سلام علیکم احتراما بدینوسیله به استحضار می رساند که اینجانب رضا مظهر فرزند اصغر در پی اختلافاتی که با خانواده همسرم بدلیل داشتن مشکلات اعصاب و روان وتحت نظر پزشک فوق متخصص اعصاب روان بودن وی (دکتراعتمادی فر-اراک) وعدم اطلاع بنده از این موضوع بسیار مهم که بعد از چندین ماه زندگی مشترک این موضوع بر ملا شد وبه همین دلیل استارت اختلافات ما زده شد و نامبرده به تحریک پدر ومادرو برادرش اقدام به اجرا گذاشتن مهریه نمودند وبرایم در تاریخ 4/2/91 اخطاریه ای رسید که با مراجعه به کلانتری12معلوم شد که برای مهریه می باشد ومقررشد فردا 5/2/91 ساعت 9صبح با مراجعه به کلانتری مقدمات پرداخت انجام شود لذا اقدام به مهیا سازی وخرید سکه وتهیه پول نقد بابت پرداخت مهریه کردم و لذا مقارن ساعت 9صبح تاریخ 5/2/91 به کلانتری 12 مراجعه نمودم و مشخص شد که مامورپرونده (استوار انوشه) در محل کلانتری حضور ندارند بنابراین به افسر نگهبان وقت (سروان بالیده) مراجعه وموضوع را مطرح کردم که وی اعلام نمودند به دلیل حضور استوار انوشه در جلسه دو ساعت دیگر مراجعه نمایید که هنگام خروج از کلانتری احمد نجفی سد راه بنده شده و گفت: کجا می روی؟ گفتم که به من اعلام نمودند که دو ساعت دیگر مراجعه کنم وی گفت نرو صبر کن الان زنگ میزنم تا استوار انوشه بیاید ولی بنده به حرکت خود ادامه داده و سوار ماشینم شدم وبه دفترکارم برگشتم بعد از چند دقیقه دیدم که معصومه نجفی (همسرم) با هیاهو و سر وصدا وارد دفتر کارم شد ومن نیز چون بیرون کار داشتم از دفتر بیرون آمدم و سوار ماشینم (پژو405 نقره ای) شدم ولی نامبرده به سرو صدا و آبروریزی خود ادامه داد که همسایه ها نیز شاهد وناظر این اتفاق بودند و وی به زور سوار ماشینم شد وبه سوی کلانتری حرکت کردیم حدود صد متر جلوتر(جلو مدرسه سر کار توکلی زیر پل هوایی) رسیده بودیم که ناگهان یک ماشین پراید سفید رنگ به رانندگی احمد نجفی و به سرنشینی محمد نجفی جلو ماشین من پیچید وترمز کرد هر دو پیاده شده واحمد نجفی در ابتدا چند لگد به درب ماشینم کوبید لذا من نیز از ماشین پیاده شدم که او با من درگیر شد و به همراه محمد نجفی مرا مورد ضرب وجرح قراردادند (در همین حین جمعیت زیادی که تعداد آنها بیش از صد نفر بود در محل جمع شدند که هم اکنون حدود بیش از ده نفر از آنها را پیدا کرده ام که چندین نفر آنها حاضر به شهادت در محضر دادگاه می باشند) و احمد نجفی مدارک ماشینم از روی داشبورد برداشت و درب عقب ماشینم را باز کرد و کیف سامسونت کرم قهوه ای رنگم را نیز سرقت کرد و کیف را به معصومه نجفی داد و هر دو (احمد و معصومه نجفی) با ماشین پراید خود از صحنه متواری شدند که در این حین من قصد تعقیب آنها را داشتم که پدر آنها محمد نجفی طبق نقشه قبلی مرحله جدید درگیری با من را شروع کرد و مانع از تعقیب من شد. که در این در گیری گوشی موبایل وی شکسته و در ماشین من پخش وپلا شد که هنوز هم در اختیار دارم و لذا بعد از نا امیدی از تعقیب و گریز نامبردگان ناچار به کلانتری 12 مراجعه نمودم و مراتب را صورتجلسه نمودیم که در این لحظه سرکار استوار انوشه نیز آمدند و اعلام کردند که شما بازداشت هستید و دیگر به بنده اجازه هیچ کاری را ندادند تا بقیه مراحل احقاق حق از قبیل تنظیم شکایت – مراجعه به پزشکی قانونی و حتی مراحل دیگر را انجام دهم و لذا با ماموری مرا به شعبه پنجم حقوقی خانواده معرفی نمودند که در شعبه نیز بدلیل برنامه ریزی هماهنگ و بی نقص نامبردگان علنا من چیزی برای پرداخت مهریه نداشتم و اینجانب کاملا بی گناه و ناجوانمردانه روانه زندان شدم نکته قابل توجه اینکه در برگ رسید زندانی نیز به مجروح بودن اینجانب از ناحیه چشم چپ و لب به وضوح اشاره شده است و از این به بعد بود که نامبردگان سواره و بنده پیاده شدم و از زندان شکواییه ای تنظیم و ارسال نمودم ولی متاسفانه تاکنون هیچ موقع به حقم نرسیدم و لذا با تلاشهای فراوان پرونده ای در شعبه اول دادیاری(930383) به جریان افتاد ولی متاسفانه قاضی محترم پرونده برای بار دیگر اقدام به پایمال نمودن حق و حقوقم کرده و پرونده را رد نمودند بنابراین جهت جلوگیری از پیشامدهای ناگوار و ناخوشایند بعدی برای احقاق حق و حقوق ضایع و تباه شده ام به حضرتعالی پناه آورده ام چون این کیف برایم بیشتر از دو ملیارد ریال ارزش مالی بعلاوه کلیه اسناد و مدارکم دارد و بنده حدود یک ملیارد ریال به بانکها بدهکار میباشم – شغلم را از دست دادم – کارگران و راننده ام را از دست دادم – ماشینم را فروختم – پدرم یک قطعه زمین در بسیج 2 داشت آنرا نیز فروختیم پس دیگر چیزی برای از دست دادن ندارم و این مساله دارد زندگی حال حاضرم را نیز به نابودی میکشاند ولی نکته جالب این است که بسیار نیز امیدوارم به اینکه با استعانت از خداوند منان و پروردگار متعال و مساعدتها و دستورات لازم و بجای جنابعالی به آنچه که حقم بوده و توسط این سه نفر سارق زورگیر پایمال شده است خواهم رسید پیشاپیش از همکاریهای بی دریغ حضرتعالی کمال تقدیر و تشکر فراوان معمول میگردد. – اجرکم عندالله. با تقدیم و تجدید احترام فراوان – رضا مظهر تلفن تماس 09124553530
