشان خواسته اند رسیدگی مجدد بکنند که نتیجه آن نقض رای دیوان عالی کشور است 0 هیچ وقت دادگاه تالی حق ندارد رای دیوان عالی کشور را نقض بکندرای خودش راباید نقض کند0
این که آقای فاتحی فرمودند آن هم با کمک دادستان کل اقدام کرده اند مطلب دیگری است تجدیدنظر باماده 35، این آقا نه قاضی بوده و نه حق داشته یعنی شرایط ماده 8 رعایت نشده 0 وقتی ماده 7 رعایت نشده دادگاه تالی حق نقض رای دیوان عالی کشور را ندارد و قضات شعبه دیوان عالی کشور هم رسیدگی کرده و گفته اند اشتباه نشده است 0 بنظر من رای دیوان عالی کشور صحیح و قابل تایید است 0
رئس : آقای هاشمی الحسینی
در رسیدگی پرونده دو مرحله وجوددارد یکی حق و صلاحیت قاضی ، یکی مستعد بودن پرونده برای رسیدگی ، هر دو جهت بایدرعایت بشود0 اینجا هر فرضی که آقایان تلاش کنند ماده 7و 8و 9و10و15 و25 و خواسته باشند به قاضی صلاحیت بدهند پرونده مستعد نیست پرونده مره و مختومه شده مثل اینکه پدری مرده کسی بیایدازپدرش تقاضای نفقه کند حکم بدهند نفقه فرزند واجب بوده حالا بیا نفقه فرزندت رابده پرونده مرده مختومه شده رایش را داده مراحل بالاتری آمده به ماده 35 آمده ، به اعاده دارسی آمده 0 این راهی نداشته پرونده مستعد نبوده هرچه هم ما تلاش کنیم برای اینکه برای قاضی حقی درست کنیم مستعد بودن پرونده را چه کار کنیم مستعد نبوده 0 علاوه ، این راه ، تزلزل است برای قوه قضائیه 0
حالا برای انیکه رفع خستگی بشود، بنده قصه ای عرض کنم : سالی یکی از رفا که از علمای تربت حیدریه بود می گفت در زمان طاغوت متهمی را آورده بودند برای اعدام ، با حاکم وقت که 200 تومان به پول آن وقت بدهند که اعدام نکنند، در همین حی قاضی محکمه ( یعنی حاکم ) معزول شد آنها200 تومان را ندادند حاکم فهمید گفت : حاکم معزولی که نتواند یک انسان را اعدام کند فایده اش چیست ؟ اگر این حساب باشد که قاضی معزول می تواند آدم را اعدام کند این یک چیز اما قاضی که سمتش گذشته حالا اگر سمت دارد استعداد رسیدگی روی این پرونده ندراد که چطوری رسیدگی کرده 0
بنده معتقدم که قاضی باید تعقیب بشود و این پرونده هم قابل طرح نیست 0 در پرونده های حجر یک بابی را در چند سال قبل باز کردند که عطف به ماسبق شدن حجر است 0 این برای دادگاههای مدنی خاص مشکلی شده بود که اخیرا" ما با تلاشی که کردیم مقداری افتاده روی قانون این ملکی را فروخته و بعد رتفه بالا بعد می آیند طرف را می برند پزشکی قانونی و می گوید دیوانه است بعد دادخواست دیگر می دهند می گویند دیوانگی آ; به دو یا سه قبل از معامله مربوط می شود0
با پزشک متخصص مطرح کردم ایشان گفتند که اصلا" این راه ندارد مگر اینکه پرونده بالینی داشه باشد آنجا بابی بود ما تازه مسدود کردیم آنها می خواهند مفتوح کنند0 هر پرونده ای به هر رقم که مختومه شده مرده حالا بیایند و تقاضای نفقه کنند0
بنده معتقدم که پرونده قابل طرح نیست و رای شعبه دیوان رای بسیار صحیحی است 0
