ابلاغ دادنامه به موکل بی است و باید دادنامه به وکیل قانونی ابلاغ شود
اتهام قتل عمدی
7/9/1374
بسمه تعالی
ریاست محترم دادسرای دیوان عالی کشور
با احترام طبق فتوکپی احکام ومدارک پیوست آقای ع 0ا0به اتهام قتل عمدی مرحوم م 0ف 0 با اسلحه ناریه (کلت ) وخروج و ورود غیر مجاز از مرز تحت تعقیب قرار گرفته و به موجب دادنامه شماره 74/830 با توجه به شکایت اولیاءدم مقتول و گزارش پاسگاه انتظامی ونظریه پزشکی قانونی مبنی بر علت اصلی قتل وفوت مقتلو با اسلحه و با توجه به اظهارات م 0م 0 همسرش بانو س 0و0 که شب حادثه میزبان متهم و مقتول و برادر مقتول بوده اند و اظهارات احمدعلی ف 0 که همراه متهم و مقتول از ارومیه به ماکو و سیه چشمه رفته اند000و اینکه مورد از موارد لوث تشخیص با اجرای مراسم قسامه و اثبات قتل از طریق قسامه و مستندا" به مواد205و219و239و248 قانون مجازات اسلامی با احراز اتهام قتل حکم به قصاص نفس وی پس از پرداخت سهم دیه یک نفر صغیر مقتول از ناحیه اولیاءدم صادر گردیده و در مورد تهام خروج و ورود غیرمجاز از مرز نیز با توجه به گزارش پاسگاه واقرار واعتراف صریح متهم با احراز این اتهام نیزمستندا" به ماده 35 قانون گذرنامه مصوب 10/12/51 با اصلاحات بعدی ورعایت ماده 47 قانون مجازات اسلامی حکم محکومیتش به پرداخت مبلغ یکصد هزار ریال جزای نقدی صادر و رای صادره قابل تجدیدنظر ظرف مهلت بیست روز اعلام گردیده است 0 با تجدیدنظرخواهی وکیل محکوم علیه از رای صادره شعبه بیستم دیوانعالی کشوربشرح دادنامه شماره 1057/20 7/9/74 با توجه به اینکه رای صارده در تاریخ 29/5/74 محکوم علیه ابلاغ وتاریخ تقدیم درخواست تجدیدنظر وکیل متهم 25/6/74 بوده که خارج از مهلت بیست روزه می باشددرخواست مذکور ار مردود اعلام کرده است 0 این دادنامه طبق گواهی دفتر اجرای احکام ارومیه درتاریخ 19/10/74 به وکیل محکوم علیه آقای ق 0 ابلاغ گردیده است 0 درتاریخ 23/10/74 آقای ع 0ا0 (محکوم علیه ) طی شررحی که از ندامتگاه به عنوان مقام معظم دادستان محترم کل کشور ارسال داشته ضمن اعتراض به احکام صادره تقاضای اعمال ماده 31 قانون تشکیل دادگاههای عمومی وانقلاب و نقض دادنامه های مذکور و تجدیدرسیدگی را نموده است 0 اینک با توجه به مراتب فوق بشرح زیر اظهارنظر می نماید:
نظریه
با توجه به دلایل ومستندات قید شده در رای بدوی و با توجه به استدلال دیوان علای کشور در رای صادره ونظر به اینکه ازطرف معترض ایارد واعتراض موثری که نقض دادنامه های صادره را ایجاب نمایدبه عمل نیامده است و دادنامه های فوق الذکر فاقد ایراد واشکال به نظر می رسند فلذا موجبی برای قبول درخواست متقاضی و اعمال ماده 31 قانون تشکیل دادگاههای عمومی و انقلاب وجود ندارد عقیده بر رد این تقاضا و بایگانی آن و ابلاغ مراتب به متقاضی دارم 0
دادیار دیوان عالی کشور
جناب آقای معاون اول محترم دادسرای دیوانعالی کشور