سلام علیکم احتراما بدینوسیله به استحضار می رساند که اینجانب رضا مظهر فرزند اصغر در پی اختلافاتی که با خانواده همسرم بدلیل داشتن مشکلات اعصاب و روان وتحت نظر پزشک فوق متخصص اعصاب روان بودن وی (دکتراعتمادی فر-اراک) وعدم اطلاع بنده از این موضوع بسیار مهم که بعد از چندین ماه زندگی مشترک این موضوع بر ملا شد وبه همین دلیل استارت اختلافات ما زده شد و نامبرده به تحریک پدر ومادرو برادرش اقدام به اجرا گذاشتن مهریه نمودند وبرایم در تاریخ 4/2/91 اخطاریه ای رسید که با مراجعه به کلانتری12معلوم شد که برای مهریه می باشد ومقررشد فردا 5/2/91 ساعت 9صبح با مراجعه به کلانتری مقدمات پرداخت انجام شود لذا اقدام به مهیا سازی وخرید سکه وتهیه پول نقد بابت پرداخت مهریه کردم و لذا مقارن ساعت 9صبح تاریخ 5/2/91 به کلانتری 12 مراجعه نمودم و مشخص شد که مامورپرونده (استوار انوشه) در محل کلانتری حضور ندارند بنابراین به افسر نگهبان وقت (سروان بالیده) مراجعه وموضوع را مطرح کردم که وی اعلام نمودند به دلیل حضور استوار انوشه در جلسه دو ساعت دیگر مراجعه نمایید که هنگام خروج از کلانتری احمد نجفی سد راه بنده شده و گفت: کجا می روی؟ گفتم که به من اعلام نمودند که دو ساعت دیگر مراجعه کنم وی گفت نرو صبر کن الان زنگ میزنم تا استوار انوشه بیاید ولی بنده به حرکت خود ادامه داده و سوار ماشینم شدم وبه دفترکارم برگشتم بعد از چند دقیقه دیدم که معصومه نجفی (همسرم) با هیاهو و سر وصدا وارد دفتر کارم شد ومن نیز چون بیرون کار داشتم از دفتر بیرون آمدم و سوار ماشینم (پژو405 نقره ای) شدم ولی نامبرده به سرو صدا و آبروریزی خود ادامه داد که همسایه ها نیز شاهد وناظر این اتفاق بودند و وی به زور سوار ماشینم شد وبه سوی کلانتری حرکت کردیم حدود صد متر جلوتر(جلو مدرسه سر کار توکلی زیر پل هوایی) رسیده بودیم که ناگهان یک ماشین پراید سفید رنگ به رانندگی احمد نجفی و به سرنشینی محمد نجفی جلو ماشین من پیچید وترمز کرد هر دو پیاده شده واحمد نجفی در ابتدا چند لگد به درب ماشینم کوبید لذا من نیز از ماشین پیاده شدم که او با من درگیر شد و به همراه محمد نجفی مرا مورد ضرب وجرح قراردادند (در همین حین جمعیت زیادی که تعداد آنها بیش از صد نفر بود در محل جمع شدند که هم اکنون حدود بیش از ده نفر از آنها را پیدا کرده ام که چندین نفر آنها حاضر به شهادت در محضر دادگاه می باشند) و احمد نجفی مدارک ماشینم از روی داشبورد برداشت و درب عقب ماشینم را باز کرد و کیف سامسونت کرم قهوه ای رنگم را نیز سرقت کرد و کیف را به معصومه نجفی داد و هر دو (احمد و معصومه نجفی) با ماشین پراید خود از صحنه متواری شدند که در این حین من قصد تعقیب آنها را داشتم که پدر آنها محمد نجفی طبق نقشه قبلی مرحله جدید درگیری با من را شروع کرد و مانع از تعقیب من شد. که در این در گیری گوشی موبایل وی شکسته و در ماشین من پخش وپلا شد که هنوز هم در اختیار دارم و لذا بعد از نا امیدی از تعقیب و گریز نامبردگان ناچار به کلانتری 12 مراجعه نمودم و مراتب را صورتجلسه نمودیم که در این لحظه سرکار استوار انوشه نیز آمدند و اعلام کردند که شما بازداشت هستید و دیگر به بنده اجازه هیچ کاری را ندادند تا بقیه مراحل احقاق حق از قبیل تنظیم شکایت – مراجعه به پزشکی قانونی و حتی مراحل دیگر را انجام دهم و لذا با ماموری مرا به شعبه پنجم حقوقی خانواده معرفی نمودند که در شعبه نیز بدلیل برنامه ریزی هماهنگ و بی نقص نامبردگان علنا من چیزی برای پرداخت مهریه نداشتم و اینجانب کاملا بی گناه و ناجوانمردانه روانه زندان شدم نکته قابل توجه اینکه در برگ رسید زندانی نیز به مجروح بودن اینجانب از ناحیه چشم چپ و لب به وضوح اشاره شده است و از این به بعد بود که نامبردگان سواره و بنده پیاده شدم و از زندان شکواییه ای تنظیم و ارسال نمودم ولی متاسفانه تاکنون هیچ موقع به حقم نرسیدم و لذا با تلاشهای فراوان پرونده ای در شعبه اول دادیاری(930383) به جریان افتاد ولی متاسفانه قاضی محترم پرونده برای بار دیگر اقدام به پایمال نمودن حق و حقوقم کرده و پرونده را رد نمودند بنابراین جهت جلوگیری از پیشامدهای ناگوار و ناخوشایند بعدی برای احقاق حق و حقوق ضایع و تباه شده ام به حضرتعالی پناه آورده ام چون این کیف برایم بیشتر از دو ملیارد ریال ارزش مالی بعلاوه کلیه اسناد و مدارکم دارد و بنده حدود یک ملیارد ریال به بانکها بدهکار میباشم – شغلم را از دست دادم – کارگران و راننده ام را از دست دادم – ماشینم را فروختم – پدرم یک قطعه زمین در بسیج 2 داشت آنرا نیز فروختیم پس دیگر چیزی برای از دست دادن ندارم و این مساله دارد زندگی حال حاضرم را نیز به نابودی میکشاند ولی نکته جالب این است که بسیار نیز امیدوارم به اینکه با استعانت از خداوند منان و پروردگار متعال و مساعدتها و دستورات لازم و بجای جنابعالی به آنچه که حقم بوده و توسط این سه نفر سارق زورگیر پایمال شده است خواهم رسید پیشاپیش از همکاریهای بی دریغ حضرتعالی کمال تقدیر و تشکر فراوان معمول میگردد. – اجرکم عندالله. با تقدیم و تجدید احترام فراوان – رضا مظهر تلفن تماس 09124553530