رئیس : جناب آقای نیری
در مواردی که قانون بابی برای تجدیدنظر باز کرده بعنوان اینکه قاضی به اشتباه خودش پی ببرداینجا لازم است که موارد مفصل تر روشن بشود0
یک موقع هست که همانطور که جناب آقای فاتحی فرمودند قاضی به علم خودش عمل کرده و دیوان هم بر همین مبنی تایید کرده و حال قاضی می گویددر علمش اشتباه کرده ، در این موردمقداری راه هموارتر است ولی اگر قضای آپده به استناد موادی یا به استناد فتوائی حکمی صادر کرده و حالا می گوید اشتباه کردم در حالی که دیوان رای را تایید کرده آیا اشتباه در استنباط کرده یا اشتباه در مصداق کرده ؟ آیا مواردی بوده که قاضی دلش به رحم آمده و یا واقعا" ممکن است اشتباه کرده باشد؟ آیا همه موارد مثل هم است ؟
چنانچه قاضی به علم خودش عمل کرده است و دیوان هم بر همین مبنا عمل کرده که چون قاضی علم پیدا کرده مطابق با ضابطه است مقداری هموارتر است ولی در بقیه موارد شاید باین راحتی نشودحکم را نقض کرد0
رئیس : نظر شما چیست رای دیوان را نمی پذیرید؟
چرات رای دیوان را می پذیرم
رئیس : جناب آقای بهروز صفرزاده
خیلی مختصر عرض می کنم رایی که آقایان خواهند داد آثار و تبعات اقتصادی و اجتماعی دارد0 بله ، همین رای اصراری ، اگر قرار باشد قاضی هر موقع بخواهد از رایش عدول کند و حکمی که در دیوان عالی کشور ابرام شده بخواهد رای خود و رای دیوان را مخدوش کند کدام صاحب سرمایه و کدام شرکت خارجی و یا کدام دولتی احساس امنیت داشته خواهد توانست در کشور جمهوری اسلامی سرمایه گذاری کراده پیمان اقتصادی منعقد کند آیا واقعا" امنیت قضایی خواهند داشت ؟
این یک واقعیتی است گو اینکه ماده 17 و ماده 35 سابق و ماده 31 موارد خلاف اصلی هستند و مقبول نیست که رای شعبه دیوان عالی کشور در شعبه دیگر که هیچ ارجحیتی نسبت به شعبه اول ندارد نقض بشود من با این مواد کاری ندارم 0 لااقل دایره شمول ماده 8 بر همین حد محدود کنیم که قاضی فقط از رای خودش بتواند عدول کند، نه اینکه آراء دادگاههای عالی را هم بتواند مخدوش بکند وازاعتباربیندازد که دارای آثار سوء اقتصادی و اجتماعی است و امنیت قضائی را متزلزل می نماید0 فلذا رای شعبه پنجم کاملا" صحیح است 0
رئیس : جناب آقای قطبی
قانوگزار در قبل از انقلاب تضمیناتی برای رسیدگی به ارباب رجوع داده بوده 0 بعد از انقلاب این تضمینات شدیدتر شده است 0 یعنی ما قبلا" داشتیم که مرحله تجدیدنر، پژوهش و فرجام و در نهایت اعاده دادرسی بوده 0 الان علاوه بر این سه مرحله که هست یک مرحله اشتباه قاضی و پی بردن به اشتباه و عدول از رای را داریم 0ماده 35،31،17 بوجود آپده که یعنی دو مرحله هم اضافه شده است 0