جریان پرونده بشرحی است که در گزراش مشروح مورخه 10/11/74 همکار محترم جناب آقای ت 0 شرح داده شده 0 عمده ایراد متقاضی (محکوم علیه ) این است که چون دفاع از خود را به وکیلی واگذار نموده که حق تجدیدنظر هم داشته بنابراین شعبه دیوانعالی کشور باید به تجدیدنظر خواهی وی رسیدگی می نموده است که با توجه به اینه در پرونده مور بررسی وکیل محکوم علیه دارای حق تجدیدنظر خواهی بوده و دادنامه در تاریخ 11/6/74 به وی ابلاغ و در تاریخ 25/6/74 نسبت به محکومیت موکل خود تجدیدنظرخواهی نموده علیهذا و با توجه به تبصره ماده 69 قانون آئین داردسی مدنی اعتراض وی قابلیت طرح در مرجع تجدیدنظر (دیوانعالی کشور) را داشته است و استدلال شعبه 20دیوانعالی کشور در دادنامه شماره 1057/720/9/74به رد تجدیدنظرخواهی با توجه به اینکه چون دادنامه بدوی به محکوم علیه ابلاغ و ویکل مربوط خارج از مهلت مقرر(تاریخ ابلاغ به محکوم علیه مبنا قرار گرفته ) تجدیدنظرخواهی نموده به نظروجاهت قانونی نداشته و سالب حق محکوم علیه می باشد علیهذا عقیده دارد جهت نقض دادنامه شعبه 20 دیوانعالی کشور باید اقدام لازم به عمل آید0
دادیار دیوان عالی کشور
بسمه تعالی
با اعمال ماده 31 موافقت می شود0
مرتضی مقتدائی دادستان کل کشور
رای شعبه 000 دیوانعالی کشور
در خصوص اعتراض و تقاضای تجدیدنظر ع 0ا0 از حکم دادگاه عمومی بدوی شعبه 13 ارومیه که او را محکوم به قصاص نفس نموده و از حکم شماره 557/720/9/74 صادر از شعبه بیستم دیوانعالی کشور که به جهت خارج از مهلت قانونی دانستن اعتراض تقاضای تجدیدنظرخواه مردود دانسته که در نهایت محکوم علیه تقاضای اعمال ماده 31 نموده که با موافقت دادستان محترم کل کشور تقاضای تجدیدنظرخواه راوارد دانسته است با بررسی جمیع جوانب و اوراق پرونده اولا" به استناد تبصره ماده 69 قانون آئین دادرسی مدنی ابلاغ دادنامه به موکل بی اثر و باید دادنامه به وکیل قانونی ابلاغ می شد و با این وصف تقاضای وکیل قانونی محکوم علیه در موعد مقرر بوده و حکم شعبه بیستم دیوان بر خلاف ماه فوق الذکر بوده و بدینوسیله نقض می گردد و بنابراین در خصوص تقاضای تجدیدنظر محکوم علیه و وکیل قانونی او را از حکم دادگاه بدوی با توجه به شهادت شهود و دلائل پرونده و اظهارات غیرموجه متهم و اجرای مراسم قسامه در مواردلوث دم حکم معترض عنه از نظر مطابقت با موازین دادرسی بلااشکلال ودلائل تجدید نظرخواه موثر در نقض حکم معترض عنه نیست و حکم مذکور بدینوسیله ابرام می گردد0
مرجع :
کتاب نظریات قضائی دادستانی کل کشوردراجرای مواد 18 و 31 قانون
تشکیل دادگاههای عمومی وانقلاب آراء جزائی 1375
جلداول تهیه وتدوین : محمدهاشم صمدی اهری انتشارات گنج دانش
139
نوع : آراء و نظریات
شماره انتشار : 77
تاریخ تصویب : 1374/09/07
تاریخ ابلاغ :
دستگاه اجرایی :
موضوع :
منبع : وب سایت قوانین دات آی آر (معاونت آموزش دادگستری استان تهران)
باثبوت لوث و قسامه شاکی دعوی جرح قابل اثبات است ایراد صدمه بدنی غیرعمدی