سلام علیکم احتراما بدینوسیله به استحضار می رساند که اینجانب رضا مظهر فرزند اصغر در پی اختلافاتی که با خانواده همسرم بدلیل داشتن مشکلات اعصاب و روان وتحت نظر پزشک فوق متخصص اعصاب روان بودن وی (دکتراعتمادی فر-اراک) وعدم اطلاع بنده از این موضوع بسیار مهم که بعد از چندین ماه زندگی مشترک این موضوع بر ملا شد وبه همین دلیل استارت اختلافات ما زده شد و نامبرده به تحریک پدر ومادرو برادرش اقدام به اجرا گذاشتن مهریه نمودند وبرایم در تاریخ 4/2/91 اخطاریه ای رسید که با مراجعه به کلانتری12معلوم شد که برای مهریه می باشد ومقررشد فردا 5/2/91 ساعت 9صبح با مراجعه به کلانتری مقدمات پرداخت انجام شود لذا اقدام به مهیا سازی وخرید سکه وتهیه پول نقد بابت پرداخت مهریه کردم و لذا مقارن ساعت 9صبح تاریخ 5/2/91 به کلانتری 12 مراجعه نمودم و مشخص شد که مامورپرونده (استوار انوشه) در محل کلانتری حضور ندارند بنابراین به افسر نگهبان وقت (سروان بالیده) مراجعه وموضوع را مطرح کردم که وی اعلام نمودند به دلیل حضور استوار انوشه در جلسه دو ساعت دیگر مراجعه نمایید که هنگام خروج از کلانتری احمد نجفی سد راه بنده شده و گفت: کجا می روی؟ گفتم که به من اعلام نمودند که دو ساعت دیگر مراجعه کنم وی گفت نرو صبر کن الان زنگ میزنم تا استوار انوشه بیاید ولی بنده به حرکت خود ادامه داده و سوار ماشینم شدم وبه دفترکارم برگشتم بعد از چند دقیقه دیدم که معصومه نجفی (همسرم) با هیاهو و سر وصدا وارد دفتر کارم شد ومن نیز چون بیرون کار داشتم از دفتر بیرون آمدم و سوار ماشینم (پژو405 نقره ای) شدم ولی نامبرده به سرو صدا و آبروریزی خود ادامه داد که همسایه ها نیز شاهد وناظر این اتفاق بودند و وی به زور سوار ماشینم شد وبه سوی کلانتری حرکت کردیم حدود صد متر جلوتر(جلو مدرسه سر کار توکلی زیر پل هوایی) رسیده بودیم که ناگهان یک ماشین پراید سفید رنگ به رانندگی احمد نجفی و به سرنشینی محمد نجفی جلو ماشین من پیچید وترمز کرد هر دو پیاده شده واحمد نجفی در ابتدا چند لگد به درب ماشینم کوبید لذا من نیز از ماشین پیاده شدم که او با من درگیر شد و به همراه محمد نجفی مرا مورد ضرب وجرح قراردادند (در همین حین جمعیت زیادی که تعداد آنها بیش از صد نفر بود در محل جمع شدند که هم اکنون حدود بیش از ده نفر از آنها را پیدا کرده ام که چندین نفر آنها حاضر به شهادت در محضر دادگاه می باشند) و احمد نجفی مدارک ماشینم از روی داشبورد برداشت و درب عقب ماشینم را باز کرد و کیف سامسونت کرم قهوه ای رنگم را نیز سرقت کرد و کیف را به معصومه نجفی داد و هر دو (احمد و معصومه نجفی) با ماشین پراید خود از صحنه متواری شدند که در این حین من قصد تعقیب آنها را داشتم که پدر آنها محمد نجفی طبق نقشه قبلی مرحله جدید درگیری با من را شروع کرد و مانع از تعقیب من شد. که در این در گیری گوشی موبایل وی شکسته و در ماشین من پخش وپلا شد که هنوز هم در اختیار دارم و لذا بعد از نا امیدی از تعقیب و گریز نامبردگان ناچار به کلانتری 12 مراجعه نمودم و مراتب را صورتجلسه نمودیم که در این لحظه سرکار استوار انوشه نیز آمدند و اعلام کردند که شما بازداشت هستید و دیگر به بنده اجازه هیچ کاری را ندادند تا بقیه مراحل احقاق حق از قبیل تنظیم شکایت – مراجعه به پزشکی قانونی و حتی مراحل دیگر را انجام دهم و لذا با ماموری مرا به شعبه پنجم حقوقی خانواده معرفی نمودند که در شعبه نیز بدلیل برنامه ریزی هماهنگ و بی نقص نامبردگان علنا من چیزی برای پرداخت مهریه نداشتم و اینجانب کاملا بی گناه و ناجوانمردانه روانه زندان شدم نکته قابل توجه اینکه در برگ رسید زندانی نیز به مجروح بودن اینجانب از ناحیه چشم چپ و لب به وضوح اشاره شده است و از این به بعد بود که نامبردگان سواره و بنده پیاده شدم و از زندان شکواییه ای تنظیم و ارسال نمودم ولی متاسفانه تاکنون هیچ موقع به حقم نرسیدم و لذا با تلاشهای فراوان پرونده ای در شعبه اول دادیاری(930383) به جریان افتاد ولی متاسفانه قاضی محترم پرونده برای بار دیگر اقدام به پایمال نمودن حق و حقوقم کرده و پرونده را رد نمودند بنابراین جهت جلوگیری از پیشامدهای ناگوار و ناخوشایند بعدی برای احقاق حق و حقوق ضایع و تباه شده ام به حضرتعالی پناه آورده ام چون این کیف برایم بیشتر از دو ملیارد ریال ارزش مالی بعلاوه کلیه اسناد و مدارکم دارد و بنده حدود یک ملیارد ریال به بانکها بدهکار میباشم – شغلم را از دست دادم – کارگران و راننده ام را از دست دادم – ماشینم را فروختم – پدرم یک قطعه زمین در بسیج 2 داشت آنرا نیز فروختیم پس دیگر چیزی برای از دست دادن ندارم و این مساله دارد زندگی حال حاضرم را نیز به نابودی میکشاند ولی نکته جالب این است که بسیار نیز امیدوارم به اینکه با استعانت از خداوند منان و پروردگار متعال و مساعدتها و دستورات لازم و بجای جنابعالی به آنچه که حقم بوده و توسط این سه نفر سارق زورگیر پایمال شده است خواهم رسید پیشاپیش از همکاریهای بی دریغ حضرتعالی کمال تقدیر و تشکر فراوان معمول میگردد. – اجرکم عندالله. با تقدیم و تجدید احترام فراوان – رضا مظهر تلفن تماس 09124553530