بنابراین یک وقت در رابطه با ماده 7و 8 تصمیم می گیریم باید با توجه به تمام جوانب بغنی آن مسائل دیگر را هم در نظربگیریم 0 در حال حاضر البته صحبت در رابطه با دیوان عالی کشور نیست تجدیدنظر در دادگاههای ماهیتی هم هست که بصورت شکلی است اگر یک قاضی رای داده همانطور که جناب اذانی هم فرمودند که بعدازتجدید نظرخواهی مجددا" تاکید کرده ، درست است حالا که رای آمده برای تجدیدنظرخواهی که دیوان عالی کشور باشد یا دادگاه ماهیتی دیگر این ا ز دست او خارج شده است 0
ما قب لاز عید همین اسمال یک رای وحدت رویه در اینجا تصویب کردیم و گفتیم تجیددنظر و یا مرحله پژوهش رای می دهد یغنی این رای دوم یک رای مستقل است ولو اینکه رای تجدیدنظر خواسته را تایید می کند در مقام تایید یک رای بودیم می گفتیم اعتراض ثالث حتما" تجدیدنظر و یا پژوهش داده بشود چرا که در این مرحله خودش رای جدید صادر می کند0
بنابراین اگر یک قاضی دادگاه بدوی که حالا شاغل هست یا نیست یا بازنشسته شده و در منزلش استراحت می کند این احتیاط را داشته باشد که دو سال پیش رای داده حالا بگوید اشتباه کرده است ، بیخود اشتباه کرده است یک مرحله دیگر رسیدگی کرده اگر اشتباه بوده است تجدیدنظرخواه تمام جها اشتباه را تذکر داده و آن دادگاه بررسی کرده تمام جوانب رای را دیده است حالا ممکن است نهایتا" یک رایی به اشتباه برخورده است ولی اصول را نمی شود زیرپاگذاشت 0 بنظر من رای شعبه دیوان کشور قابل تایید است 0
رئیس : مذاکرات به حد کفایت رسیده است ، جناب آقای ادیب رضوی نظر جناب آقای دادستان کل کشور را قرائت فرمائید0
نظر به اینکه رای اولیه صادره از شعبه سوم دادگاه حقوقی یک پس از تنفید نظریه در دیوان عالی کشورو با توجه به تجدیدنظر از آن در شعبه پنجم دیوان عالی کشور تایید و ابارم شده ، بنابراین رای دراین مرحله قطعیت یافته است رسیدگی مجدد پرونده در شعبه اول دادگاه حقوقی کرمان برخلاف اصول دادرسی بوده است 0 زیرا دادنامه اعتبار قضیه محکوم بها را پیدا کرده است 0 اعلام قاضی صادرکننده حکم اولیه مبنی براینکه او در رای دچار اشتباه شده با توجه به اینکه قاضی صادر کننده حکم تغییر سمت داده ثانیا" اعلام اشتباه از ناحیه قاضی مورد نظر باید قبل از صدور حکم در مرحله تجدیدنظرباشد0 بنابراین رای شعبه پنجم دیوان عالی کشور موجه بوده و معتقد به تایید آن می باشم 0
رئیس : آقایان رای خود را مرقوم فرمایند0
رئیس : تعداد حاضرین در جلسه 54 نفر بودند که از این عده 50 نفر اکثریت رای شعبه پنجم دیوان عالی کشور را پذیرفتند و اقلیت 4 نفر رای دادگاه را صحیح دانسته اند0
مرجع :
کتاب مذاکرات وآراءهیات عمومی دیوان عالی کشور،سال 1374 دفترمطالعات وتحقیقات دیوان عالی کشور، چاپ روزنامه رسمی کشور
75
نوع : آراء و نظریات
شماره انتشار : 5
تاریخ تصویب : 1374/02/19
تاریخ ابلاغ :
دستگاه اجرایی :
موضوع :
منبع : وب سایت قوانین دات آی آر (معاونت آموزش دادگستری استان تهران)
دعوی مطالبه حق نسبت به غیرمنقول ، باستناد سندعادی ، بدون اقامه آن بطرفیت تمامی ایادی قبلی قابلیت استماع ندارد مجازنبودن مطالبه ضرر و زیان مازاد بر دیه