سلام علیکم احتراما بدینوسیله به استحضار می رساند که اینجانب رضا مظهر فرزند اصغر در پی اختلافاتی که با خانواده همسرم بدلیل داشتن مشکلات اعصاب و روان وتحت نظر پزشک فوق متخصص اعصاب روان بودن وی (دکتراعتمادی فر-اراک) وعدم اطلاع بنده از این موضوع بسیار مهم که بعد از چندین ماه زندگی مشترک این موضوع بر ملا شد وبه همین دلیل استارت اختلافات ما زده شد و نامبرده به تحریک پدر ومادرو برادرش اقدام به اجرا گذاشتن مهریه نمودند وبرایم در تاریخ 4/2/91 اخطاریه ای رسید که با مراجعه به کلانتری12معلوم شد که برای مهریه می باشد ومقررشد فردا 5/2/91 ساعت 9صبح با مراجعه به کلانتری مقدمات پرداخت انجام شود لذا اقدام به مهیا سازی وخرید سکه وتهیه پول نقد بابت پرداخت مهریه کردم و لذا مقارن ساعت 9صبح تاریخ 5/2/91 به کلانتری 12 مراجعه نمودم و مشخص شد که مامورپرونده (استوار انوشه) در محل کلانتری حضور ندارند بنابراین به افسر نگهبان وقت (سروان بالیده) مراجعه وموضوع را مطرح کردم که وی اعلام نمودند به دلیل حضور استوار انوشه در جلسه دو ساعت دیگر مراجعه نمایید که هنگام خروج از کلانتری احمد نجفی سد راه بنده شده و گفت: کجا می روی؟ گفتم که به من اعلام نمودند که دو ساعت دیگر مراجعه کنم وی گفت نرو صبر کن الان زنگ میزنم تا استوار انوشه بیاید ولی بنده به حرکت خود ادامه داده و سوار ماشینم شدم وبه دفترکارم برگشتم بعد از چند دقیقه دیدم که معصومه نجفی (همسرم) با هیاهو و سر وصدا وارد دفتر کارم شد ومن نیز چون بیرون کار داشتم از دفتر بیرون آمدم و سوار ماشینم (پژو405 نقره ای) شدم ولی نامبرده به سرو صدا و آبروریزی خود ادامه داد که همسایه ها نیز شاهد وناظر این اتفاق بودند و وی به زور سوار ماشینم شد وبه سوی کلانتری حرکت کردیم حدود صد متر جلوتر(جلو مدرسه سر کار توکلی زیر پل هوایی) رسیده بودیم که ناگهان یک ماشین پراید سفید رنگ به رانندگی احمد نجفی و به سرنشینی محمد نجفی جلو ماشین من پیچید وترمز کرد هر دو پیاده شده واحمد نجفی در ابتدا چند لگد به درب ماشینم کوبید لذا من نیز از ماشین پیاده شدم که او با من درگیر شد و به همراه محمد نجفی مرا مورد ضرب وجرح قراردادند (در همین حین جمعیت زیادی که تعداد آنها بیش از صد نفر بود در محل جمع شدند که هم اکنون حدود بیش از ده نفر از آنها را پیدا کرده ام که چندین نفر آنها حاضر به شهادت در محضر دادگاه می باشند) و احمد نجفی مدارک ماشینم از روی داشبورد برداشت و درب عقب ماشینم را باز کرد و کیف سامسونت کرم قهوه ای رنگم را نیز سرقت کرد و کیف را به معصومه نجفی داد و هر دو (احمد و معصومه نجفی) با ماشین پراید خود از صحنه متواری شدند که در این حین من قصد تعقیب آنها را داشتم که پدر آنها محمد نجفی طبق نقشه قبلی مرحله جدید درگیری با من را شروع کرد و مانع از تعقیب من شد. که در این در گیری گوشی موبایل وی شکسته و در ماشین من پخش وپلا شد که هنوز هم در اختیار دارم و لذا بعد از نا امیدی از تعقیب و گریز نامبردگان ناچار به کلانتری 12 مراجعه نمودم و مراتب را صورتجلسه نمودیم که در این لحظه سرکار استوار انوشه نیز آمدند و اعلام کردند که شما بازداشت هستید و دیگر به بنده اجازه هیچ کاری را ندادند تا بقیه مراحل احقاق حق از قبیل تنظیم شکایت – مراجعه به پزشکی قانونی و حتی مراحل دیگر را انجام دهم و لذا با ماموری مرا به شعبه پنجم حقوقی خانواده معرفی نمودند که در شعبه نیز بدلیل برنامه ریزی هماهنگ و بی نقص نامبردگان علنا من چیزی برای پرداخت مهریه نداشتم و اینجانب کاملا بی گناه و ناجوانمردانه روانه زندان شدم نکته قابل توجه اینکه در برگ رسید زندانی نیز به مجروح بودن اینجانب از ناحیه چشم چپ و لب به وضوح اشاره شده است و از این به بعد بود که نامبردگان سواره و بنده پیاده شدم و از زندان شکواییه ای تنظیم و ارسال نمودم ولی متاسفانه تاکنون هیچ موقع به حقم نرسیدم و لذا با تلاشهای فراوان پرونده ای در شعبه اول دادیاری(930383) به جریان افتاد ولی متاسفانه قاضی محترم پرونده برای بار دیگر اقدام به پایمال نمودن حق و حقوقم کرده و پرونده را رد نمودند بنابراین جهت جلوگیری از پیشامدهای ناگوار و ناخوشایند بعدی برای احقاق حق و حقوق ضایع و تباه شده ام به حضرتعالی پناه آورده ام چون این کیف برایم بیشتر از دو ملیارد ریال ارزش مالی بعلاوه کلیه اسناد و مدارکم دارد و بنده حدود یک ملیارد ریال به بانکها بدهکار میباشم – شغلم را از دست دادم – کارگران و راننده ام را از دست دادم – ماشینم را فروختم – پدرم یک قطعه زمین در بسیج 2 داشت آنرا نیز فروختیم پس دیگر چیزی برای از دست دادن ندارم و این مساله دارد زندگی حال حاضرم را نیز به نابودی میکشاند ولی نکته جالب این است که بسیار نیز امیدوارم به اینکه با استعانت از خداوند منان و پروردگار متعال و مساعدتها و دستورات لازم و بجای جنابعالی به آنچه که حقم بوده و توسط این سه نفر سارق زورگیر پایمال شده است خواهم رسید پیشاپیش از همکاریهای بی دریغ حضرتعالی کمال تقدیر و تشکر فراوان معمول میگردد. – اجرکم عندالله. با تقدیم و تجدید احترام فراوان – رضا مظهر تلفن تماس 09124553530
سلام علیکم احتراما بدینوسیله به استحضار می رساند که اینجانب رضا مظهر فرزند اصغر در پی اختلافاتی که با خانواده همسرم بدلیل داشتن مشکلات اعصاب و روان وتحت نظر پزشک فوق متخصص اعصاب روان بودن وی (دکتراعتمادی فر-اراک) وعدم اطلاع بنده از این موضوع بسیار مهم که بعد از چندین ماه زندگی مشترک این موضوع بر ملا شد وبه همین دلیل استارت اختلافات ما زده شد و نامبرده به تحریک پدر ومادرو برادرش اقدام به اجرا گذاشتن مهریه نمودند وبرایم در تاریخ 4/2/91 اخطاریه ای رسید که با مراجعه به کلانتری12معلوم شد که برای مهریه می باشد ومقررشد فردا 5/2/91 ساعت 9صبح با مراجعه به کلانتری مقدمات پرداخت انجام شود لذا اقدام به مهیا سازی وخرید سکه وتهیه پول نقد بابت پرداخت مهریه کردم و لذا مقارن ساعت 9صبح تاریخ 5/2/91 به کلانتری 12 مراجعه نمودم و مشخص شد که مامورپرونده (استوار انوشه) در محل کلانتری حضور ندارند بنابراین به افسر نگهبان وقت (سروان بالیده) مراجعه وموضوع را مطرح کردم که وی اعلام نمودند به دلیل حضور استوار انوشه در جلسه دو ساعت دیگر مراجعه نمایید که هنگام خروج از کلانتری احمد نجفی سد راه بنده شده و گفت: کجا می روی؟ گفتم که به من اعلام نمودند که دو ساعت دیگر مراجعه کنم وی گفت نرو صبر کن الان زنگ میزنم تا استوار انوشه بیاید ولی بنده به حرکت خود ادامه داده و سوار ماشینم شدم وبه دفترکارم برگشتم بعد از چند دقیقه دیدم که معصومه نجفی (همسرم) با هیاهو و سر وصدا وارد دفتر کارم شد ومن نیز چون بیرون کار داشتم از دفتر بیرون آمدم و سوار ماشینم (پژو405 نقره ای) شدم ولی نامبرده به سرو صدا و آبروریزی خود ادامه داد که همسایه ها نیز شاهد وناظر این اتفاق بودند و وی به زور سوار ماشینم شد وبه سوی کلانتری حرکت کردیم حدود صد متر جلوتر(جلو مدرسه سر کار توکلی زیر پل هوایی) رسیده بودیم که ناگهان یک ماشین پراید سفید رنگ به رانندگی احمد نجفی و به سرنشینی محمد نجفی جلو ماشین من پیچید وترمز کرد هر دو پیاده شده واحمد نجفی در ابتدا چند لگد به درب ماشینم کوبید لذا من نیز از ماشین پیاده شدم که او با من درگیر شد و به همراه محمد نجفی مرا مورد ضرب وجرح قراردادند (در همین حین جمعیت زیادی که تعداد آنها بیش از صد نفر بود در محل جمع شدند که هم اکنون حدود بیش از ده نفر از آنها را پیدا کرده ام که چندین نفر آنها حاضر به شهادت در محضر دادگاه می باشند) و احمد نجفی مدارک ماشینم از روی داشبورد برداشت و درب عقب ماشینم را باز کرد و کیف سامسونت کرم قهوه ای رنگم را نیز سرقت کرد و کیف را به معصومه نجفی داد و هر دو (احمد و معصومه نجفی) با ماشین پراید خود از صحنه متواری شدند که در این حین من قصد تعقیب آنها را داشتم که پدر آنها محمد نجفی طبق نقشه قبلی مرحله جدید درگیری با من را شروع کرد و مانع از تعقیب من شد. که در این در گیری گوشی موبایل وی شکسته و در ماشین من پخش وپلا شد که هنوز هم در اختیار دارم و لذا بعد از نا امیدی از تعقیب و گریز نامبردگان ناچار به کلانتری 12 مراجعه نمودم و مراتب را صورتجلسه نمودیم که در این لحظه سرکار استوار انوشه نیز آمدند و اعلام کردند که شما بازداشت هستید و دیگر به بنده اجازه هیچ کاری را ندادند تا بقیه مراحل احقاق حق از قبیل تنظیم شکایت – مراجعه به پزشکی قانونی و حتی مراحل دیگر را انجام دهم و لذا با ماموری مرا به شعبه پنجم حقوقی خانواده معرفی نمودند که در شعبه نیز بدلیل برنامه ریزی هماهنگ و بی نقص نامبردگان علنا من چیزی برای پرداخت مهریه نداشتم و اینجانب کاملا بی گناه و ناجوانمردانه روانه زندان شدم نکته قابل توجه اینکه در برگ رسید زندانی نیز به مجروح بودن اینجانب از ناحیه چشم چپ و لب به وضوح اشاره شده است و از این به بعد بود که نامبردگان سواره و بنده پیاده شدم و از زندان شکواییه ای تنظیم و ارسال نمودم ولی متاسفانه تاکنون هیچ موقع به حقم نرسیدم و لذا با تلاشهای فراوان پرونده ای در شعبه اول دادیاری(930383) به جریان افتاد ولی متاسفانه قاضی محترم پرونده برای بار دیگر اقدام به پایمال نمودن حق و حقوقم کرده و پرونده را رد نمودند بنابراین جهت جلوگیری از پیشامدهای ناگوار و ناخوشایند بعدی برای احقاق حق و حقوق ضایع و تباه شده ام به حضرتعالی پناه آورده ام چون این کیف برایم بیشتر از دو ملیارد ریال ارزش مالی بعلاوه کلیه اسناد و مدارکم دارد و بنده حدود یک ملیارد ریال به بانکها بدهکار میباشم – شغلم را از دست دادم – کارگران و راننده ام را از دست دادم – ماشینم را فروختم – پدرم یک قطعه زمین در بسیج 2 داشت آنرا نیز فروختیم پس دیگر چیزی برای از دست دادن ندارم و این مساله دارد زندگی حال حاضرم را نیز به نابودی میکشاند ولی نکته جالب این است که بسیار نیز امیدوارم به اینکه با استعانت از خداوند منان و پروردگار متعال و مساعدتها و دستورات لازم و بجای جنابعالی به آنچه که حقم بوده و توسط این سه نفر سارق زورگیر پایمال شده است خواهم رسید پیشاپیش از همکاریهای بی دریغ حضرتعالی کمال تقدیر و تشکر فراوان معمول میگردد. – اجرکم عندالله. با تقدیم و تجدید احترام فراوان – رضا مظهر تلفن تماس 09124553530
سلام علیکم احتراما بدینوسیله به استحضار می رساند که اینجانب رضا مظهر فرزند اصغر در پی اختلافاتی که با خانواده همسرم بدلیل داشتن مشکلات اعصاب و روان وتحت نظر پزشک فوق متخصص اعصاب روان بودن وی (دکتراعتمادی فر-اراک) وعدم اطلاع بنده از این موضوع بسیار مهم که بعد از چندین ماه زندگی مشترک این موضوع بر ملا شد وبه همین دلیل استارت اختلافات ما زده شد و نامبرده به تحریک پدر ومادرو برادرش اقدام به اجرا گذاشتن مهریه نمودند وبرایم در تاریخ 4/2/91 اخطاریه ای رسید که با مراجعه به کلانتری12معلوم شد که برای مهریه می باشد ومقررشد فردا 5/2/91 ساعت 9صبح با مراجعه به کلانتری مقدمات پرداخت انجام شود لذا اقدام به مهیا سازی وخرید سکه وتهیه پول نقد بابت پرداخت مهریه کردم و لذا مقارن ساعت 9صبح تاریخ 5/2/91 به کلانتری 12 مراجعه نمودم و مشخص شد که مامورپرونده (استوار انوشه) در محل کلانتری حضور ندارند بنابراین به افسر نگهبان وقت (سروان بالیده) مراجعه وموضوع را مطرح کردم که وی اعلام نمودند به دلیل حضور استوار انوشه در جلسه دو ساعت دیگر مراجعه نمایید که هنگام خروج از کلانتری احمد نجفی سد راه بنده شده و گفت: کجا می روی؟ گفتم که به من اعلام نمودند که دو ساعت دیگر مراجعه کنم وی گفت نرو صبر کن الان زنگ میزنم تا استوار انوشه بیاید ولی بنده به حرکت خود ادامه داده و سوار ماشینم شدم وبه دفترکارم برگشتم بعد از چند دقیقه دیدم که معصومه نجفی (همسرم) با هیاهو و سر وصدا وارد دفتر کارم شد ومن نیز چون بیرون کار داشتم از دفتر بیرون آمدم و سوار ماشینم (پژو405 نقره ای) شدم ولی نامبرده به سرو صدا و آبروریزی خود ادامه داد که همسایه ها نیز شاهد وناظر این اتفاق بودند و وی به زور سوار ماشینم شد وبه سوی کلانتری حرکت کردیم حدود صد متر جلوتر(جلو مدرسه سر کار توکلی زیر پل هوایی) رسیده بودیم که ناگهان یک ماشین پراید سفید رنگ به رانندگی احمد نجفی و به سرنشینی محمد نجفی جلو ماشین من پیچید وترمز کرد هر دو پیاده شده واحمد نجفی در ابتدا چند لگد به درب ماشینم کوبید لذا من نیز از ماشین پیاده شدم که او با من درگیر شد و به همراه محمد نجفی مرا مورد ضرب وجرح قراردادند (در همین حین جمعیت زیادی که تعداد آنها بیش از صد نفر بود در محل جمع شدند که هم اکنون حدود بیش از ده نفر از آنها را پیدا کرده ام که چندین نفر آنها حاضر به شهادت در محضر دادگاه می باشند) و احمد نجفی مدارک ماشینم از روی داشبورد برداشت و درب عقب ماشینم را باز کرد و کیف سامسونت کرم قهوه ای رنگم را نیز سرقت کرد و کیف را به معصومه نجفی داد و هر دو (احمد و معصومه نجفی) با ماشین پراید خود از صحنه متواری شدند که در این حین من قصد تعقیب آنها را داشتم که پدر آنها محمد نجفی طبق نقشه قبلی مرحله جدید درگیری با من را شروع کرد و مانع از تعقیب من شد. که در این در گیری گوشی موبایل وی شکسته و در ماشین من پخش وپلا شد که هنوز هم در اختیار دارم و لذا بعد از نا امیدی از تعقیب و گریز نامبردگان ناچار به کلانتری 12 مراجعه نمودم و مراتب را صورتجلسه نمودیم که در این لحظه سرکار استوار انوشه نیز آمدند و اعلام کردند که شما بازداشت هستید و دیگر به بنده اجازه هیچ کاری را ندادند تا بقیه مراحل احقاق حق از قبیل تنظیم شکایت – مراجعه به پزشکی قانونی و حتی مراحل دیگر را انجام دهم و لذا با ماموری مرا به شعبه پنجم حقوقی خانواده معرفی نمودند که در شعبه نیز بدلیل برنامه ریزی هماهنگ و بی نقص نامبردگان علنا من چیزی برای پرداخت مهریه نداشتم و اینجانب کاملا بی گناه و ناجوانمردانه روانه زندان شدم نکته قابل توجه اینکه در برگ رسید زندانی نیز به مجروح بودن اینجانب از ناحیه چشم چپ و لب به وضوح اشاره شده است و از این به بعد بود که نامبردگان سواره و بنده پیاده شدم و از زندان شکواییه ای تنظیم و ارسال نمودم ولی متاسفانه تاکنون هیچ موقع به حقم نرسیدم و لذا با تلاشهای فراوان پرونده ای در شعبه اول دادیاری(930383) به جریان افتاد ولی متاسفانه قاضی محترم پرونده برای بار دیگر اقدام به پایمال نمودن حق و حقوقم کرده و پرونده را رد نمودند بنابراین جهت جلوگیری از پیشامدهای ناگوار و ناخوشایند بعدی برای احقاق حق و حقوق ضایع و تباه شده ام به حضرتعالی پناه آورده ام چون این کیف برایم بیشتر از دو ملیارد ریال ارزش مالی بعلاوه کلیه اسناد و مدارکم دارد و بنده حدود یک ملیارد ریال به بانکها بدهکار میباشم – شغلم را از دست دادم – کارگران و راننده ام را از دست دادم – ماشینم را فروختم – پدرم یک قطعه زمین در بسیج 2 داشت آنرا نیز فروختیم پس دیگر چیزی برای از دست دادن ندارم و این مساله دارد زندگی حال حاضرم را نیز به نابودی میکشاند ولی نکته جالب این است که بسیار نیز امیدوارم به اینکه با استعانت از خداوند منان و پروردگار متعال و مساعدتها و دستورات لازم و بجای جنابعالی به آنچه که حقم بوده و توسط این سه نفر سارق زورگیر پایمال شده است خواهم رسید پیشاپیش از همکاریهای بی دریغ حضرتعالی کمال تقدیر و تشکر فراوان معمول میگردد. – اجرکم عندالله. با تقدیم و تجدید احترام فراوان – رضا مظهر تلفن تماس 09124553530
سلام علیکم احتراما بدینوسیله به استحضار می رساند که اینجانب رضا مظهر فرزند اصغر در پی اختلافاتی که با خانواده همسرم بدلیل داشتن مشکلات اعصاب و روان وتحت نظر پزشک فوق متخصص اعصاب روان بودن وی (دکتراعتمادی فر-اراک) وعدم اطلاع بنده از این موضوع بسیار مهم که بعد از چندین ماه زندگی مشترک این موضوع بر ملا شد وبه همین دلیل استارت اختلافات ما زده شد و نامبرده به تحریک پدر ومادرو برادرش اقدام به اجرا گذاشتن مهریه نمودند وبرایم در تاریخ 4/2/91 اخطاریه ای رسید که با مراجعه به کلانتری12معلوم شد که برای مهریه می باشد ومقررشد فردا 5/2/91 ساعت 9صبح با مراجعه به کلانتری مقدمات پرداخت انجام شود لذا اقدام به مهیا سازی وخرید سکه وتهیه پول نقد بابت پرداخت مهریه کردم و لذا مقارن ساعت 9صبح تاریخ 5/2/91 به کلانتری 12 مراجعه نمودم و مشخص شد که مامورپرونده (استوار انوشه) در محل کلانتری حضور ندارند بنابراین به افسر نگهبان وقت (سروان بالیده) مراجعه وموضوع را مطرح کردم که وی اعلام نمودند به دلیل حضور استوار انوشه در جلسه دو ساعت دیگر مراجعه نمایید که هنگام خروج از کلانتری احمد نجفی سد راه بنده شده و گفت: کجا می روی؟ گفتم که به من اعلام نمودند که دو ساعت دیگر مراجعه کنم وی گفت نرو صبر کن الان زنگ میزنم تا استوار انوشه بیاید ولی بنده به حرکت خود ادامه داده و سوار ماشینم شدم وبه دفترکارم برگشتم بعد از چند دقیقه دیدم که معصومه نجفی (همسرم) با هیاهو و سر وصدا وارد دفتر کارم شد ومن نیز چون بیرون کار داشتم از دفتر بیرون آمدم و سوار ماشینم (پژو405 نقره ای) شدم ولی نامبرده به سرو صدا و آبروریزی خود ادامه داد که همسایه ها نیز شاهد وناظر این اتفاق بودند و وی به زور سوار ماشینم شد وبه سوی کلانتری حرکت کردیم حدود صد متر جلوتر(جلو مدرسه سر کار توکلی زیر پل هوایی) رسیده بودیم که ناگهان یک ماشین پراید سفید رنگ به رانندگی احمد نجفی و به سرنشینی محمد نجفی جلو ماشین من پیچید وترمز کرد هر دو پیاده شده واحمد نجفی در ابتدا چند لگد به درب ماشینم کوبید لذا من نیز از ماشین پیاده شدم که او با من درگیر شد و به همراه محمد نجفی مرا مورد ضرب وجرح قراردادند (در همین حین جمعیت زیادی که تعداد آنها بیش از صد نفر بود در محل جمع شدند که هم اکنون حدود بیش از ده نفر از آنها را پیدا کرده ام که چندین نفر آنها حاضر به شهادت در محضر دادگاه می باشند) و احمد نجفی مدارک ماشینم از روی داشبورد برداشت و درب عقب ماشینم را باز کرد و کیف سامسونت کرم قهوه ای رنگم را نیز سرقت کرد و کیف را به معصومه نجفی داد و هر دو (احمد و معصومه نجفی) با ماشین پراید خود از صحنه متواری شدند که در این حین من قصد تعقیب آنها را داشتم که پدر آنها محمد نجفی طبق نقشه قبلی مرحله جدید درگیری با من را شروع کرد و مانع از تعقیب من شد. که در این در گیری گوشی موبایل وی شکسته و در ماشین من پخش وپلا شد که هنوز هم در اختیار دارم و لذا بعد از نا امیدی از تعقیب و گریز نامبردگان ناچار به کلانتری 12 مراجعه نمودم و مراتب را صورتجلسه نمودیم که در این لحظه سرکار استوار انوشه نیز آمدند و اعلام کردند که شما بازداشت هستید و دیگر به بنده اجازه هیچ کاری را ندادند تا بقیه مراحل احقاق حق از قبیل تنظیم شکایت – مراجعه به پزشکی قانونی و حتی مراحل دیگر را انجام دهم و لذا با ماموری مرا به شعبه پنجم حقوقی خانواده معرفی نمودند که در شعبه نیز بدلیل برنامه ریزی هماهنگ و بی نقص نامبردگان علنا من چیزی برای پرداخت مهریه نداشتم و اینجانب کاملا بی گناه و ناجوانمردانه روانه زندان شدم نکته قابل توجه اینکه در برگ رسید زندانی نیز به مجروح بودن اینجانب از ناحیه چشم چپ و لب به وضوح اشاره شده است و از این به بعد بود که نامبردگان سواره و بنده پیاده شدم و از زندان شکواییه ای تنظیم و ارسال نمودم ولی متاسفانه تاکنون هیچ موقع به حقم نرسیدم و لذا با تلاشهای فراوان پرونده ای در شعبه اول دادیاری(930383) به جریان افتاد ولی متاسفانه قاضی محترم پرونده برای بار دیگر اقدام به پایمال نمودن حق و حقوقم کرده و پرونده را رد نمودند بنابراین جهت جلوگیری از پیشامدهای ناگوار و ناخوشایند بعدی برای احقاق حق و حقوق ضایع و تباه شده ام به حضرتعالی پناه آورده ام چون این کیف برایم بیشتر از دو ملیارد ریال ارزش مالی بعلاوه کلیه اسناد و مدارکم دارد و بنده حدود یک ملیارد ریال به بانکها بدهکار میباشم – شغلم را از دست دادم – کارگران و راننده ام را از دست دادم – ماشینم را فروختم – پدرم یک قطعه زمین در بسیج 2 داشت آنرا نیز فروختیم پس دیگر چیزی برای از دست دادن ندارم و این مساله دارد زندگی حال حاضرم را نیز به نابودی میکشاند ولی نکته جالب این است که بسیار نیز امیدوارم به اینکه با استعانت از خداوند منان و پروردگار متعال و مساعدتها و دستورات لازم و بجای جنابعالی به آنچه که حقم بوده و توسط این سه نفر سارق زورگیر پایمال شده است خواهم رسید پیشاپیش از همکاریهای بی دریغ حضرتعالی کمال تقدیر و تشکر فراوان معمول میگردد. – اجرکم عندالله. با تقدیم و تجدید احترام فراوان – رضا مظهر تلفن تماس 09124553530
قراردادها
ایا با تلفن میشود کسی را به دادگاه احضار گرد
با سلام خواهان طلاق همسرم میباشم 700سکه مهریه دارد به صورت قسطی همه را خواهم داد.. حاظر به دادن نصف اموالم هم میباشم.. و در کل هر آنچه که در قانون حق همسرم میباشد را بدون دوز و کلک خواهم داد... در ضمن پسری داریم که متولد 15 دی هشتادوشش است و میخواهم پیش خودم باشد ممنون
با سلام دادگاه بدوی اینجانب را به اتهام رشوه به سه ماه و یک روز حبس و 6 ماه انفصال محکوم نموده بود که با تجدیدنظر خواهی که صورت گرفت ، دادگاه تجدید نظر عنوان اتهام را به تحصیل مال نامشروع تغییر داده و محکومیت را به دو ماه کاهش داده است حال با توجه به رای شماره 642 ی وحدت رویه که عنوان می کند دادگاه ها باید برای جرایمی که حداقل حبس قانونی آن ها کمتر از 91 باشد و در مورد تحصیل مال نامشروع اینچنین است در صورت نظر به حبس کمتر از 91 روز، آن را به جزای نقدی تبدیل کنند ولی دادگاه صادر کننده ی حکم قطعی دو ماه حبس در نظر گرفته چگونه می توانم بدون اعمال ماده 18 (به دلیل آن که پرونده را به دادگاه هم ارز ارجاع می نماید و احتمال تغییر عنوان جرم به ارتشا وجود دارد) طبق قانون مجازات دو ماهم را به جزای نقدی تبدیل کنم ؟
طلاق خواهان زوج حاظر به پرداخت تمامی مهریه و نفقه و ....
سلام خسته نباشید من قبلا تصادف کردم مهره کمرم شکست.من با موتور بودم طرف زدو فرار کرد نفمیدیم که کی بود الان تازه پیداش کردم.ولی اشناه میخوام بدونم اگه معرفیش کنم چه کارش میکنن زندانی نداره .اصلا میتونم برم بعد چند وقت پروندرو فعالش کنم به جای میرسم برم پشت سرش چکار کنم به نظر شما ممنون میشم اگه یه راهنمای بکنید
با سلام و درود در تاریخ 18/3/93 ی نفر مستاجر منزل اینجانب را برای مدت یکسال بصورت رهن کامل 23 میلیون درخواست کرد که با همدیگر به بنگاه رفتیم و قرارداد اجاره تنظیم کردیم و مستاجر علی الحساب 9 میلیون به بنده داد و گفت مابقی 14 میلیون را در تاریخ 12 روز بعد 1/4/93 می آورم در قولنامه ذکر گردید که مستاجر اگر مابقی ودیعه را نپردازد قولنامه باطل است توضیح اینکه من باید پول از این مستاجر جدید میگرفتم و به مستاجر فعلی که ساکن منزل بود بدهم تاکید هم کردم به مستاجر که حتما سر وقت مابقی را بیاورد تا بدهم به مستاجر ضمنا 9 میلیون هم که داد همان روز دادم به مستاجر فعلی منزل خلاصه هر سه برگ قولنامه هم نزد خود بنگاهدار ماند و گفت باید بعد از اینکه تمام پول را آورد قولنامه را تکمیل کنم و مهر بزنم و کد رهگیری بزنم رو قولنامه بعد بهتون بدم بعد از گذشت چند روز مستاجر تماس گرفت و گفت پولم تهیه نشده و منزل را نمیخواهم من هم گیر افتادم چون باید به مستاجر فعلی پول میدادم اونم باید میداد واسه خونه ای که گرفته بود و من بر اساس قولنامه و قول مستاجر جدید مابقی پول مستاجر فعلی منزل را چک دادم و بنده خدا منزل را تخلیه کرد خلاصه این مستاجر جدید بد بلایی از نظر روحی اعتباری و مالی برام بوجود آورد اصل ماجرا .. مستاجر جدید مراجعه کرد به بنگاه و گفت پول جور نشده قولنامه رو آمدم فسخ کنم بنگاهدار هم قولنامه را به درخواست خود ش باطل کرد و صورتجلسه هم تنظیم شد که بنا به درخواست مستاجر و عدم توانایی به انجام تعهد قولنامه باطل شده و فسخ میباشد و مستاجر حقی نسبت به منزل ندارد و مبلغ 9 میلیون از مالک طلبکار است که بیست روز دیگر دریافت کند ی نسخه نزد من ی نسخه نزد مستاجر داده شد و هر سه نسخه قولنامه مخدوش باطل و امضاها خط خورد و بدون تکمیل و دریافت کد رهگیری باطل و نزد بنگاهدار ماند بنده که بابت بدهی به مستاجر فعلی که قبلا ساکن بود و چک بهش داده بودم مشکل برام شده بود مجددا از همون بنگاه خواستم سریعا ی مشتری پیدا کند تا بتوانم چکم را پاس کنم متاسفانه تو فرصت کوتاه مشتری پیدا نشد اجبارا منزل را به 16 میلیون با 170 اجاره به شخصی اجاره دادم در حالی که به اون اقا داده بودم 23 رهن کامل خلاصه فقط تونستم چک مستاجر قبلی رو پاس کنم و 7 میلیون از 23 میلیون کمتر اجاره رفت و نتونستم 9 میلیون اون اقایی رو که خودش فسخ کرده بود را بپردازم تقاضای مهلت کردم اون اقا رفته اتحادیه اتحادیه هم به بنگاهدار گفته برو ی نسخه از اون قولنامه که باطل و مخدوش شده را به ایشون بده و ی قولنامه جدید بدون حضور مالک و امضا مالک بنویس با همون قیمت و توافق و کد رهگیری بزن بده دستش در حالی که اون قولنامه به درخواست خودش باطل شده وسندیت ندارد و ایشون بابت 9 میلیون طلبش از بنده رسید دارد به بنگاهدار میگم اینکار تخلفه که قولنامه باطل شده رو بهش بدی و بازم قولنامه جدید با کد رهگیری بهش بدی میگه اتحادیه گفته منم دادم ضمنا خونه رو خود همین بنگاهدار بعد از فسخ این قولنامه به مستاجر دیگری برام اجاره داده حال تقاضا دارم راهنماییم کنید چکار کنم ببخشید متن طولانی شد
استخدامی
یکی از آشنایان ما از دادگاه حکم تغییر جنسیت گرفته است و خانواده او به این کار معترضند به دلایل زیر: 1- معتقدند مشکل روانی دارد و سابقه بستری در بیمارستان و معاینات پزشکی مبنی بر سلامت جسمی موجود است. 2- به اعضای خانواده در این مورد مراجعه ای نشده و تحقیقی از آنها انجام نگرفته است سوال آیا می توانند جلوی این کار را بگیرند یا حکم دادگاه را برگردانند؟
یکی از آشنایان ما از دادگاه حکم تغییر جنسیت گرفته است و خانواده او به این کار معترضند به دلایل زیر: 1- معتقدند مشکل روانی دارد و سابقه بستری در بیمارستان و معاینات پزشکی مبنی بر سلامت جسمی موجود است. 2- به اعضای خانواده در این مورد مراجعه ای نشده و تحقیقی از آنها انجام نگرفته است سوال آیا می توانند جلوی این کار را بگیرند یا حکم دادگاه را برگردانند؟
با سلام من 2سال پیش قصد سفر به خارج از کشور جهت تور ایتالیا را داشتم با دفتر هواپیمایی که از آشنایانمان بود مشورت کردم و قرار بود ما را در به این سفر بفرستد از ما مبلغ 1500000 تومان دریافت و هیچ قراردادی با من نبست و مرا به تهران نزد همکارانش معرفی کرد بعد از چند ماه به سفارت ایتالیا رفتیم و در آنجا مدارکی در پاکت درب بستهای تحویل ما از طرف آژانس تهران شد که تحویل سفارت دهیم و قبلاً هم ما تمامی مدارک ائم از شناسنامه - کارت ملی - حساب بانکی - پروانه و کسب - مدارک تحصیلی پاسپورت تحویل دادیم و آنها به ما گفتند فقط در سفارت و هرچیزی که پرسیدند جواب درست بدیهد و اگر پرسیدند قصد از سفر چیست بگویید ماه عسل و تمامی مدارک هم خودمان آماده کردیم و به سفارت آورده ایم بعد که به سفارت مراجعه کردیم و سفیر آنجا ما را خواست خانم مترجمی نزد سفیر بود که سخنان سفیر را برایمان ترجمه می کردگفت تمامی مدارک جعلی است مخصوصا دعوت نامه و ثبت نام اینترنتی ما هم طی نامهای به سفارت تمامی حقیقت را گفتیم حالا این دفتر هواپیماییی مقصد 15000000 میلیون ما را پس نمیدهد و می گوید تمامی هزینه ها مربو به سفارت و مدارک بوده و پولی برگردانده نمی شود. لطفاً مرا راهنمایی کنید که چه کاری انجام دهم. با تشکر حسین لیلامی 09199190190 hosseinleilami@hotmail.com
آیا برای کپی برابر اصل برای خارج کشور یک notary paublic که کپی برابر اصل را به زبان انگلیسی انجام دهد و هم معتبر باشد و هم بعداز ترجمه مدرک توسط وزارت خارجه و دادگستری قابل تایید باشد سراغ دارید با تشکر احمدی
مشترک شدن در خبرنامه!